eitaa logo
سفیران فاطمیه
1.7هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
2.2هزار ویدیو
81 فایل
حجاب و عفاف گلچین اشعار نوحه و روضه احادیث روشنگری سواد رسانه ای نهج البلاغه قران اخبار مهم و روز تبلیغات پربازده سفیــــر 313 👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/573243688C45fe529fd3
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 سهم صد_وشصت_وهفتم : خطبه ۸۳ ، بند ۱ تا ۷ ┄═❁✦❀•••🌿🌺🌿•••❀✦❁═┄ 📜 ۸۳ : (از خطبه هاي شگفت آور امام عليه السّلام كه به آن خطبه «غرّا» گويند ) 1⃣ شناخت صفات الهی ♦️ستايش خداوندی را سزاست که به قدرت والا و برتر و با عطا و بخشش نعمت ها به پديده ها نزديک است. اوست بخشنده تمام نعمت ها و دفع کننده تمام بلاها و گرفتاری ها. او را می ستايم در برابر مهربانی ها و نعمت های فراگيرش. به او ايمان می آورم چون مبدأ هستی و آغازکننده خلقت آشکار است. از او هدايت می طلبم چون راهنمای نزديک است و از او ياری می طلبم که توانا و پيروز است و به او توکّل می کنم چون تنها ياور و کفايت کننده است. و گواهی می دهم که محمّد(صلی الله علیه و آله) بنده و فرستاده اوست. او را فرستاده تا فرمان هايش را اجرا کند و بر مردم حجّت را تمام کرده، آنها را در برابر اعمال ناروا بترساند. 2⃣ سفارش به پرهيزكاری ♦️سفارش می کنم شما بندگان خدا را به تقوای الهی، که برای بيداری شما مَثَل های پندآموز آورده و سرآمد زندگانی شما را معيّن فرمود و لباس های رنگارنگ بر شما پوشانده و زندگی پروسعت به شما بخشيده و با حسابگری دقيق خود بر شما مسلّط است. در برابر کارهای نيکو به شما پاداش می دهد و با نعمت های گسترده و بخشش های بی حساب، شما را گرامی داشته است و با اعزام پيامبران و دستورات روشن، از مخالفت با فرمانش شما را برحذر داشته است. تعداد شما را می داند و چند روزی جهت آزمايش و عبرت برای شما مقرّر داشته که در اين دنيا آزمايش می گرديد و در برابر اعمال خود محاسبه می شويد. 3⃣ دنيا شناسی ♦️آب دنيای حرام همواره تيره و گل آلود است. منظره ای دل فريب و سرانجامی خطرناک دارد. فريبنده و زيباست اما دوامی ندارد. نوری است در حال غروب کردن، سايه ای است نابودشدنی، ستونی است در حال خراب شدن. آن هنگام که نفرت دارندگان، به آن دل بستند و بيگانگان به آن اطمينان کردند، چونان اسب چموش پاها را بلند کرده، سوار را بر زمين می کوبد و با دام های خود آنها را گرفتار می کند و تيرهای خود را سوی آنان پرتاب می نمايد. طناب مرگ به گردن انسان می افکند، به سوی گور تنگ و جايگاه وحشتناک می کشاند تا در قبر، محل زندگی خويش بهشت يا دوزخ را بنگرد و پاداش اعمال خود را مشاهده کند و همچنان آيندگان به دنبال رفتگان خود گام می نهند. نه مرگ از نابودی انسان دست می کشد و نه مردم از گناه فاصله می گيرند. که تا پايان زندگی و سرمنزل فنا و نيستی آزادانه به پيش می تازند. ┄═❁✦❀•••🌿🌺🌿•••❀✦❁═┄
