┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄
📜 #خطبه ۱۶۳
1️⃣ خداشناسی
♦️سپاس خداوندی را سزاست که آفريننده بندگان و گستراننده زمين و جاری کننده آب در زمين های پَست و روياننده گياه در کوه ها و تپّه های بلند می باشد، نه اوّل او را آغازی و نه اَزَلی بودن او را پايانی است، آغاز هر چيزی و جاويدان است و پايدار و ماندگار بدون مدّت و زمان است. پيشانی بندگان در برابر عظمت او به خاک افتاده، و لب ها در اعتراف به يگانگی او در حرکتند. به هنگام آفرينش برای هر پديده ای حدّ و مرزی قرار داد تا برای وجود بی نهايت او همانندی نباشد. گمان ها خدا را با اندازه ها و حرکت ها و اندام ها و آلت ها نمی توانند اندازه گيری نمايند. نمی توان گفت: خدا از کی بود؟ و تا کی خواهد بود؟ وجود آشکاری است که نمی توان پرسيد: از چيست؟ و حقيقت پنهانی است که نمی توان پرسيد در کجاست؟ نه جسم است که او را نهايتی باشد و نه پوشيده ای که چيزی او را در برگرفته باشد، به موجودات آن قدر نزديک نيست که به آنها چسبيده و آن قدر دور نيست که جدا و بريده باشد. بر خداوند، خيره نگريستن بندگان و بازگشتن لفظی به زبان آنان، نزديک شدن به تپّه ای، گام برداشتن در تاريکی شب، يا راه رفتن در مهتاب که نور می افشاند و درخشش خورشيدی که پس از ماه طلوع می کند و با طلوع و غروبش و آمدن شب و روز، چرخ زمان می گردد و تاريخ ورق می خورد، هيچ کدام پنهان نيست. خدا پيش از هر نهايت و مدّت و فراتر از هر گونه حساب و شمارش است، خدا والاتر از آنچه می باشد که عقل های عاجز تشبيه کنندگان تصوّر می کند. والاتر از صفات پديده ها و اندازه ها و قُطرهاست که برای موجودات مادّی پندارند و جايگاه هايی که برای آن در نظر می گيرند؛ زيرا حدّ و مرز و اندازه، شايسته پديده هاست و به غير خدا تعلّق دارد.
2️⃣ وصف آفرينش
♦️ پديده ها را از موادّی اَزَلی و اَبَدی نيافريد، بلکه آنها را از نيستی به هستی آورد و برای هر پديده ای حَدّ و مرزی تعيين فرمود و آنها را به نيکوترين صورت زيبا، صورت گری کرد. چيزی از فرمان او سرپيحی نمی کند و خدا از اطاعت چيزی سود نمی برد، علم او به مردگانی که رفتند چونان آگاهی او به زندگانی است که هستند و علم او به آسمان های بالا چونان علم او به زمين های زيرين است.
3️⃣ شگفتی آفرينش انسان
♦️ای انسان! ای آفريده راست قامت، ای پديده نگاهداری شده در تاريکی های رحم های مادران و قرار داده شده در پرده های تو در تو! «آغاز آفرينش تو از گل و لای بود» و سپس «در جايگاه آرامی نهاده شدی تا زمانی مشخّص و سرآمدی تعيين شده» و آنگاه که در شکم مادرت حرکت می کردی، نه دعوتی را می توانستی پاسخ دهی و نه صدايی را می شنيدی. سپس تو را از قرارگاهت بيرون کردند و به خانه ای آوردند که آن را نديده بودی و راه های سودش را نمی دانستی، پس چه کسی تو را در مکيدن شير، از پستان مادر هدايت کرد؟ و به هنگام نياز جايگاه های طلب کردن و خواستن را به تو شناساند؟ هرگز آن کس که در توصيف پديده ای با شکل و اندازه و ابزار مشخّص درمانده باشد، بدون ترديد از وصفِ پروردگارش ناتوان تر و از شناخت خدا با حَدّ و مرز پديده ها دورتر است.
┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄
بسم الله الرحمن الرحیم
#سوره_مبارکه_واقعه--۵۰
《لَمجوعونَ الی میقاتِ یَومِِ مَّعلومِِ》
همگی در موعد روز معین( قیامت) جمع می شوند.
#السلام_ایها_غریب
#سلام_امام_زمانم 💚
تو آن گل خوشبو هستے
ڪہ عطر دل نوازت،
هستے را پر مےڪند..
و بہ مشام ما،تنها،
رایحہ اے از تو رسیده!
لحظہ لحظہ ام مالامال
از عشق توست.
