eitaa logo
سفیران فاطمیه
1.7هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
2.3هزار ویدیو
81 فایل
حجاب و عفاف گلچین اشعار نوحه و روضه احادیث روشنگری سواد رسانه ای نهج البلاغه قران اخبار مهم و روز تبلیغات پربازده سفیــــر 313 👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/573243688C45fe529fd3
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹سهم صدم : از خطبه ۲۲۶ تا خطبه ۲۲۴ ┄┄┅┅✿❀🍃🌼🍃❀✿┅┅┄┄ 📜 ۲۲۶ : نكوهش دنيا 1️⃣ دنياشناسی 🔻دنيا خانه ای است پوشيده از بلاها، در حيله و نيرنگ شناخته شده، نه حالات آن پايدار و نه مردم آن از سلامت برخوردارند، دارای تحولات گوناگون و دورانهای رنگارنگ، زندگی در آن نكوهيده و امنيت در آن نابود است، اهل دنيا همواره هدف تيرهای بلا هستند كه با تيرهايش آنها را می كوبد و با مرگ آنها را نابود می كند. 2️⃣ عبرت گرفتن از دنيا 🔻ای بندگان خدا! بدانيد شما و آنان كه در اين دنيا زندگی می كنيد بر همان راهی می رويد كه گذشتگان پيمودند، آنان زندگيشان از شما درازتر، خانه هايشان آبادتر و آثارشان از شما بيشتر بود، كه ناگهان صدايشان خاموش و وزش بادها در سرزمینشان ساكت و اجسادشان پوسيده و سرزمينشان خالی و آثارشان ناپديد شد. قصرهای بلند و محكم و بساط عيش و بالشهای نرم را به سنگ ها و آجرها و قبرهای به هم چسبيده تبديل كردند، گورهایی كه بنای آن بر خرابی و با خاك ساخته شده است، گورها به هم نزديك اما ساكنان آنها از هم دور و غريبند در وادی وحشتناك به ظاهر آرام اما گرفتار قرار دارند، نه در جایی كه وطن گرفتند انس می گيرند و نه با همسايگان ارتباطی دارند، در صورتيكه با يكديگر نزديك و در كنار هم جای دارند. چگونه يكديگر را ديدار كنند در حالیکه فرسودگی آنها را درهم كوبيده و سنگ و خاك آنان را در كام خود فرو برده است. شما هم راهی را خواهيد رفت كه آنان رفته اند و در گرو خانه هایی قرار خواهيد گرفت كه آنها قرار دارند و گورها شما را به امانت خواهند پذيرفت، پس چگونه خواهيد بود كه عمر شما به سر آيد و مردگان از قبرها برخيزند؟ (در آن هنگام كه هر كس به اعمال از پيش فرستاده آزمايش می شود و به سوی خدا كه مولا و سرپرست آنهاست باز می گردد و هر دروغی را كه می بافتند برای آنان سودی نخواهد داشت.) ┄┄┅┅✿❀🍃🌼🍃❀✿┅┅┄┄ 📜 ۲۲۵ 🔹یاری خواستن از خدا در مشکلات اقتصادی 🔻خدايا آبرويم را با بی نيازی نگهدار و با تنگدستی شخصيت مرا لكه دار مفرما، كه از روزی خواران تو روزی خواهم و از بدکاران مهر و محبت طلب کنم. مرا در ستودن آن كس كه به من عطایی فرمود موفق فرما و در نكوهش آن كس كه از من دريغ داشت آزمايش فرما، در صورتيكه در پشت پرده اختيار هر بخشش و دريغی در دست تو است و تو بر همه چيز توانایی. ┄┄┅┅✿❀🍃🌼🍃❀✿┅┅┄┄