┄═❁✦❀•••🌿🌺🌿•••❀✦❁═┄ 📜 ۸۳ : (از خطبه هاي شگفت آور امام عليه السّلام كه به آن خطبه «غرّا» گويند ) 4⃣ وصف رستاخيز ♦️تا آنجا که امور زندگانی پياپی بگذرد و روزگاران سپری شود و رستاخيز برپا گردد، در آن زمان انسانها را از شکاف گورها و لانه های پرندگان و خانه درندگان و ميدانهای جنگ بيرون می آورد که با شتاب به سوی فرمان پروردگار و وعده گاهش می روند و به صورت دسته هايی خاموش و صف های آرام و ايستاده حاضر می شوند. چشم بيننده خدا آنها را می نگرد و صدای فرشتگان به گوش آنها می رسد. لباس نياز و فروتنی پوشيده، درهای حيله و فريب بسته شده و آرزوها قطع گرديده است. دل ها آرام، صداها آهسته عرق از گونه ها چنان جاری است که امکان حرف زدن نمی باشد. اضطراب و وحشت همه را فرا گرفته بانگی رعدآسا و گوش خراش همه را لرزانده به سوی پيشگاه عدالت برای دريافت کيفر و پاداش می کشاند. 5⃣ وصف احوال بندگان خدا ♦️بندگانی که با دست قدرتمند خدا آفريده شدند و بی اراده خويش پديد آمده پرورش يافتند، سپس در گهواره گور آرميده متلاشی می گردند. و روزی به تنهايی سر از قبر بر می آورند و برای گرفتن پاداش به دقّت حسابرسی می گردند. در اين چند روزه دنيا مهلت داده شدند تا در راه صحيح قدم بردارند، راه نجات نشان داده شده تا رضايت خدا را بجويند، تاريکی های شک و ترديد از آنها برداشته شد و آنها را آزاد گذاشته اند تا برای مسابقه در نيکوکاری ها خود را آماده سازند، تا فکر و انديشه خود را به کار گيرند و در شناخت نور الهی در زندگانی دنيا تلاش کنند. 6⃣ مثلهای پند آموز (سمبل های تقوی) ♦️وه چه مثال های بجا و پندهای رسايی وجود دارد، اگر در دل های پاک بنشيند و در گوش های شنوا جای گيرد و با انديشه های مصمّم و عقل های با تدبير برخورد کند. پس از خدا چونان کسی پروا کنيد، که سخن حق را شنيد و فروتنی کرد، گناه کرد و اعتراف کرد، ترسيد و به اعمال نيکو پرداخت، پرهيز کرد و پيش تاخت، يقين پيدا کرد و نيکوکار شد، پند داده شد و آن را به گوش جان خريد، او را ترساندند و نافرمانی نکرد، به او اخطار شد و به خدا روی آورد، پاسخ مثبت داد و نيايش و زاری کرد، بازگشت و توبه کرد، در پی راهنمايان الهی رفت و پيروی کرد. راه نشانش دادند و شناخت، شتابان به سوی حق حرکت کرده و از نافرمانی ها گريخت. سود طاعت را ذخيره کرد و باطن را پاکيزه نگاه داشت. آخرت را آبادان و زاد و توشه برای روز حرکت، هنگام حاجت و جايگاه نيازمندی، آماده ساخت و آن را برای اقامتگاه خويش، پيشاپيش فرستاد. ای بندگان خدا! برای هماهنگی با اهداف آفرينش خود از خدا پروا کنيد و آنچنان که شما را پرهيز داد از مخالفت و نا فرمانی خدا بترسيد تا استحقاق وعده های خدا را پيدا کنيد و از بيم روز قيامت بر کنار باشيد. ┄═❁✦❀•••🌿🌺🌿•••❀✦❁═┄