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
❤️
❣ #سلام_امام_زمانم ❣
|اَینَالمُرتَجیلِاِزالَةِالجَورِوَالعُدوانِ...|
برای آمدنت کدام سند تاریخ را
باید واسطه کرد
دستھای بستهی حیدر
یا پھلوی شکستهی مادر
نبضها از رمق افتاده حضرتعشق
#العجلیامنتقمفاطمه
❣ #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ ❣
❣#لَـیِّن_قَـلبی_لِوَلِیِّ_اَمرِک ❣
❣#اللّٰھـُـم_عجِّل_لِوَلیڪَ_الفَرَجْ❣
🏴مگر میشود در گرداب غم غرقه باشیم
وقتی شما ناخدای کشتی نجاتید؟ ...
مگر میشود ساکن هموارهی پاییز باشیم
وقتی بهار،
وامدار نگاه شماست؟ ...
مگر میشود اسیر اضطراب و
حیرانی شویم وقتی آرامش از شما
معنا مییابد؟ ...
گوشهی چشمی کنید عزیز زهرا ...
ما منتظر منتقم فاطمه هستیم
الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#ایام_فاطمیه
#امام_زمان #فاطمیه
۱۸روزماندهتاپرواز حاجقاسم
#شهید_حسن_باقری
🌷🌷🌷🌷🌷
ســـلام بـر آنہایے ڪہ رفتنـد تـابمانند
ونمــاندند تـا بمیـرند
و تـا ابـــد بہ آنانڪہ پلاڪشـان را از گـردن خویـش درآوردند
تـا مانند مـــادرشان گمنـام و بـے مــزار بمـانند👌
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
#روزتون_شهدایی
هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات
🌷
🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷
#نهج_البلاغه
❤️امام علی علیه السلام:
☀️اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی مَا تَقَرَّبْتُ بِهِ إِلَیْکَ بِلِسَانِی، ثُمَّ خَالَفَهُ قَلْبِی
🌗خدایا بر من ببخش آنچه را که با زبانم به تو نزدیک شدم و دلم با آن مخالفت نمود
📘 #خطبه_78
🌹سهم #روز صد_وشانزدهم : خطبه ۱۹۲ #نهج_البلاغه ، بند ۱۶ تا ۱۹
•┈┈••••✾🌿🌹🌿✾••••┈┈•
📜 #خطبه ۱۹۲ ، خطبه قاصعه
6⃣1⃣ قاطعيّت امام در نبرد با منحرفان
♦️آگاه باشيد، خداوند مرا به جنگ با سركشان تجاوز كار، پيمان شكنان و فساد كنندگان در زمين فرمان داد. با ناكثان پيمان شكن جنگيدم و با قاسطين تجاوز كار جهاد كردم و مارقين خارج شده از دين را خوار و زبون ساختم و رهبر خوارج (شيطان ردهه) بانگ صاعقه ای قلبش را به تپش آورد و سينه اش را لرزاند و كارش را ساخت. حال تنها اندكی از سركشان و ستمگران باقی ماندند كه اگر خداوند مرا باقی گذارد با حمله ديگری نابودشان خواهم كرد و حكومت حق را در سراسر كشور اسلامی پايدار خواهم كرد، جز مناطق پراكنده و دور دست.
