سفیران فاطمیه
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۴۲۶ *═✧❁﷽❁✧═* کاملا اتفاقی متوجه شدیم برادران تمام م
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
#داستان_واقعی
#من_زنده_ام
#قسمت_۴۲۷
*═✧❁﷽❁✧═*
حالا دیگر برادرها با وجود خطرات بسیار، با هر وعده غذا 🍲و با هر بار برایمان سبزی 🌱☘می فرستادند ، خبری سیاسی یا عقیدتی و
فرهنگی همراه می کردند و ما تشنه خبر بودیم . هنوز هیچ خبری از آدرس خانواده هایمان دریافت نکرده بودیم ❌قیافه بعضی از برادرها را تا حدودی تشخیص می دادیم به خصوص حاج آقا👳♂ ابوترابی و قنبر را که رابط ما و آشپزخانه بود و چند نفر دیگر را .
قنبر آن قدر در رد و بدل کردن اخبار حرفه ای شده بود که ما اسم او را گذاشته بودیم پیک شادی آور 😍برادرها به طور حرفه ای به رادیو دسترسی پیدا کرده بودند و این توفیق ، پلوی ما را به کیسه کوچک پلاستیکی خبر که زیر سینی🍛 غذا جا سازی می شد ، مزین کرده بود و ما بی صبرانه فقط منتظر پیک شادی آور و خبر پلو بودیم .
قنبر کاملاً متوجه شوق😍 ما برای دریافت خبر ها شده بود ، بعضی وقتها فرصت مناسبی پیدا می کرد و خارج از ماموریت محوله و به طور شفاهی هم خبرهایی به ما می داد . گاهی انتقال خبر حتی با حضور عدنان آن قدر به سرعت و دقت انجام می شد که همه با خبر بودند و عدنان بی خبر👌
نزدیک غروب 🌅بود . برای تجدید وضو به سرویس بهداشتی🚽 که کاملا از محوطه برادران مستقل بود رفتیم . همیشه دو نفرمان وارد سرویس بهداشتی می شدیم و آن دو نفر 👥دیگر مراقب بودند که نگهبان عراقی بی خبر وارد نشود اما این بار عدنان بی توجه به تذکر و سرو صدای مریم و حلیمه وارد سرویس بهداشتی شد ، مریم و حلیمه هم پشت سرش وارد دستشویی شدند .
هرچه به عدنان تشر زدند با سبک سری و لودگی جواب می داد و انگار با یک حبه انگور🍇 مست شده باشد فقط می خندید آن روز عدنان نه فقط از ما کتک خورد بلکه با سر و صدا از دستشویی🚽 بیرونش کردیم و با همین سر و صدا تا دفتر فرماندهی نقیب احمد دنبالش 🚶♀کردیم . یک باره نقیب احمد و نگهبان های دیگر هر کدام از سوراخی بیرون آمدند .
نقیب احمد به فارسی دست و پا شکسته التماس🙏 می کرد .
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 🔜👉
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
بسم الله الرحمن الرحیم
#سوره_مبارکه_مجادله_آیه۲۱
خداوند چنین مقرر داشته که من( خداوند) و رسولانم پیروز شویم.
چرا چنین نباشد در حالی که خداوند قوی و شکست ناپذیر است.
🖤
❣ #سلام_امام_زمانم ❣
#آجرکاللهیاصاحبالزمان
آقاجان....
عمرۍ است ڪه در سوز غم فاطمه هستۍ
دلسوختهۍ عمر ڪم فاطمه هستۍ
من مطمئنم روز ظهورت، اول
در فڪر بناۍ حرم فاطمه هستۍ
•السلامعليڪايتهاالصديقةالشهيده🖤
•یافاطِرُبِحَقِّفاطمہ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج...🌙
❣ #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ ❣
❣#لَـیِّن_قَـلبی_لِوَلِیِّ_اَمرِک ❣
🏝این روزها بر قلب صبورتان
چه سخت میگذرد...
این روزها مرور مداوم حکایت کوچه است ...
... و چادری که خاکی شد ...
و صورتی که کبود گردید ...
و یاسی که پرپر شد ...
و کبوتری که به خون نشست ...
و پهلویی که شکسته شد ...
... و یداللهی که بسته شد ...
این روزها
من بیقرار
اندوه بی نهایتتان هستم...🏝
⚘اللَّهُمَّ إِنَّا نَسْأَلُكَ أَنْ تَأْذَنَ لِوَلِیِّكَ فِی إِظْهَارِ عَدْلِكَ فِی عِبَادِكَ وَ قَتْلِ أَعْدَائِكَ فِی بِلاَدِكَ
بارالها ما از تو تقاضای می كنيم كه در ظهور ولى خود براى اظهار سلطنت عدل در بين بندگانت و قتل دشمنان در شهر و بلاد مملكتت اذن و اجازه فرمايى.⚘
📚مفاتیح الجنان،دعای عصر غیبت
الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#ایام_فاطمیه
#امام_زمان #فاطمیه
#شهید_محمود_رضا_بیضائی
🌷🌷🌷🌷🌷
تولد:۱۳۶۰/۰۹/۱۸،تبریز، ایران
شهادت: ۱۳۹۲/۱۰/۲۹ قاسمیه،سوریه
نام جهادی: حسین نصرتی که برگرفته از شعار ( هل من ناصر ینصرنی) است.
فرزند: یک دختر به نام کوثر
تحصیلات: فارغالتحصیل دانشگاه افسری امام علی علیه السلام
مهارت: تسلط کامل به زبان عربی با لهجه ی عراقی و سوری
دستنوشته ی شهید: تمام دنیا جمع شدهاند؛ تمام استکبار، کفار، صهیونیست ها جبهه واحدی تشکیل داده اند و هدفشان شکست اسلام حقیقی و عاشورایی، رهبری ایران و هدفشان شکست نهضت زمینهسازان ظهور است و بس؛
که اگر این اتفاق بیفتد، سالها و شاید صدها سال دیگر باید شیعه خون دل بخورد تا تحقق وعده الهی را نزدیک ببیند.
شیعه به دنیا آمده ایم که موثر در تحقق ظهور مولا باشیم👌
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
#روزتون_شهدایی
هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات
🌷
🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