┄═❁✦❀•••🌿🌺🌿•••❀✦❁═┄ 📜 ۸۳: (از خطبه هاي شگفت آور امام عليه السّلام كه به آن خطبه «غرّا» گويند ) 7⃣ راههای پند پذيری (راههای شناخت) ♦️خدا گوش هايی برای پند گرفتن از شنيدنی ها و چشم هايی برای کنار زدن تاريکی ها، به شما بخشيده است و هر عضوی از بدن را اجزاء متناسب و هماهنگ عطا فرموده تا در ترکيب ظاهری صورت ها و دوران عمر با هم سازگار باشند. با بدن هايی که منافع خود را تأمين می کنند و قلب هايی که روزی را به سراسر بدن با فشار می رسانند و از نعمت های شکوهمند خدا برخوردارند و در برابر نعمت ها شکر گزارند و از سلامت خدادادی بهره مندند. مدّت زندگیِ هر يک از شماها را مقدّر فرمود و از شما پوشيده داشت و از آثار گذشتگان عبرت های پندآموز برای شما ذخيره کرد. لذّت هايی که از دنيا چشيدند و خوشی ها و زندگی راحتی که پيش از مرگ داشتند، سرانجام دست مرگ گريبان آنها را گرفت و ميان آنها و آرزوهايشان جدايی افکند. آنها که در روز سلامت چيزی برای خود ذخيره نکردند و در روزگاران خوشِ زندگی عبرت نگرفتند. آيا خوشی های جوانی را جز ناتوانی پيری در انتظاراست؟ و آيا سلامت و تندرستی را جز حوادث بلا و بيماری در راه است؟ و آيا آنان که زنده اند جز فنا و نيستی را انتظار دارند؟ با اينکه هنگام جدايی و تپش دل ها نزديک است که سوزش درد را چشيده و شربت غصّه را نوشيده و فرياد ياری خواستن برداشته و از فرزندان و خويشاوندان خود در خواست کمک کرده است. آيا خويشاوندان می توانند مرگ را از او دفع کنند؟ و آيا گريه و زاریِ آنها نفعی برای او دارد؟ ┄═❁✦❀•••🌿🌺🌿•••❀✦❁═┄
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ 💚💛 ✅دعایی که در زمان غیبت باید بسیار خوانده شود 🔅اللهُمَّ عَرِّفنیِ نَفْسَکَ، 🔅فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفنی نَفْسَکَ لَمْ اَعرِفْ رَسُولَکَ، 🔅 اَللهُمَّ عَرِّفنی رَسُولَکَ، 🔅فاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی رَسُولَکَ لَمْ اَعرِّفْ حُجَّتَکَ، 🔅 اللهُمَّ عَرِّفنی حُجَّتکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَْم 🔅تُعَرِّفنی حُجَّتکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینیِ 💎 دعای غریق 💎 ♡💟دعای تثبیت ایمان دراخرالزمان💟♡ 🔅یا اَللَّهُ یا رَحْمنُ🔅 🔺یا رَحِیمُ یا مُقَلِّبَ القُلُوبِ 🔺 🔅 ثَبِّتْ قَلْبِیِ عَلی دِینک🔅 《🚩انهم یرونه بعیداونراه قریبا🚩》 🥀اللهُمَّ صَلِّ عَلی فاطمهَ و اَبیها و بَعلِها و بَنیها و السِرِ المُستَودَعِ فیها بعدَد ما اَحاطَ بهِ عِلمُک🥀 خدای مهربان🙏مارا بر اطاعت از امام زمانمان یاری فرما🤲 أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سفیران فاطمیه
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۴۵۵ *═✧❁﷽❁✧═* هر کداممان بی اختیار سنمان را با عدد