7⃣1⃣ سوابق درخشان شجاعت و فضائل امام (عليه السّلام)
🔻من در خردسالی بزرگان عرب را به خاك افكندم و شجاعان دو قبيله معروف «ربيعه» و «مضر» را در هم شكستم. شما موقعيّت مرا نسبت به رسول خدا(صلّی اللّه عليه و آله و سلّم) در خويشاوندی نزديك، در مقام و منزلت ويژه می دانيد. پيامبر مرا در اتاق خويش می نشاند، در حالی كه كودك بودم، مرا در آغوش خود می گرفت و در بستر مخصوص خود می خوابانيد، بدنش را به بدن من می چسباند و بوی پاكيزه خود را به من می بوياند و گاهی غذایی را لقمه لقمه در دهانم می گذارد، هرگز دروغی در گفتار من و اشتباهی در كردارم نيافت. از همان لحظهای كه پيامبر (صلّی اللّه عليه و آله و سلّم) را از شير گرفتند، خداوند بزرگترين فرشته خود (جبرئيل) را مأمور تربيت پيامبر (صلّی اللّه عليه و آله و سلّم) كرد تا شب و روز او را به راههای بزرگواری و راستی و اخلاق نيكو راهنمایی كند و من همواره با پيامبر بودم چونان فرزند كه همواره با مادر است. پيامبر (صلّی اللّه عليه و آله و سلّم) هر روز نشانه تازه ای از اخلاق نيكو را برايم آشكار می فرمود و به من فرمان می داد كه به او اقتدا نمايم. پيامبر (صلّی اللّه عليه و آله و سلّم) چند ماه از سال را در غار حراء می گذراند، تنها من او را مشاهده می كردم و كسی جز من او را نميديد. در آن روزها در هيچ خانه ای اسلام راه نيافت جز خانه رسول خدا (صلّی اللّه عليه و آله و سلّم) كه خديجه هم در آن بود و من سوّمين آنان بودم. من نور وحی و رسالت را می ديدم و بوی نبوّت را می بوييدم، من هنگامی كه وحی بر پيامبر (صلّی اللّه عليه و آله و سلّم) فرود می آمد، ناله شيطان را شنيدم، گفتم: ای رسول خدا! اين ناله كيست؟ گفت: شيطان است كه از پرستش خويش مأيوس گرديد و فرمود: «علی تو آنچه را من می شنوم، می شنوی و آنچه را كه من می بينم، می بينی، جز اينكه تو پيامبر نيستی، بلكه وزير من بوده و به راه خير می روی»
•┈┈••••✾🌿🌹🌿✾••••┈┈•
🌹سهم #روز صد_وشانزدهم : خطبه ۱۹۲ #نهج_البلاغه ، بند ۱۶ تا ۱۹
•┈┈••••✾🌿🌹🌿✾••••┈┈•
📜 #خطبه ۱۹۲ ، خطبه قاصعه
8⃣1⃣ خيره سری و دشمنی سران قريش
🔻من با پيامبر (صلّی اللّه عليه و آله و سلّم) بودم آنگاه كه سران قريش نزد او آمدند و گفتند: «ای محمد! تو ادّعای بزرگی كردی كه هيچ يك از پدران و خاندانت نكردند، ما از تو معجزه ای می خواهيم، اگر پاسخ مثبت داده انجام دهی، می دانيم كه تو پيامبر و فرستاده خدایی و اگر از انجام آن سرباز زنی، خواهيم دانست كه ساحر و دروغگویی». پس پيامبر (صلّی اللّه عليه و آله و سلّم) فرمود «شما چه می خواهيد؟» گفتند: «اين درخت را بخوان تا از ريشه كنده شود و در پيش تو بايستد». پيامبر (صلّی اللّه عليه و آله و سلّم) فرمود: خداوند بر همه چيز تواناست. حال اگر خداوند اين كار را بكند آيا ايمان می آوريد و به حق شهادت می دهيد؟ گفتند: آری ، پيامبر (صلّی اللّه عليه و آله و سلّم) فرمود: من بزودی نشانتان می دهم آنچه را كه درخواست كرديد و همانا بهتر از هر كس می دانم كه شما به خير و نيكی باز نخواهيد گشت، زيرا در ميان شما كسی است كه كشته شده و در چاه «بدر» دفن خواهد شد و كسی است كه جنگ احزاب را تدارك خواهد كرد. سپس به درخت اشاره كرد و فرمود: «ای درخت اگر به خدا و روز قيامت ايمان داری و ميدانی من پيامبر خدايم، از زمين با ريشه هايت در آی و به فرمان خدا در پيش روی من قرار گير». سوگند به خدایی که پیامبر را به حق مبعوث كرد، درخت با ريشه هايش از زمين كنده شده و پيش آمد كه با صدای شديد چونان به هم خوردن بال پرندگان، يا به هم خوردن شاخه های درختان، جلو آمد و در پيش روی پيامبر (صلّی اللّه عليه و آله و سلّم) ايستاد كه برخی از شاخه های بلند خود را بر روی پيامبر (صلّی اللّه عليه و آله و سلّم) و بعضی ديگر را روی من انداخت و من در طرف راست پيامبر (صلّی اللّه عليه و آله و سلّم) ايستاده بودم، وقتی سران قريش اين منظره را مشاهده كردند، با كبر و غرور گفتند: «به درخت فرمان ده نصفش جلوتر آيد و نصف ديگر در جای خود بماند» پيامبر (صلّی اللّه عليه و آله و سلّم) فرمان داد. نيمی از درخت با وضعی شگفت آور و صدایی سخت به پيامبر (صلّی اللّه عليه و آله و سلّم) نزديك شد گويا می خواست دور آن حضرت بپيچد، امّا سران قريش از روی كفر و سركشی گفتند: «فرمان ده اين نصف باز گردد و به نيم ديگر ملحق شود و به صورت اول در آيد» پيامبر (صلّی اللّه عليه و آله و سلّم) دستور داد و چنان شد. من گفتم: لا اله الّا اللّه، ای رسول خدا من نخستين كسی هستم كه به تو ايمان آوردم و نخستين فردی هستم اقرار می كنم كه درخت با فرمان خدا برای تصديق نبوّت و بزرگداشت دعوت رسالت، آنچه را خواستی انجام داد. امّا سران قريش همگی گفتند: «او ساحری است دروغگو كه سحری شگفت آور دارد و سخت با مهارت است». و خطاب به پيامبر (صلّی اللّه عليه و آله و سلّم) گفتند: «آيا نبوّت تو را كسی جز امثال علی (عليه السّلام) باور می كند؟»
9⃣1⃣ الگوهای كامل ايمان
🔻و همانا من از كسانی هستم كه در راه خدا از هيچ سرزنشی نمی ترسند، كسانی كه سيمای آنها سيمای صدّيقان و سخنانشان سخنان نيكان است، شب زنده داران و روشنی بخشان روزند، به دامن قرآن پناه برده سنّتهای خدا و رسولش را زنده می كنند، نه تكبّر و خود پسندی دارند و نه بر كسی برتری می جويند. نه خيانتكارند و نه در زمين فساد می كنند، قلبهايشان در بهشت و پيكرهايشان سرگرم اعمال پسنديده است.