🌹سهم صدم : خطبه ۲۲۶ تا خطبه ۲۲۴ ┄┄┅┅✿❀🍃🌼🍃❀✿┅┅┄┄ 📜 ۲۲۴ : این سخنرانی در شهر کوفه در دوران زمامداری آن حضرت ایراد شد. 1⃣ پرهيز از ستمكاری 🔻سوگند به خدا اگر تمام شب را بر روی خارهای سعدان به سر ببرم و يا با غل و زنجير به اين سو يا آن سو كشيده شوم، خوش تر دارم تا خدا و پيامبرش را در روز قيامت در حالی ملاقات كنم كه به بعضی از بندگان ستم و چيزی از اموال را غصب كرده باشم، چگونه بر كسی ستم كنم برای نفس خويش كه به سوی كهنگی و پوسيده شدن پيش می رود و در خاك زمان طولانی اقامت می كند. 2⃣ عدالت علوی (پرهيز از امتيازخواهی) 🔻 بخدا سوگند، برادرم عقيل را ديدم كه به شدت تهيدست شده و از من درخواست داشت تا يك من از گندمهای بيت المال را به او به ببخشم، كودكانش را ديدم كه از گرسنگی دارای موهای ژوليده و رنگشان تيره شده بود گويا با نيل رنگ شده بودند. پی در پی مرا ديدار و درخواست خود را تكرار می كرد، چون گفته های او را گوش فرادادم پنداشت كه دين خود را به او واگذار می كنم، به دلخواه او رفتار و از راه و رسم عادلانه خود دست بر می دارم، روزی آهنی را در آتش گداخته به جسمش نزديك كردم تا او را بيازمايم، پس چونان بيمار از درد فرياد زد ونزديك بود از حرارت آن بسوزد. به او گفتم ای عقيل! گريه كنندگان بر تو بگريند از حرارت آهنی می نالی كه انسانی به بازيچه آن را گرم ساخته است؟ اما مرا به آتش دوزخی می خوانی كه خدای جبّارش با خشم خود آن را گداخته است، تو از حرارت ناچيز می نالی و من از حرارت آتش الهی ننالم؟ و از اين حادثه شگفت آورتر اينكه شب هنگام كسی به ديدار ما آمد و ظرفی سرپوشيده پر از حلوا داشت، معجونی در آن ظرف بود كه از آن تنفر داشتم، گويا آن را با آب دهان مار سم يا قی كرده آن مخلوط کرده اند، به او گفتم: هديه است؟ يا زكات يا صدقه؟ كه اين دو بر ما اهل بيت پيامبر (صلی الله علیه و آله وسلم ) حرام است. گفت: نه زكات است نه صدقه، بلكه هديه است. گفتم: زنان بچه مرده بر تو بگريند، آيا از راه دين وارد شدی كه مرا بفريبی؟ يا عقلت آشفته شده يا جن زده شدی؟ يا هذيان می گویی؟ بخدا سوگند، اگر هفت اقليم را با آنچه در زير آسمانهاست به من دهند تا خدا را نافرمانی كنم كه پوست جوی را از مورچه ای به ناروا بگيرم، چنين نخواهم كرد و همانا اين دنيای آلوده شما نزد من از برگ جويده شده دهان ملخ پست تر است علی را با نعمتهای فناپذير، و لذتهای ناپايدار چه كار؟! به خدا پناه می بريم از خفتن عقل و زشتی لغزشها و از او ياری می جوييم. ┄┄┅┅✿❀🍃🌼🍃❀✿┅┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸✨امام صادق علیه السلام؛ درآخرالزمان گمراهے چنان زیاد مےشود ڪہ هیچ انسانے نجات نمےیابد مگر اینڪہ مداومت ڪند برگفتن این ذڪر 《یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک》 🤲🌷 ┄═🌼💠🌷💠🦋💠🌸💠🌼═┄
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ دلبسته ۍافلاکم‌وپابسته ی خاڪ فوارهای ‌بین‌زمین‌وآسمانم . . !👌 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام‌شهدا🌷صلوات 🌷 🕊🌷 🌷🕊🌷 🕊🌷🕊🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سفیران فاطمیه
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۳۹۲ *═✧❁﷽❁✧═* اولش تنها نگرانی ام😔 نان و حلوایی بود