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ ۴۵۶ *═✧❁﷽❁✧═* او هم مثل همه برادرهای مترجم قبلی ، لابه لای آنچه ترجمه می کرد چیزهای دیگری هم می گفت ، از جمله اینکه ؛ یک تکه فلز و یک سیم برق برایتان می فرستیم . فقط احتیاط کنید . یک تشت آب در اتاق نگه دارید . هروقت عراقی ها در آسایشگاه را قفل🔒 کردند و از اردوگاه خارج شدند ، سیم را به برق بزنید و تکه فلز را در آب بیاندازید و با بخار آب شیرینی یا غذا بپزید👌 ما فقط یک تشت داشتیم و فکر🤔 می کردیم با یک تشت که نمی شود هم شیرینی و هم غذا پخت . شاید هم ما کدبانو های خوبی نبودیم❌ هر بار که نوبت دیدارمان با هیئت صلیب سرخ تازه می شد ، نامه های💌 بیشتری به ما می رسید ؛ رد پای چانه زنی برای گرفتن کاغذ نامه در نوشته ها کاملا مشهود بود . بستگان و دوستان و هرکسی که در نامه های قبلی یادی از او کرده یا سلامی برایش فرستاده بودم همه به هلال احمر می رفتند و کاغذ🗒 می گرفتند و نامه می نوشتند . برادرهایم برای مریم که خواهر جدیدشان بود هم نامه می نوشتند 📝پیدا بود نگران این هستند که راز ما درباره خواهر بودنمان فاش شود و بعثی ها متوجه شوند در این باره دروغ🤥 گفته ایم . آنها گاهی اخباری که از خانواده های دیگر اسیران یا خانواده های خواهران داشتند را هم می نوشتند . بین تمام نامه ها همیشه یک نامه بی نام و نشان هم دریافت می کردم که چند سطری از امید و عاقبت روزگار امیدواران می نوشت 👌حتی اگر از پدر ، مادر ، خواهر و برادرانم نامه ای نداشتم ، از بی نام و نشان نامه داشتم . گاهی جنس کلماتش با من بیگانه بود . هم کنجکاو بودم🤔 بدانم او کیست و هم از این موضوع خجالت می کشیدم اما اینکه آن نویسنده بی نام و نشان در خانه صبر و امید و عشق💞 به زندگی به سر می برد ، به من قوت قلب می داد . او برای من رنگین کمان آرزو ها را می ساخت و مرا سوار بر آن با خود به دور دست ها می برد تا آنجا که تلخی لحظه های انتظار را به امید رسیدن به مقصد ، تبدیل به دلنشین ترین💝 لحظه ها می کرد . ══ ೋ💠🌀💠ೋ══ 👈 ادامه دارد... 🔜👉 ☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم ۱۲ اما مسلماً کسانی که در خلوت و پنهان از پروردگارشان می ترسند (گناه نمی کنند) برای ایشان بخشش و آمرزش و پاداش بزرگی است.
﷽❣ ❣﷽ دیدن روی شما کاش میسر میشد شام هجران شماکاش که آخر میشد بین ما "فاصله ها" فاصله انداخته‌اند کاش این فاصله با آمدنت سر میشد 🌼 الّلهُـمَّ عَجِّـلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَــرَج ✨🍃🌸🍃 اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍دلنگرانی ام؛ بابت تاخیر تونیست! میدانم می آیی،یوسف. 👈دلم شورمی زند برای خودم! برای ثانیه ای که قرار می شودبیایی؛ و من هنوز با تو،قرن ها،فاصله دارم. 🔻می ترسم آن روز نشناسی ام؛ یوسف.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تا «عشـق» نیاید جمعه حالش نگران است .. 🌱
🔹 چشم به راه صدایت خواهم ماند... 🔅 اللهم عجل لولیک الفرج
🔹 آرزو داریم فقط یک لحظه دیدار تو را... 🔅 اللهم عجل لولیک الفرج
🔸 جمعه یعنی در سرت فکر نگارت آمده جمعه یعنی وقت ناب انتظارت آمده