•┈┈••••✾🌿🌹🌿✾••••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ڪلیپ
●مداحی شهید محمدرضا تورجی زاده از پشت بیسیم به درخواست شهید حاج حسین خرازی🌷
#یا_فاطمه_اغیثینی❤️
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
امام زمان رو دوست داری؟.mp3
9.61M
🎧#صوت_مهدوی
🎙استاد پناهیان
🔸امام زمان رو دوست داری؟!
👌بسیار شنیدنی و تأثیرگذار
👈حتما بشنوید و نشر دهید.
سفیران فاطمیه
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۴۲۳ *═✧❁﷽❁✧═* روز اول به همان منوال که نقیب احمد دست
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
#داستان_واقعی
#من_زنده_ام
#قسمت_۴۲۴
*═✧❁﷽❁✧═*
اماخواهرها🧕 من مأمور به پرسیدن یک سؤالم که باید جوابش را به برادر هایتان بدهم . ما برای حفظ ناموسمان اینجا هستیم ، شکنجه می شویم و صبر💪 می کنیم واز خدا پاداش می گیریم اگر طی این دو سال به شما تعرضی شده ما باید تکلیف جنگ📛 و عراقی ها را همین جا روشن کنیم ، خونی که برای عصمت وحیا نریزد با دوای سرخ هیچ فرقی ندارد💯
گفتیم : خدا را شکر تا این لحظه در امان خدا بوده ایم 👌
حاج آقا گفت: به من اطمینان کنید ، من برادر شما هستم و از روی شما به خاطر همه ستم هایی که بر شما رفته شرمنده و خجالت زده هستم🙈
گفتیم : به عصمت مادرتان زهرا ، فقط خدا به ما رحم کرده است . مثل لقمه ای در دهان گرگ 🐺می چرخیدیم اما گرگ می ترسید لقمه را زمین بگذارد .
سید بزرگوار دوباره اشک😭 ریخت اما این بار با هق هق ، مثل اینکه اشک های حاج آقا تیرکمان🏹 عدنان بود که در می رفت و وقت خلاص را اعلام می کرد سید محترمانه گفت :
- پس دقیقه واحده(فقط یک دقیقه)
- کلت بس ارید اعطیهن الخضراء بس صارلک عشر دقایق تتکلم وباهن ( گفتی فقط می خوام بهشون سبزی بدم ولی حالا ده دقیقه است نشستی و روضه می خونی )😏
سید اصرار نکرد با ذکر " الحمدالله " ، سبحان الله ، لا حول و لا قوه الا بالله " با ما خداحافظی 🤚کرد .
به سوال و نگرانی حاج آقا و برادرها که فکر 😇می کردم خاطره برق نگاهشان در لحظه ورودمان به اردوگاه برایم تداعی شد . در پس این چهره های تکیده و رنجور عظمت و اقتداری بود که صدام را که به زعم خودش شهسوار عرب بود ، از زین قدرت💪 به زمین ذلت کشیده بود .
در کیسه سبزی را باز کردیم ، تمام سبزی باغ را چیده و به ما داده بودند . نمی خواستیم تحفه ای را که با زحمت و محبت فرستاده بودند پس بفرستیم . رفتیم پشت پستویی که با ملحفه برای خودمان درست کرده بودیم .
