eitaa logo
سفیران فاطمیه
1.7هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
2.2هزار ویدیو
81 فایل
حجاب و عفاف گلچین اشعار نوحه و روضه احادیث روشنگری سواد رسانه ای نهج البلاغه قران اخبار مهم و روز تبلیغات پربازده سفیــــر 313 👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/573243688C45fe529fd3
مشاهده در ایتا
دانلود
به نیت حاج حمید تقوی ۴ صدتا صلوات هدیه می کنیم✋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔅آیه‌ ای از سوره بروج 📖وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الْبُرُوجِ ...[بروج/۱] 🔸سوگند به آسمان که دارای برجهای بسیار است. 🔹ابن عباس نقل می کند؛ رسول خدا آیه ی (والسماء ذات البروج) را تلاوت نمودند آنگاه فرمودند: ای ابن عباس! آیا چنین می پنداری که خداوند به آسمان دارای برجها سوگند یاد کند ومنظورش همین آسمان ظاهری وبرجهای آن باشد. عرض کردم یا رسول الله پس معنای آیه چیست؟ 🔹 رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلّم) فرمودند: اما منظور از آسمان من هستم، ومنظور از برجها. امامان بعد از من می باشند که نخستین آنها علی (علیه السلام) است وآخرین آنها مهدی موعود (علیه السلام) است. 📚اختصاص شیخ مفید، ص ۲۲۳ السلام
🖼 ◾️ نسیمی می‌وزد، پرچم چونان پروانه می‌چرخد / و باران می‌شود بر گونه‌ها صد دانه می‌چرخد ◽️ نگاه زائران خیره به سمت پنجره فولاد / و بر لب‌های آنان العجل مستانه می‌چرخد 🔘 ؛ ویژهٔ شهادت
🖼 ؛ 🗓 ما غرق فتنه‌ایم دعا کن برای ما... 🙏 یااباصالح
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❇️ اگه بهت بگن فقط دو روز دیگه قراره زنده باشی بهتره چیکار کنیم؟! 🔸 پاسخ امام صادق علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سفیران فاطمیه
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۱۶۱ *═✧❁﷽❁✧═* در یکی از روستاها ی اطراف بم بودم که
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ ۱۶۲ *═✧❁﷽❁✧═* مادرم گفت: داداش اصرار نکن بگذار، با خیال راحت برود🚶‍♀ پدرم هم می دانست وقتی میگویم می خواهم بروم ، حتما به تصمیمم فکر 😇کرده ام. من به خاطر وظیفه ای که احساس کرده بودم، آمده بودم. به خدا توکل کردم👌 فاطمه ادامه داد: صبح روز بعد، از آن همه شک و ترس اثری نبود. بمباران تمام نشده بود ولی من دیگر نمی ترسیدم❌برای رفتن به خرمشهر آماده شدیم. بالاخره با بی میلی با نوک انگشتان دو لقمه ای را که سهم مان بود خوردیم😋 نگهبان در را باز کرد و کاسه را برد. یک ساعت ⌚️بعد نگهبان در را برای پنج شش دقیقه به منظور استفاده از سرویس بهداشتی🚽 باز کرد. به کمک همدیگر به سرعت همین طور که لباس هایمان به تنمان بود مقنعه و مانتوی خونی مان را شستیم. میخواستیم وضو داشته باشیمکه نگهبان پرید داخل دستشویی🚽 و دوباره یالا سرعه سرعه راه انداخت. برای اینکه مقنعه و لباس های خیسمان که هنوز ازشان خونابه میچکید، خشک شوند راه می رفتیم🚶‍♂ و لباس ها را در تنمان باد میدادیم و حرف ها و دل نگرانی ها و نگفته هایمان را میگفتیم. سرباز در را با عصبانیت😡 باز کرد و قیافه تهاجمی به خود گرفت و کفت: یا مجوسیات ماتدرن انتن مساجبین. اهنا العراق، تمشن؟ تحچن؟ کل شی ممنوع.( مجوس ها مگر نمیدانید شما زندانی هستتید. اینجا عراق است راه می روید؟ حرف می زنید❓ همه چیز ممنوع) ══ ೋ💠🌀💠ೋ══ 👈 ادامه دارد... 🔜👉 ☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀🌱🥀🌱 ی مبارکه ی توبه آیه ۱۲۸ 🌻بسم الله الرحمن الرحیم🌻 👈لَقَدْ جَاءكُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُم بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُوفٌ رَّحِيمٌ . 👈همانا پيامبرى از خودتان به سوى شما آمده است كه آنچه شما را برنجاند بر او سخت است، بر هدايت شما حريص و دلسوز، و به مؤمنان رئوف و مهربان است. 👌رسول خداصلى الله عليه وآله غم خوار امّت است. «عزيز عليه ماعنتم» - رهبران اسلامى بايد در سختى ها و گرفتارى ها با مردم همدل و همراه باشند. «عزيز عليه ماعنتم» - پيامبر خداصلى الله عليه وآله در هدايت و ارشاد مردم، سر از پا نمى شناسد. «حريص عليكم» - از عوامل تأثير كلام در ديگران، خيرخواهى، دلسوزى، مهربانى، بى توقّعى و تواضع است. «عزيز عليه، حريص عليكم، رؤف رحيم» - رهبر اسلامى تنها بر مؤمنان رئوف و رحيم است، نه بر همه كس، بلكه بر دشمن شديد و غليظ است. «بالمؤمنين رؤف رحيم» 🌱🥀🌱🥀
سلام مولای ما 🍁گرچه یک عمر من از دلبر خود بی‌خبرم لحظه‌ای نیست که یادش برود از نظرم... 🍁نه که امروز بُوَد دیده من بر راهش از همان روز ازل منتظر منتظرم... تعجیل در فرج مولایمان صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رضایٺ تو... همہ آرزوے من اسٺ لبخند تو... تنہا شاخہ گلے اسٺ ڪہ تمام زمین را بہ یڪ اشاره، گلبــاران مے‌ڪند...