🌷🌷🌷🌷🌷 ڪاش آنهایے ڪ بودند و دیدند.. ڪاش آنهایی ڪ نبودند.. ولی شنیدند... به آن هایی ڪ ندیدند و نشنیدند بگویند... 《قهرمانان یڪ به یڪ به گل افتادند تا به گل نیفتیم.....》👌 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ شبتون_شهدایی هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات 🌷 🕊🌷 🌷🕊🌷 🕊🌷🕊🌷
🌹سهم صد_وشصت_وهشتم: خطبه ۸۳ ، بند ۸ تا ۱۳ ❈════ ೋ🌿🌹🌿ೋ════❈ 📜 ۸۳ : خطبه غرّا 8⃣ عبرت از مرگ ♦️او را در سرزمين مردگان می گذارند و در تنگنای قبر تنها خواهد ماند. حشرات درون زمين پوستش را می شکافند و خشت و خاک گور، بدن او را می پوساند. تندبادهای سخت آثار او را نابود می کند و گذشت شب و روز نشانه های او را از ميان بر می دارد. بدن ها پس از آن همه طراوت متلاشی می گردند و استخوان ها بعد از آن همه سختی و مقاومت پوسيده می شوند. و ارواح در گرو سنگينی بار گناهانند و در آنجاست که به اسرار پنهان يقين می کنند؛ امّا نه بر اعمال درستشان چيزی اضافه می شود و نه از اعمال زشت می توانند توبه کنند. آيا شما فرزندان و پدران و خويشاوندان همان مردم نيستيد که بر جای پای آنها قدم گذاشته ايد و از راهی که رفتند می رويد؟ و روش آنها را دنبال می کنيد؟ امّا افسوس که دل ها سخت شده، پند نمی پذيرد و از رشد و کمال بازمانده و راهی که نبايد برود می رود. گويا آنها هدف پندها و اندرزها نيستند و نجات و رستگاری را در به دست آوردن دنيا می دانند. بدانيد که بايد از صراط عبور کنيد، گذرگاهی که عبور کردن از آن خطرناک است، با لغزش های پرت کننده و پرتگاه های وحشت زا و ترس های پياپی. 9⃣ معرّفی الگوی پرهيزگاری ♦️از خدا چون خردمندی بترسيد که دل را به تفکر مشغول داشته و ترس از خدا بدنش را فرا گرفته و شب زنده داری خواب از چشم او ربوده و به اميد ثواب، گرمیِ روز را با تشنگی گذرانده، با پارسايی شهوات را کشته و نام خدا زبانش را همواره به حرکت در آورده. ترس از خدا را برای ايمن ماندن در قيامت پيش فرستاده، از تمام راه ها جز راه حق چشم پوشيده و بهترين راهی که انسان را به حق می رساند می پيمايد. چيزی او را مغرور نساخته و مشکلات و شبهات او را نابينا نمی سازد. مژده بهشت و زندگی کردن در آسايش و نعمتِ سرای جاويدان و ايمن ترين روزها او را خشنود ساخته است. با بهترين روش از گذرگاه دنيا عبور کرده، توشه آخرت را پيش فرستاده و از ترس قيامت در انجام اعمال صالح پيش قدم شده است، ايام زندگی را با شتاب در اطاعت پروردگار گذرانده و در فراهم آوردن خشنودی خدا با رغبت تلاش کرده، از زشتی ها فرار کرده، امروز رعايت زندگی فردا کرده و هم اکنون آينده خود را ديده است. پس بهشت برای پاداش نيکوکاران سزاوار و جهنّم برای کيفر بدکاران مناسب است و خدا برای انتقام گرفتن از ستمگران کفايت می کند و قرآن برای حجّت آوردن و دشمنی کردن کافی است. ❈════ ೋ🌿🌹🌿ೋ════❈
