🖤
❣ #سلام_امام_زمانم ❣
آجرکاللهیابقیةالله
صاحبعزایحضرتخیرالنساء! بیا
ایبانیشکستهدل روضهها! بیا
لطفتو بوده گریهکنمادرتشدیم
ای سفرهدار واسعه هلأتی! بیا
آقا! بهحقّ چادر خاکی مادرت
آقا! بهحقّ داغ دل مرتضی بیا
اللهمعجللولیکالفرج
*سلامتی وفرج مولایمان صاحب الزمان عجلالله تعالی فرجه الشریف صلوات
❣ #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ ❣
❣#لَـیِّن_قَـلبی_لِوَلِیِّ_اَمرِک ❣
❣#اللّٰھـُـم_عجِّل_لِوَلیڪَ_الفَرَجْ❣
#شهید_محمد_ابراهیم_همت
🌷🌷🌷🌷🌷
چهار صباحی زنده ایم ،آخر هم از دنیا می رویم ،در این چهار صباحی مرتب به وسیله خدا آزمایش می شویم، و هر لحظه و هر ثانیه ی عمر ما آزماش است،
شکست هست ،
پیروزی هست ،
سختی هست ،
راحتی هست ،
همه چیز هست، ولی آنچه بیش از همه مطرح است، آزمایش خداست...👌
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
#روزتون_شهدایی
هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات
🌷
🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷
🌹سهم #روز صد_وسی_وپنجم : خطبه ۱۵۶ تا ۱۵۵ #نهج_البلاغه
┄┄┅┅✿❀🌿🌺🌿❀✿┅┅┄┄
📜 #خطبه ۱۵۶ : برای مردم بصره پس از پیروزی در جنگ جمل در سال ٣٦ هجری، ایراد شد
1⃣ ضرورت اطاعت از رهبری (و نكوهش از نافرمانی عايشه)
مردم بصره! در پيدايش فتنه ها هر کس که می تواند خود را به اطاعت پروردگارِ عزيز و برتر مشغول دارد چنان کند. اگر از من پيروی کنيد به خواست خدا شما را به راه بهشت خواهم برد، هر چند سخت و دشوار و پر از تلخی ها باشد. امّا عايشه، پس افکار و خيالات زنانه بر او چيره شد و کينه ها در سينه اش چون کوره آهنگری شعله ور گرديد. اگر از او می خواستند آنچه را که بر ضدّ من انجام داد نسبت به ديگری روا دارد، سر باز می زد. به هر حال احترام نخست او برقرار است و حسابرسی اعمال او با خدای بزرگ است.
2⃣ ره آورد ايمان
ايمان، روشن ترين راه ها و نورانی ترين چراغ هاست. با ايمان می توان به اعمال صالح راه برد و با اعمال نيکو به ايمان می توان دسترسی پيداکرد. با ايمان، علم و دانش آبادان است و با آگاهی لازم، انسان از مرگ می هراسد و با مرگ دنيا پايان می پذيرد و با دنيا، توشه آخرت فراهم می شود و با قيامت بهشت نزديک می شود و جهنّم برای بدکاران آشکار می گردد و مردم جز قيامت قرارگاهی ندارند و شتابان به سوی ميدان مسابقه می روند تا به منزلگاه آخرين برسند.
3⃣ يادآوری برخی از ارزشهای اخلاقی و ويژگيهای قرآن
گويا می نگرم، همه از قبرها خارج شده به سوی منزلگاه های آخرين در حرکتند، هر خانه ای در بهشت به شخصی تعلّق دارد که نه ديگری را می پذيرند و نه از آنجا به جای ديگر انتقال می يابند. همانا امر به معروف و نهی از منکر دو صفت از اوصاف پروردگارند که نه اجل را نزديک می کند و نه روزی را کاهش می دهد. بر شما باد عمل کردن به قرآن، که ريسمان محکم الهی و نور آشکار و درمانی سودمند است که تشنگی را فرونشاند. نگهدارنده کسی است که به آن تمسّک جويد و نجات دهنده آن کس است که به آن چنگ آويزد، کجی ندارد تا راست شود و گرايش به باطل ندارد تا از آن بازگردانده شود و تکرار و شنيدن پياپی آيات کهنه اش نمی سازد و گوش از شنيدن آن خسته نمی شود. کسی که با قرآن سخن بگويد، راست گفته و هر کس بدان عمل کند پيشتاز است. (در اينجا مردی بلند شد و گفت: ای اميرالمؤمنين! ما را از فتنه آگاه کن، آيا نسبت به فتنه، از پيامبر خدا(صلی الله علیه و آله) سؤالی نفرموده ای؟ پاسخ داد:)
4⃣ خبر از فتنه ها و شهادت خويش
