سفیران فاطمیه
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷 #داستان_واقعی #دختر_شینا #قسمت_۱۹۹ *═✧❁﷽❁✧═* صمد مجروح🤕 شده بود. اما نمی گذاشت کسی بف
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷
#داستان_واقعی
#دختر_شینا
#قسمت_۲۰۰
*═✧❁﷽❁✧═*
دیگر چیزی نگفتم. نمی دانستم چرا خجالت می کشم🙊 احساس گناه می کردم.
با خودم می گفتم: «حالا که ستار شهید🌷 شده و صدیقه عزادار است، من چطور دلم❤️ بیاید کنار شوهرم بایستم و جلوی این همه چشم با او حرف بزنم.» صمد هم دیگر چیزی نگفت🤐 داشت می رفت اتاق مردانه، برگشت و گفت: «بعد از شام با هم برویم بچه ها را ببینیم. دلم 💔برایشان تنگ شده.»
بعد از شام صدایم🗣 کرد. طوری که صدیقه متوجه نشود، آماده شدم و آمدم توی حیاط و دور از چشم همه دویدم بیرون.
دنبالم آمد توی کوچه و گفت: «چرا می دوی⁉️»
گفتم: «نمی خواهم صدیقه مرا با تو ببیند. غصه می خورد.»
آهی کشید و زیر لب گفت: «آی ستار، ستار. کمرمان را شکستی به خدا👌»
با آنکه بغض گلویم را گرفته بود😢 گفتم: «مگر خودت نمی گویی شهادت🌷 لیاقت می خواهد. خوب ستار هم مزد اعمالش را گرفت. خوش به حالش✅»
صمد سری تکان داد و گفت: «راست می گویی. به ظاهر گریه می کنم؛ اما ته دلم❤️ آرام است. فکر می کنم ستار جایش خوب و راحت است. من باید غصه خودم را بخورم😢»
داشتم از درون می سوختم. برای بچه های صدیقه پرپر می زدم. اما دلم می خواست غصه صمد را کم کنم. گفتم: «خوش به حالش. کاشکی ما را هم شفاعت کند🤲»
همین که به خانه خواهرم رسیدیم، بچه ها که صمد را دیدند، مثل همیشه دوره اش کردند. مهدی نشسته بود بغل🤗 صمد و پایین نمی آمد. سمیه هم خودش را برای صمد لوس می کرد. خدیجه و معصومه هم سر و دستش را می بوسیدند😘به بچه ها و صمد نگاه می کردم و اشک می ریختم.
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد....👉
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷
💫🌸💫🌸
#سوره مبارکه ی ص آیه ۲۶
🌻بسم الله الرحمن الرحیم🌻
👈يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ
فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَىٰ
فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ
عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا
يَوْمَ الْحِسَابِ .
👌ای داود! ما تو را در زمین جانشین [و
نمایندهی خود] كردیم، پس میان مردم
به حق داوری كن و زنهار از هوس پیروی
مكن كه تو را از راه خدا به در كند. البته
كسانی كه از راه خدا به در میروند، به
سزای آن كه روز حساب را از یاد بردهاند
عذابی سخت خواهند داشت.
👌ولاتتبع الهوی
💫🌸💫🌸
#سلام_امام_زمانم 💖
دیـدن روی شمـا کاش میسـر میشد
شام هجران شما کاش که آخرمیشد
بین ما "فاصله ها" فاصله انداختهاند
کاش این فاصله با آمدنت سر میشد
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
✍ #نکات_دعای_عهد 12
علاقه همه جانبه💕
📖در ادامه دعای عهد میگوید؛
اللّٰهُمَّ اجْعَلْنِي مِنْ أَنْصارِهِ وَأَعْوانِهِ...خدایا مرا، از یاران و مددکاران او قرار بده
🔶 گاهی وقت ها انسان یک کسی را دوست داره در حدی که مثلاً یک میلیون به او وام بده ولی میگه همسفرم باشم،
⭕️بعد میگه نه، همسفر نه، بابا این پول رو بگیر و خودت برو، دنبال منم نیا.
🌀 گاهیم یک کسی میگه: دنبال من بیا بهت پول نمیدم، اما میخوای بیا، ماشین سوار شو تو رو ببرم. یعنی«محبت ها» از یک جهت یک جایی پر رنگه، یک جایی کمرنگ....
✅ نصرت در جایی است که نیاز به کمک هست و اعانت یعنی مددکاری، کمکدست بودن
🤲خدایا هرجا آقام نیاز به کمک داشت من یار و مددکارش باشم...
🔴 سه عمل که باعث طول عمر میشود!
🌺امام جعفر صادق علیه السلام فرمود:
سه چيز است كه اگر مؤمن از آن ها مطلع شود، باعث طول عمر و دوام بهره مندى او از نعمت ها مى شود:
1⃣طول دادن ركوع و سجده
2⃣زياد نشستن بر سر سفره اى كه در
آن ديگران را اطعام مى كند
3⃣و خوش رفتارى اش با خانواده.
📚 کافی، ج ۴، ص ۴۹
#شهید_محسن_فخری_زاده
#سلام_امام_زمانم 💖
دیـدن روی شمـا کاش میسـر میشد
شام هجران شما کاش که آخرمیشد
بین ما "فاصله ها" فاصله انداختهاند
کاش این فاصله با آمدنت سر میشد
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
استاد قرائتی:
امام مهدی (علیه السلام) «واسطه فیض» است. همانطور که یک لامپ کوچک نمیتواند مستقیماً به نیروگاه متصل شود و به یک ترانس نیاز دارد؛ ما هم نمیتوانیم فیض را مستقیم از خداوند متعال بگیریم و به واسطه نیاز داریم که این واسطه «امام» است.
بیُمنِهٕ رُزِقَ الوَریٰ... از برکت او، بندگان روزی یافتهاند...
📚تمثیلات مهدوی، ص۸۲ - دعای عدیله
#انتقام_سخت
#کرونا