❈════ ೋ🌿🌹🌿ೋ════❈ 📜 ۸۳ : خطبه غرّا 0⃣1⃣ هشدار از دشمنی شيطان ♦️سفارش می کنم شما را به پروا داشتن از خدا، خدايی که با ترساندن های مکرّر، راه عذر را بر شما بست و با دليل و برهان روشن، حجت را تمام کرد و شما را پرهيز داد از دشمنی شيطانی که پنهان در سينه ها راه می يابد و آهسته در گوش ها راز می گويد، گمراه و پست است، وعده های دروغين داده، در آرزوی آنها به انتظار می گذارد، زشتی های گناهان را زينت می دهد، گناهان بزرگ را کوچک می شمارد و آرام آرام دوستان خود را فريب داده، راه رستگاری را بر روی کسانی که در بند شده اند، می بندد و در روز قيامت آنچه را که زينت داده انکار می کند و آنچه را که آسان کرده بزرگ می شمارد و از آنچه که پيروان خود را ايمن داشته بود سخت می ترساند. 1⃣1⃣ شگفتيهای آفرينش انسان ♦️مگر انسان همان نطفه و خون نيم بند نيست که خدا او را در تاريکی های رَحِم و غلاف های تو در تو پديد آورد؟ تا به صورت جنين در آمد، سپس کودکی شيرخوار شد، بزرگتر و بزرگتر شده تا نوجوانی رسيده گرديد. سپس او را دلی فراگير و زبانی گويا و چشمی بينا عطا فرمود تا عبرت ها را درک کند و از بدی ها بپرهيزد و آنگاه که جوانی در حدّ کمال رسيد و بر پای خويش استوار ماند، گردن کشی آغاز کرد و روی از خدا گرداند و در بيراهه گام نهاد، در هواپرستی غرق شد و برای به دست آوردن لذّت های دنيا تلاش فراوان کرد و سرمستِ شادمانی دنيا شد. هرگز نمی پندارد مصيبتی پيش آيد و بر اساس تقوا فروتنی ندارد، ناگهان سرمست و مغرور در اين آزمايش چند روزه، مرگ او را می ربايد، او را که در دلِ بدبختی ها، اندکی زندگی کرده و آنچه را که از دست داده عوضی به دست نياورده است و آنچه از واجبات را که ترک کرد، قضايش را بجا نياورد که درد مرگ او را فرا گرفت. روزها در حيرت و سرگردانی و شب ها با بيداری و نگرانی می گذراند. ❈════ ೋ🌿🌹🌿ೋ════❈
❈════ ೋ🌿🌹🌿ೋ════❈ 📜 ۸۳ : خطبه غرّا 2⃣1⃣ عبرت از مرگ ♦️هر روز به سختی درد می کشد و هر شب رنج و بيماری به سراغش می رود. در ميان برادری غمخوار و پدری مهربان و ناله کننده ای بی طاقت و بر سينه کوبنده ای گريان افتاده است. امّا او در حالت بيهوشی و سَکرات مرگ و غم و اندوه بسيار و ناله دردناک و درد جان کندن، با انتظاری رنج آور دست به گريبان است. پس از مرگ او را مأيوس وار در کفن پيچانده، در حالی که تسليم و آرام است، بر می دارند و بر تابوت می گذارند. خسته و لاغر به سفر آخرت می رود، که فرزندان و برادران او را به دوش کشيده تا سر منزل غربت، آنجا که ديگر او را نمی بينند و آنجا که جايگاه وحشت است پيش می برند. امّا هنگامی که تشييع کنندگان بروند و مصيبت زدگان باز گردند، در گودال قبر نشانده برای پرسش حيرت آور و امتحان لغزش زا زمزمه غم آلود دارد. و بزرگ ترين بلای آنجا فرود آمدن در آتش سوزان دوزخ و برافروختگی شعله ها و نعره های آتش است، که نه يک لحظه آرام گيرد تا استراحت کند و نه آرامشی وجود دارد که از درد او بکاهد و نه قدرتی که مانع کيفر او شود، نه مرگی که او را از اين همه ناراحتی برهاند و نه خوابی که اندوهش را برطرف سازد، در ميان انواع مرگ ها و ساعت ها مجازات گوناگون گرفتار است. به خدا پناه می بريم. 3⃣1⃣ پند آموزی از گذشتگان ♦️ای بندگان خدا! کجا هستند آنان که ساليان طولانی در نعمت های خدا عمر گذراندند؟ تعليمشان دادند و دريافتند، مهلتشان دادند و بيهوده روزگار گذراندند؟ از آفات و بلاها دورشان داشتند، امّا فراموش کردند زمان طولانی آنها را مهلت دادند، نعمتهای فراوان بخشيدند، از عذاب دردناک پرهيزشان دادند و وعده هايی بزرگ از بهشت جاويدان به آنها دادند. ای مردم! از گناهانی که شما را به هلاکت افکند، از عيب هايی که خشم خدا را در پی دارد بپرهيزيد. دارندگان چشم های بينا و گوش های شنوا و سلامت و کالای دنيا آيا گريزگاهی هست؟ يا رهايی و جای امنی، پناهگاهی و جای فراری هست؟ آيا بازگشتی برای جبران وجود دارد؟ نه چنين است؟ پس کی باز می گرديد؟ به کدام سو می رويد؟ و به چه چيز مغرور می شويد؟ همانا بهره هر کدام شما از زمين به اندازه طول و عرض قامت شماست، آنگونه که خاک آلود بر آن خفته باشد. ای بندگان خدا! هم اکنون به اعمال نيکو پردازيد، تا ريسمان های مرگ بر گلوی شما سخت نشده و روح شما برای کسب کمالات آزاد است، و بدن ها راحت و در حالتی قرار داريد که می توانيد مشکلات يکديگر را حل کنيد. هنوز مهلت داريد و جای تصميم و توبه و بازگشت از گناه باقی مانده است. عمل کنيد پيش از آنکه در شدّت تنگنای وحشت و ترس و نابودی قرار گيريد، پيش از آن که مرگ در انتظار مانده، فرا رسد و دستِ قدرتمندِ خدایِ توانا شما را برگيرد. (وقتی که امام(علیه السلام) اين خطبه را ايراد فرمود، بدن ها بلرزه درآمد، اشک ها سرازير و دل ها ترسان شد که جمعی آن را غرّاء ناميدند.) ❈════ ೋ🌿🌹🌿ೋ════❈
سفیران فاطمیه
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۴۵۶ *═✧❁﷽❁✧═* او هم مثل همه برادرهای مترجم قبلی ، ل
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ ۴۵۷ *═✧❁﷽❁✧═* نامه های 💌بی نام و نشان را یواشکی می خواندم و پنهان می کردم . چون بعضی از جملاتش طعم زندگی و لحن عاشقانه😍 داشت ، حیا می کردم با کسی درباره آن نامه ها حرف بزنم . در پس ذهنم عذاب وجدان داشتم چون ما چهار نفر راز نگفته ای در دل❤️ نداشتیم و حتی خیال ها و آرزو های مان را در منظر یکدیگر بیان و عیان کرده بودیم . بالاخره طاقت نیاوردم و این موضوع را آرام و با پچ پچ با حلیمه در میان گذاشتم . او گفت : - چون این نامه ها مرتب و سر وقت می رسد ، من مطمئنم کسی به طریقی از داخل اردوگاه به صلیب سرخ می دهد یا در ساکشان 💼می گذارد و به دست تو می رسد . به حلیمه گفتم : - من اینطور فکر نمی کنم چون این بیچاره ها هر روز تا یک نفس مانده به مرگ کتک می خورند و با معجزه خدا و دعای🤲 مادرانشان زنده هستند . اما نویسنده این نامه ها به زندگی فکر می کند . در ضمن کسی اینجا ما را به اسم نمی شناسد ولی او مرا به اسم خطاب می کند😳 حالا