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ ۳۹۳ *═✧❁﷽❁✧═* دوچرخه🚲 حمید که همیشه ساعت به ساعت دست به دست می چرخید بی مشتری گوشه ای افتاده بود و چرخ زندگی بی رونق می چرخید😒 صورتم داغ شده بود . شیر آب🚰 را باز کردم که چند مشت آب به صورتم بزنم شاید عقلم سرجایش بیاید ، آب قطع بود و حتی چکه ای در حلق شیر نبود❌ در حیاط نشستم و با تک تک انگشتانم از آخرین روزی که نوشته بودی《 من زنده ام 》تا آن روز را حساب کردم . هر ده انگشت دستم✋ تمام شد . آن روز بیست و پنجم مهر بود و من ده روز بود که در بی خبری از تو به سر می بردم . نفس در سینه ام حبس شده بود . مثل مرغ هایی 🐧که خودشان را به در و دیوار لانه می کوبند ، تند و تند از این سرحیاط به آن سر حیاط می رفتم . یکباره محمد هم سر رسید و با عجله 🏃‍♂از اوضاع خرمشهر و تجهیزات و تدارکات و شهادت چند تا از برو بچه ها و اوضاع و احوال خانه و آقا و ... گفت : سراغ تو را که گرفت قضیه را برایش تعریف کردم . نگرانت😔 بودم . دلم به هزار راه و بی راهه می رفت . محمد آرامم کرد . او در لحظه های اول گم شدن تو با اطمینان و خوش بینی تمام گفت : بی برو برگرد یتیم خونه س ، اونا ازش خبر دارن . مثل جرقه ای که در تاریکی بدرخشد دلم ❤️آرام شد . تصور می کردم که الان تو در یتیم خانه کنار بچه ها هستی . با خودم گفتم اگر معصومه را ببینم اول یک سیلی محکم زیر گوشش 👂می خوابانم که یاد بگیرد دیگه مارا بی خبر نگذارد . اما بعد با خودم گفتم نه ، جنگه دیگه ، هیچی سر جاش نیست ، حتما نتونسته بیاد خونه🏡 با محمد رفتیم یتیم خانه . آنجا هم خالی و بی سرو صدا و سوت و کور بود . انگار سالها بود کسی آنجا زندگی نمی کرد 😒و دو قفل🔒 بزرگ به در آسایشگاه زده بودند . حتی نگهبان یتیم خانه هم نبود تا از او پرس و جو کنیم . محمد پشت سرهم می گفت : جل الخالق😱 مگه می شه کسی تو شهری که همه می شناسنش گم بشه؟ پس چرا گاز نمی دی؟ تندتر برو. - کجا برم؟ - برو فرمانداری ، اونجا حتما خبر دارن. در اوج ناامیدی باز هم امیدوار بودیم . توی فرمانداری برادر کریم سلحشور را دیدیم👀 ══ ೋ💠🌀💠ೋ══ 👈 ادامه دارد... 🔜👉 ☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم ۸۱ انسانها او آیاتش را همواره به شما نشان می دهد ( به این امید که به آنها توجه نمایید و تفکر و تعقل کنید و به سوی خالق آنها هدایت شوید) پس کدامیک از آیات او را انکار می کنید?! ( اینها همه نشانه وجود خداوندی است که با قدرت و علم و حکمت و با رحمت خویش نیازهای بندگان را قبل از تقاضای آنان بر آورده ساخته شاید شکر گزار باشند.)
🏝هر صبح وقتی سلامتان می‌کنم، همچون ذره‌ای در برابر آفتاب، جان می‌گیرم... سر تا پا سرشار از امید می‌شوم... در پرتو نگاهتان، بال‌های یخ‌زده‌ام، کم کم جان می‌گیرد و با اعجاز نام زیبایتان به پرواز در می‌آیم... پر می‌کشم تا اوج.... من به شما زنده‌ام...🏝 ⚘..وَ قَدِ امْتَلَأَتِ الْأَرْضُ مِنَ الْجَوْرِ وَ أُفَوِّضُ أُمُورِي كُلَّهَا إِلَيْكَ ..در صورتى كه هم اكنون زمين پر از جور گرديده است و تمام امورم را به حضرتت تفويض كنم⚘ 📚مفاتیح الجنان،دعای عصر غیبت الّلهُـمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَـــ‌الْفَـــرَج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مۍشودروشنۍ‌چ‌ِـشم‌ِمن‌از‌راه‌برسد...؟ انتظآر‌من‌ازامروز،بہ‌آخ‌َـربرسد...؟ درڪویر؎ڪه‌پر‌از‌سوز‌وپر‌ازتشنگۍست؛ مۍشودشبنمۍاَزآیہ‌ڪوثر‌برسدシ..!؟ ‌‌『اللّٰھُمَ‌عجلْ‌لِّوَلیڪَ‌الفࢪَج ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🌷🌷🌷🌷 پاسدارِ آقا نمے ماند تا ظهـور را ببینـد ... شهـید می شود تا ظهـور نزدیڪ شود....👌 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات 🌷 🕊🌷 🌷🕊🌷 🕊🌷🕊🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ 🎞 📝 یادتون نره آخرالزمانه امام صادق علیه السلام : کسی که در آخرالزمان دینش را حفظ کند خدا مقامی به او می دهد که سلمان فارسی غبطه اورا می خورد... 🎤 🌹 🌹 ❣