🏝کسی که سوخته از انتظار، می‌داند دل از فراق تو جسمی بود، که جانش نیست🏝 ⚘وَ عَذِّبْ أَعْدَاءَكَ وَ أَعْدَاءَ وَلِیِّكَ وَ أَعْدَاءَ رَسُولِكَ صَلَوَاتُكَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِیَدِ وَلِیِّكَ وَ أَیْدِی عِبَادِكَ الْمُؤْمِنِينَ آنان رابه هلاكت رسان و دشمنان خود و دشمنان ولى خود و دشمنان رسولت كه درودت بر او و آنان باد همه ی رابه دست ولى قائم خود و به دست بندگان با ايمانت عذاب نما⚘ 📚مفاتیح الجنان،دعای عصر غیبت
سلام و صب بخیر حاج قاسم سلیمانی ۵ ان شاالله صدتا صلوات به نیت شهید عزیز ختم بشه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💌 واقع‌بینی، تنها شرط دینداری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔅آیه‌ ای از سوره طارق 📖إِنَّهُمْ يَكِيدُونَ كَيْدًا. وَأَكِيدُ كَيْدًا. فَمَهِّلِ الْكَافِرِينَ أَمْهِلْهُمْ رُوَيْدًا [طارق/۱۵تا۱۷] 🔸حیله می کنند. ومن هم در مقابل آنها حیله می کنم. حال که چنین است کافران را اندکی مهلت ده، تا سزای اعمالشان را ببینند. 🔹ابو بصیر می گوید به امام صادق علیه‌السلام عرضه داشتم؛ (آنان هر چه می توانند کید ومکر کنند ومن هم کید خواهم کرد) به چه معناست؟ 🔹امام (علیه السلام) فرمودند: با رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلّم) کید ومکر نمودند وبا امیرالمومنین (علیه السلام) کید کردند ونسبت به فاطمه (علیها السلام) با مکر وحیله رفتار نمودند. پس خداوند می فرماید: ای محمد. آنان هر چه بتوانند کید ومکر می کنند ومن هم در مقابل آنان کید خواهیم کرد. پس تو ای محمد؛ (کافران را مهلت ده کمی) تا زمان قیام وخروج قائم (علیه السلام) که برای او از جباران وطاغوتهای قریش وبنی امیه وسایر مردم انتقام خواهد گرفت. 📚 المحجة فی ما نزل فی القائم الحجة. به نقل از تفسیر قمی، جلد ۲، ص ۴۱۶.
🌷🌷🌷🌷🌷 چنـد روز قبـل از شهــادت به یکے از دوستانـش گفت : "خیلی پر میزند برای (علیه السلام) ، دوست دارم بروم " بعــد از ، ابراهیــم اشتباها" توسـط به سمـت رفـت و طبـق مشهــدی ها دور حـرم طـواف داده شـد .... بعدا" که پیکـر ابراهیـم شنـاسایے شد به شیـراز و بعـد منتقـل شد و پیکر پاڪش در ڪنار شهداے دیگر آرمید👌 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات 🌷 🕊🌷 🌷🕊🌷 🕊🌷🕊🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سفیران فاطمیه
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۱۶۲ *═✧❁﷽❁✧═* مادرم گفت: داداش اصرار نکن بگذار، با
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ ۱۶۳ *═✧❁﷽❁✧═* مریم گفت: خب آدم زنده راه میره و حرف میزنه دیگه! هرچند سرباز👨‍🏭 نفهمید که مریم چی میگفت اما همین که متوجه شد مریم به او جواب داده در را باز کرد و به سمت مریم آمد🚶‍♂ من و فاطمه پریدیم جلوی مریم ایستادیم. با فریاد🗣 ما سرباز از اتاق بیرون رفت. آن موقع به جرمی که محکومیت آن زندانی شدن نیست پی بردم اما...❓ آهی کشیدم و گفتم: امشب دومین شبی🌃 است که ما از ایران بی خبریم و ایران هم از ما بی خبر است. مریم به نظرت دیشب که در خاک ایران و بیابان های خرمشهر بودیم و امیدوار به دیوار شهر خودمان تکیه زده بودیم 👌و نیروهای خودی هر لحظه ممکن بود از راه برسند و ما را نجات دهند، راحت تر نبودیم❓ چقدر اینجا غریب و تنها شدیم. چقدر از ایران دور شدیم. دیشب به روی خاک وطن نشسته بودیم و امشب در خاک دشمن😞 مریم گفت: امشب دو شبه که مادرم چشم به راهه👀 فاطمه گفت: منم روز نوزدهم در پایگاه وحدتی دزفول فقط به عمویم گفتم که به خرمشهر میروم🚶‍♀وقتی که می آمدم به خرمشهر، به همه چیز فکر میکرذم جز اسیری به دست عراقی ها. اما انگار تقدیر طور دیگری رقم خورده بود✅ همچنان در حال گفت و گوها بودیم. ساعت از دوازده شب گذشته بود. اضطراب😰 روز سختی که سپری کرده بودیم اجازه ی خوابیدن به ما نمی داد. در باز شد و یک جوان🧑 نوزده، بیست ساله را در اتاق انداختند. به چشمهایم شک کردم. ══ ೋ💠🌀💠ೋ══ 👈 ادامه دارد... 🔜👉 ☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️