حلیمه روسری اش را باز کرد که از برادران خودمان می گیریم . برگ برگ آن سبزی ها☘🌱 را که برادرها تمیز پاک کرده بودند نگاه می کردیم . از این همه محبت و فداکاری حظ می بردیم . ناگهان در لابه لای سبزی ها چشم مان به تکه کاغذی مچاله شده افتاد . کاغذ کوچک و مچاله شده را باز کردیم . نوشته بود « خرمشهر آزاد شد »😍
از شادی در پوستمان نمی گنجیدیم ، نمی دانستیم چطور ابراز احساسات
کنیم که عدنان خبردار نشود.
همدیگر رابغل 🤗کردیم ونمازشکرخواندیم . ریز ریز از ته دل خندیدن ☺️رامثل ریز ریز ازته دل گریه کردن ، خوب یادگرفته بودیم ، باهم خندیدیم واشک😭 شوق ریختیم . هیچ خبری نمی توانست مارا تا این اندازه خوشحال کند . چون دنیا 🌎تمام زور وفدرتش را در بازوی صدام ریخته بود وهرگوشه این جنگ را یک کشوری به دوش می کشید .
اگر چه بودن ما درآنجا فقط برای تصرف شهرخرمشهر نبود اما باز پس گیری خرمشهر سند خوبی برای رسوایی صدام وجنگ افروزان علیه ایران وانقلاب 🎋اسلامی ایران بود👌
ما می دانستیم خرمشهر و اروند رود فقط یک بهانه است برای آغاز جنگ وخونریزی😒بهانه ای که فقط یک کودک ساده لوح را می توانست فریب دهد . فتح خرمشهر همه اقتدارصدام وحزب بعث را درهم ریخته بود . صدام درهمه سخنرانی هایش🎤 خرمشهر را مروارید شط العرب نام نهاده بود ومی گفت خرمشهر مثل بالشی است که بصره روی آن آرمیده . باخود می گفتیم چه قدرتمند سربازان ما که بالش را از زیر سر بصره بیرون کشیدند وچقدرخوب شد که دیگر سربازهای بعثی نمی توانند درخرمشهر آزادانه تردد کنند ودیگر رادیوی📻 عراق نمی تواند وضعیت آب وهوای خرمشهر رابه عنوان یکی از شهرهای خودش اعلام کند .
آن روز به جای نهار فقط سبزی خوش خبر را با افتخار وغرور خوردیم 😋واز آن روز به بعد سخت درانتظار آمدن سبزی های دیگر بودیم البته نه به اندازه یک گونی ، هرچند می دانستیم تنها در یک گونی سبزی می توانستند خبری به این بزرگی رابه ما برسانند . برای ملاقات👀 برادران مجروحی که نقیب احمد دیدنشان را منع کرده بود لحظه شماری می کردیم 👌
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 🔜👉
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
بسم الله الرحمن الرحیم
#سوره_مبارکه_حدید--۱۱
#انفاق_در_راه_خداوند
کیست که به خداوند وام نیکو دهد (و از اموالی که به او ارزانی داشته انفاق کند)
تا خداوند آن را برای او چندین برابر کند و برای او پاداش گرانقدری است.
🏝آقاسلام
روضـهمادرشروعشد
باراناشکهایمکرر
شروعشد🏝
⚘وَ اجْعَلْ ذَلِکَ مِنَّا خَالِصاً مِنْ کُلِّ شَکٍّ وَ شُبْهَهٍ وَ رِیَاءٍ وَ سُمْعَهٍ، حَتَّى لَا نُرِیدَ بِهِ غَیْرَکَ وَ لَا نَطْلُبَ بِهِ إِلَّا وَجْهَکَ.
و این (دعا و عرضارادت ما به آن حضرت) را از هرگونه شکّ و شبهه و خودنمایی و شهرتطلبی خالص گردان تا با آن، غیرِ تو را نخواهیم و جز خشنودیِ تو را نجوییم.⚘
📚مفاتیح الجنان،دعای عصر غیبت
الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#ایام_فاطمیه
#فاطمیه #امام_زمان
۱۷روزماندهتاپروازحاجقاسم
#شهید_جواد_محمدی
🌷🌷🌷🌷🌷
"انسان یک بار بیشتر نمےمیرد،
چه زیباست این یک بار که میخواد جون بده
در سن جوانی و با #شهادت برای عمه سادات باشد"
بہ مرگ داخل بستــر
نمیشود دل بست
خداڪند که" #شهادت "
به داد مـا برسد....🌷
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
#روزتون_شهدایی
هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷 وامام شهدا🌷صلوات
🌷
🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