🌹 سهم هشتاد_وپنجم : نامه ۳۰ تا نامه ۲۹ ┄┄┅┅✿❀🌿🌹🌿❀✿┅┅┄┄ 📜 ۳۰ : نامه به معاويه 🔹پند و هشدار به معاويه 🔻نسبت به آنچه در اختيار داری از خدا بترس و در حقوق الهی كه بر تو واجب است انديشه كن و به شناخت چيزی همت كن كه در ناآگاهی آن معذور نخواهی بود، همانا اطاعت خدا نشانه های آشكار و راه های روشن و راهی ميانه و هميشه گشوده و پايانی دلپسند دارد كه زيركان به آن راه يابند و فاسدان از آن به انحراف روند، كسی كه از دين سر باز زند از حق رويگردان شده و در وادی حيرت سرگردان خواهد شد، كه خدا نعمت خود را از او گرفته و بلاهايش را بر او نازل می كند، معاويه اينك به خود آی و به خود بپرداز! زيرا خداوند راه و سرانجام امور تو را روشن كرده است. اما تو همچنان به سوی زيانكاری و جايگاه كفر ورزی حركت می كنی، خواسته های دل تو را به بديها كشانده و در پرتگاه گمراهی قرار داده است و تو را در هلاكت انداخته و راه های نجات را بر روی تو بسته است. ┄┄┅┅✿❀🌿🌹🌿❀✿┅┅┄┄ 📜 ۲۹ : نامه به مردم بصره در سال ٣٨ هجری آنگاه که معاویه قصد توطئه در بصره را داشت 🔹هشدار به مردم بصره 🔻شما از پيمان شكستن و دشمنی آشكارا با من آگاهيد، با اين همه جرم شما را عفو كردم و شمشير از فراريان برداشتم و استقبال كنندگان را پذيرفتم و از گناه شما چشم پوشيدم، اگر هم اكنون كارهای ناروا و انديشه های نابخردانه، شما را به مخالفت و دشمنی با من بكشاند، سپاه من آماده و پا در ركابند و اگر مرا به حركت دوباره مجبور كنيد، حمله ای بر شما روا دارم كه جنگ جمل در برابر آن بسيار كوچك باشد، با اينكه به ارزشهای فرمانبردارانتان آگاهم و حق نصيحت كنندگان شما را می شناسم و هرگز به جای شخص متهمی انسان نيكوكاری را نخواهم گرفت و هرگز پيمان وفاداران را نخواهم شكست. ┄┄┅┅✿❀🌿🌹🌿❀✿┅┅┄┄
سفیران فاطمیه
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۳۹۳ *═✧❁﷽❁✧═* دوچرخه🚲 حمید که همیشه ساعت به ساعت دست
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ ۳۹۴ *═✧❁﷽❁✧═* وقتی متوجه نگرانی😇 ما شد ، آراممان کرد و گفت : و دیگر ندیدمش . اونقدر ازش بی خبرم که اگه بچه ها همراهمون نبودن و نمی گفتن با ما بوده شک 🤔می کردم که به شیراز اومده باشه . مطمئن باشید شیراز نیست . صد درصد برگشته آبادان . - ما از آبادان و خرمشهر می یایم ، آخرین خبری که ازش داریم مربوط به بیستم مهر است که با حکم مأموریت فرمانداری شیراز اومده🚶‍♀ سید هم بی قرار 😥شده بود . از دست کسی کاری برنمی آمد اما می خواست کنارمان باشد. - در هر صورت هر کاری که از دست من بربیاد کوتاهی نمی کنم و هرجا بخواهید و هر چی بخواهید من هم با شما همراهم👌 بین بچه ها رفتیم ، از تک تک بچه ها پرس و جو کردیم . همه حرف بچه ها از خاطرات و حرف های داخل اتوبوس🚎 و مسیر بین راه بود ، فقط نسیبه گفت : - د‌د صبح زود رفت زیارت🕌 شاهچراغ و گفت تا فردا صبح حرم می مونم. از