که حلیمه رازم را می دانست اندکی از عذاب وجدانم کم شده بود . پس من چیزی را پنهان نکرده بودم ❌ همه چیز را به گذر زمان سپردم . در این سه سال و اندی برادرانم چقدر بالغ و بزرگ شده بودند . بعضی شان تازه ازدواج کرده و بعضی حتی بچه دار 👼شده بودند . در نامه هایشان برایم عکس زن و فرزندشان را می فرستادند و من پی در پی عمه می شدم . رحیم از دختر 👧کوچکش مائده عکس هایی برایم می فرستاد که در آن عکس مرا در آغوش داشت . سلمان هم پدر شده بود و پسر کوچکش را حمزه نامیده بود . رحمان هم صاحب پسری به نام نیما شده بود . چند بار در نامه هایم از آنها خواسته بودم عکس بی بی👵 را بفرستند اما آنها بی اعتنا از کنار این خواسته ام عبور می کردند . من و احمد پشت سر هم بودیم و فاصله سنی ما کمتر از دو سال بود . به نقل از مادرم هر دو در یک فصل به دنیا 🌍آمده بودیم اما من در ماه خرما خوران و احمد در ماه خرما پزان . گاهی من با او فوتبال⚽️ و ماشین بازی می کردم و گاهی او با من خاله بازی می کرد اما همیشه قول می دادیم که حتی توی بازی هم جرزنی نکنیم و دروغی درکار نباشد . زمانی که من به اسارت در آمدم ، هنوز ریش و سبیل روی صورت احمد و علی جوانه نزده بود اما حالا در عکس‌هایی که می‌فرستادند می‌دیدم 👀که ریش و سبیل به آن ‌دو چهره‌ای مردانه داده است . با خودم می‌گفتم چقدر بزرگ شده‌اند 😱باورکردنی نبود . آن‌ها همان احمد و علی هم‌ بازی کوچه‌های کودکی‌ام بودند که به جای هم مشق‌هایمان را می‌نوشتیم📝 و بلوزهای منتی‌گلی‌ مان را شریکی می‌پوشیدیم . احمد تنها کسی بود که می‌توانستم از او واقعیت ماجرای دست‌ خط درهم ریخته آقا را بپرسم . دست ‌خطی که هیچ شباهتی به خط زیبای پدر نداشت ❌اما او دراین‌ باره هیچ توضیحی به من نمی‌داد . نامه‌ای که از احمد داشتم برای چند ساعتی مرا از قفس پراند و به سوراخ ‌سمبه‌های پستوهای خانه کودکی‌ام برد : - هم ‌کلاسی و هم ‌بازی کودکی‌هایم👧 - سلام – معصومه ، انگار همین دیروز بود که با هم ، قایم ‌باشک بازی می‌کردیم . تو چشم می‌گذاشتی و من قایم می‌شدم . تو همیشه جاهای سخت قایم می‌شدی اما آخرش پیدات می‌کردم ... اصلا باورم نمی‌شه در یک چشم برهم زدن کجا قایم شدی❓ چطور از جلو چشم ما ناپیدا و دور شدی و به هوا رفتی؟ دِدِ جون توروخدا پیش‌ مرگت بشم کجا رفتی قایم شدی؟ توی زمین دشمن که جای قایم شدن نیست😒 کاش می‌تونستم جامو باهات عوض کنم . من میام و تو برگرد . تو همیشه برنده بازی بودی باز هم تو برنده‌ای . بیا بیرون . اما الوعده وفا! قرار شد هیچ ‌وقت به هم دروغ🤥 نگوییم . اینجا همه نگران تو هستند و همه حال تو را می‌پرسند . ══ ೋ💠🌀💠ೋ══ 👈 ادامه دارد... 🔜👉 ☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم ۳ پس از آن خداوند مشرکین را که به آن حضرت ( ای دنباله بریده) می گفتند, نکوهش نموده می فرماید: ای محمد صلی الله علیه وآله) البته دشمن تو همان ابتر و دنباله بریده است.