♦️آنگاه که خداوند آيه ۱ و ۲ سوره عنکبوت را نازل کرد که: "آيا مردم خيال می کنند چون که گفتند ايمان آورديم، بدون آزمايش رها می شوند؟." دانستم که تا پيامبر(صلی الله علیه و آله) در ميان ماست، آزمايش نمی گرديم. پرسيدم: ای رسول خدا! اين فتنه و آزمايش کدام است که خدا شما را بدان آگاهی داده است؟ فرمود: «ای علی! پس از من، امّت اسلامی به فتنه و آزمون دچار می گردند». گفتم: ای رسول خدا! مگر جز اين است که در روز اُحُد که گروهی از مسلمانان به شهادت رسيدند و شهادت نصيب من نشد و سخت بر من گران آمد، تو به من فرمودی: ای علی! مژده باد تو را که شهادت در پی تو خواهد آمد. پيامبر(صلی الله علیه و آله) به من فرمود: «همانا اين بشارت تحقّق می پذيرد، در آن هنگام صبر تو چگونه است؟». گفتم: ای رسول خدا(صلی الله علیه و آله)! چنين موردی جای صبر و شکيبايی نيست بلکه جای مژده شنيدن و شکرگزاری است و پيامبر خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «ای علی! همانا اين مردم به زودی با اموالشان دچار فتنه و آزمايش می شوند و در دين داری بر خدا منّت می گذارند. با اين حال انتظار رحمت او را دارند و از قدرت و خشم خدا، خود را ايمن می پندارند. حرام خدا را با شبهات دروغين و هوس های غفلت زا، حلال می کنند، شراب را به بهانه اينکه آب انگور است و رشوه را که هديه است و ربا را که نوعی معامله است، حلال می شمارند!». گفتم: ای رسول خدا! در آن زمان مردم را در چه پايه ای بدانم؟ آيا در پايه ارتداد؟ يا فتنه و آزمايش؟ پاسخ فرمود: «در پايه ای از فتنه و آزمايش».
┄┄┅┅✿❀🌿🌺🌿❀✿┅┅┄┄
┄┄┅┅✿❀🌿🌺🌿❀✿┅┅┄┄
📜 #خطبه ۱۵۵: در آفرينش خفاش
1⃣ وصف پروردگار
♦️ ستايش خداوندی را سزاست که تمامی صفت ها از بيانِ حقيقتِ ذاتش درمانده و بزرگی او عقل ها را طرد کرده است، چنان که راهی برای رسيدن به نهايتِ ملکوتش نيابد. او خدای حقّ و آشکار، سزاوارتر و آشکارتر از آن است که ديده ها می نگرند. عقل ها نمی توانند برای او حدّی تعيين کنند تا همانندی داشته باشد و انديشه ها و اوهام نمی توانند برای او اندازه ای مشخّص کنند تا در شکل و صورتی پنداشته شود. پديده ها را بی آنکه نمونه ای موجود باشد يا با مشاوری مشورت نمايد و يا از قدرتی کمک و مدد بگيرد آفريد. پس با فرمان او خلقت آن به کمال رسيد و اطاعت پروردگار را پذيرفت و پاسخ مثبت داد و به خدمت شتافت و گردن به فرمان او نهاد و سرپيچی نکرد.
2⃣ شگفتيهای خفّاش
♦️ از زيبايی های صنعت پروردگاری و شگفتی های آفرينش او همان اسرار پيچيده حکيمانه در آفريدن خفّاشان است. روشنی روز که همه چيز را می گشايد، چشمانشان را می بندد و تاريکی شب که هر چيز را به خواب فرو می برد، چشمان آنها را باز می کند. چگونه چشمان خفّاش کم بين است که نتواند از نور آفتاب درخشنده روشنی گيرد نوری که با آن راه های زندگی خود را بيابد و در پرتو آشکار خورشيد خود را به جاهايی رساند که می خواهد، روشنی آفتاب خفّاش را از رفتن در تراکم نورهای تابنده اش باز می دارد و در خلوتگاه های تاريک پنهان می سازد، که از حرکت در نور درخشان ناتوان است، پس خفّاش در روز پلک ها را بر سياهی ديده ها اندازد و شب را چونان چراغی بر می گزيند که در پرتو تاريکی آن روزی خود را جستجو می کند و سياهی شب ديده های او را نمی بندد و به خاطر تاريکی زياد از حرکت و تلاش باز نمی ماند. آنگاه که خورشيد پرده از رُخ بيفکند و سپيده صبحگاهان بدمد و لانه تنگ سوسمارها از روشنی آن روشن گردد، شب پره، پلک ها بر هم نهد و بر آنچه در تاريکی شب به دست آورده قناعت کند. پاک و منزّه است خدايی که شب را برای خُفّاشان چونان روز روشن و مايه به دست آوردن روزی قرار داد و روز را چونان شب تار مايه آرامش و استراحت آنها انتخاب فرمود و بال هايی از گوشت برای پرواز آنها آفريد تا به هنگام نياز به پرواز، از آن استفاده کنند، اين بال ها چونان لاله های گوشند بی پر و رگ های اصلی، امّا جای رگ ها و نشانه های آن را به خوبی مشاهده خواهی کرد. برای شب پره ها دو بال قرار داد، نه آن قدر نازک که در هم بشکند و نه چندان محکم که سنگينی کند؛ پرواز می کنند در حالی که فرزندانشان به آنها چسبيده و به مادر پناه برده اند، اگر فرود آيند با مادر فرود می آيند و اگر بالا روند با مادر اوج می گيرند. از مادرانشان جدا نمی شوند تا آن هنگام که اندام جوجه نيرومند و بال ها قدرت پرواز کردن پيدا کند و بداند که راه زندگی کردن کدام است و مصالح خويش را بشناسد. پس پاک و منزّه است پديدآورنده هر چيزی که بدون هيچ الگويی باقيمانده از ديگری همه چيز را آفريد.
┄┄┅┅✿❀🌿🌺🌿❀✿┅┅┄┄
سفیران فاطمیه
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۴۲۶ *═✧❁﷽❁✧═* کاملا اتفاقی متوجه شدیم برادران تمام م
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
#داستان_واقعی
#من_زنده_ام
#قسمت_۴۲۷
*═✧❁﷽❁✧═*
حالا دیگر برادرها با وجود خطرات بسیار، با هر وعده غذا 🍲و با هر بار برایمان سبزی 🌱☘می فرستادند ، خبری سیاسی یا عقیدتی و
فرهنگی همراه می کردند و ما تشنه خبر بودیم . هنوز هیچ خبری از آدرس خانواده هایمان دریافت نکرده بودیم ❌قیافه بعضی از برادرها را تا حدودی تشخیص می دادیم به خصوص حاج آقا👳♂ ابوترابی و قنبر را که رابط ما و آشپزخانه بود و چند نفر دیگر را .
قنبر آن قدر در رد و بدل کردن اخبار حرفه ای شده بود که ما اسم او را گذاشته بودیم پیک شادی آور 😍برادرها به طور حرفه ای به رادیو دسترسی پیدا کرده بودند و این توفیق ، پلوی ما را به کیسه کوچک پلاستیکی خبر که زیر سینی🍛 غذا جا سازی می شد ، مزین کرده بود و ما بی صبرانه فقط منتظر پیک شادی آور و خبر پلو بودیم .
قنبر کاملاً متوجه شوق😍 ما برای دریافت خبر ها شده بود ، بعضی وقتها فرصت مناسبی پیدا می کرد و خارج از ماموریت محوله و به طور شفاهی هم خبرهایی به ما می داد . گاهی انتقال خبر حتی با حضور عدنان آن قدر به سرعت و دقت انجام می شد که همه با خبر بودند و عدنان بی خبر👌
نزدیک غروب 🌅بود . برای تجدید وضو به سرویس بهداشتی🚽 که کاملا از محوطه برادران مستقل بود رفتیم . همیشه دو نفرمان وارد سرویس بهداشتی می شدیم و آن دو نفر 👥دیگر مراقب بودند که نگهبان عراقی بی خبر وارد نشود اما این بار عدنان بی توجه به تذکر و سرو صدای مریم و حلیمه وارد سرویس بهداشتی شد ، مریم و حلیمه هم پشت سرش وارد دستشویی شدند .
هرچه به عدنان تشر زدند با سبک سری و لودگی جواب می داد و انگار با یک حبه انگور🍇 مست شده باشد فقط می خندید آن روز عدنان نه فقط از ما کتک خورد بلکه با سر و صدا از دستشویی🚽 بیرونش کردیم و با همین سر و صدا تا دفتر فرماندهی نقیب احمد دنبالش 🚶♀کردیم . یک باره نقیب احمد و نگهبان های دیگر هر کدام از سوراخی بیرون آمدند .
نقیب احمد به فارسی دست و پا شکسته التماس🙏 می کرد .
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 🔜👉
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
بسم الله الرحمن الرحیم
#سوره_مبارکه_مجادله_آیه۲۱
خداوند چنین مقرر داشته که من( خداوند) و رسولانم پیروز شویم.
چرا چنین نباشد در حالی که خداوند قوی و شکست ناپذیر است.