آن به بعد حرم شاهچراغ شد قبله گاه ما . از هر رهگذری و زائری که از حرم می گذشت سراغ تو را می گرفتیم . اما مثل مجسمه یخی ای که زیر آفتاب 🌞آب شده و به زمین رفته باشد ، هیچ اثری از تو نبود . یک 👤نفر گم شده بود اما چندین نفر در راه پیدا کردن او خودشان را گم کرده بودند . در مسیر بازگشت به آبادان مثل گمشده ها ، هر بی راهه ای را راه اصلی تصور می کردیم ، چندین بار راه را گم کردیم . نه من می توانستم رانندگی کنم ، نه رحمان ☹️هر چند دقیقه جا عوض می کردیم . قیافه مان شبیه یک علامت سؤال ❓شده بود که جرٵت پاسخ دادن به آن را نداشتیم . تمام دور و نزدیک جاده شیراز به آبادان را به دقت نگاه 👀می کردیم . شاید به رد پایی ، جنبنده ای ، آشنایی ، خبری از تو بر بخوریم . الماسیان تیر خورده است . سریع سوار ماشین 🚕شدم که او را به بیمارستان طالقانی اعزام کنم . با اینکه مجروح بود و خون زیادی ازش می رفت محکم خودش را نگه داشته بود و مقاومت 💪می کرد تا کسی متوجه مجروح شدنش نشه . او برای اینکه همه چیز را عادی جلوه بدهد ، از من سراغ تو را گرفت . گفتم شیراز است . گفت : بچه هایی که رفته بودن شیراز، برگشتن . یک لحظه جا خوردم اما با خودم گفتم خوب برگشته اند دیگه ، خداراشکر اینکه ناراحتی نداره😒 خواهرها را در بیمارستان طالقانی پیاده کردم . با رحمان به خانه برگشتیم آقا سنگری را که برایت درست کرده بود روز به روز مجهز تر می کرد . همه سنگرها با گونی قهوه ای پر می شد اما آقا🧔 چند تا از گونی های خالی سفید برنج را پر از شن کرده و دور سنگر چیده بود و با یک تور سفید که حکم پشه بند را داشت برایش سقف درست کرده بود✅ هر روز یک زنگوله به این سنگر اضافه می کرد کسی هم اجازه نداشت از آن استفاده کند . آقا می گفت : معصومه که از شیراز برگرده ، شب🌃 میاد خونه و تو این سنگر می خوابه😴 ══ ೋ💠🌀💠ೋ══ 👈 ادامه دارد... 🔜👉 ☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم ۱۱ سامان دادن به آنها سپس خداوند قصد آفرینش آسمان را نمود, در حالی که به صورت دود بودند پس در این هنگام به آسمان و زمین فرمود; به وجود آیید و شکل گیرید,چه از روی طاعت و چه اکراه. آنها گفتند ما از روی طاعت و فرمانبرداری می آییم.
✵﷽✵ 👑 غایبی از نظر اما شدہ‌ایی ساکن دل بنما رخ به من ای غایب مشهود بیا نیست خوشتر زشمیمت نفس باغ بهشت گل خوشبوی من ای جنت موعود بیا اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زمانى که رنج و زحمت و گرفتارى به شما رو آورد، به قم روى آورید، زیرا قم پناهگاه فاطمی‌ها و محل آسایش مؤمنان است.
✍ گفته‌اند؛ تو فاطمه‌ای دیگری ... با همان قدرِ بزرگ ... با همان آغوش وسیع؛ که قادری همه‌ی آدم‌های عالَم را باهم، در آغوش بگیری و تا بهشتِ خدا برسانی. فاطمه‌ای دیگر، که در مسیرِ امامش به شهری رسید؛ و باید دنیا را از همانجا برای حادثه‌ای بزرگ، آماده می‌کرد! 💫 فاطمه‌ای که سپاه پسر فاطمه (سلام‌الله‌علیها) را سامان داده و انتظار تاریخ را برای انفجار نورِ کاملش، به آخر خواهد رساند. 🏴وفات «سلام‌الله‌علیها» بر مولایمان عجل الله و ولی نعمتمان حضرت علی ابن موسی الرضا علیه السلام و شیعیانشان تسلیت باد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا