سفیران فاطمیه
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۴۶۶ *═✧❁﷽❁✧═* عکس ها در چهار نسخه به ما داده شد و م
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
#داستان_واقعی
#من_زنده_ام
#قسمت_۴۶۷
*═✧❁﷽❁✧═*
دیگر نمیتوانستم به
چشمهای فاطمه نگاه کنم . برای چندمین بار جمله ای را که در نامه💌 کریم بود خواندم ؛ « نزدیک بهار که از کنار مجتمع ارش می گذشتم حجله دامادی جوانی رعنا نظرم را جلب کرد ، ایستادم و خواندم ، نوشته بود شهادت🌷 فرمانده دلاور علیرضا ناهیدی را به خانواده اش تبریک و تسلیت می گوییم » کلمات جلوی چشمانم👀 رژه می رفت .
بی اختیار و بی وقفه اشک😭 می ریختم ، نفهمیدم چقدرتوی دستشویی مانده ام ، با صدای ضربه های مدام به در دستشویی🚽 ، به خودم آمدم ، سریع صورتم را پاک و در را باز کردم ، نگاهی به من انداخت و گفت :
- جا قحط بود ، بهتر از این جا گیر نیاوردی؟ بدو بیا عکسهای بقیه رو نگاه کن😍
با دستپاچگی گفتم : من مدرسه هم که می رفتم هروقت درسی رو خوب نمی فهمیدم می رفتم تو دستشویی🙊
سرم سنگین بود ، سنگینی تمام زمین را بر شانه هایم حس می کردم . دنیا🌏 دور سرم تاب می خورد . یواشکی آن نامه را از بقیه نامه ها جدا کردم و لابه لای نامه های ماه های قبلی در کیف 💼نامه هایم گذاشتم و کیف را در کیسه انفرادی جاسازی کردم .
برای همه عکس رسیده بود و مشغول تماشای عکس ها بودند . فاطمه یواشکی کنارم نشست و گفت :
- یه خبر خوش برات دارم 😍 از علیرضا برام عکس اومده ، دیدی چقدر شبیه همیم ؟ مثل سیبی🍎 که از وسط نصف کرده باشن ، عکس جدیده ، چقدر علیرضا بزرگ شده .
خندیدم و با خوشحالی گفتم : این عکس مال من باشه ❓
گفت : عروس هم عروسای قدیم ، وقتی اسم شوهر می آوردی از خجالت هفت رنگ عوض می کردن حالا این ورپریده عکس هم می خواد😳
حلیمه گفت : آخه می دونه این حرف ها فقط برای دلخوشی❤️ و سرگرمیه ، دیگه ما کجا و ایران کجا و زندگی کجا ؟ مگه اینکه خدا معجزه کنه . نشنیدی محمودی گفت چهارسالش رفته شونزده سالش مونده ! هرکدام از خواهرها حرفی می زدند اما نامه کریم زبان مرا بند آورده بود.
این اواخر حاجی را به دلیل روحیه ملایم و خشونت😡 کمترش با نگهبان دیگری به نام خالد عوض کرده بودند . خالد مرد مسن چهارشانه ، با قد بلند و هیکلی چاق و درشت بود اما چهره ای غلط انداز داشت ؛ برخلاف ظاهر عبوس و خشن و گره سفت بین ابروانش که هیچ وقت باز نمی شد ، خوش قلب و مهربان💝 بود . او بیشتر از اینکه مراقب ما باشد ، مراقب آشپزخانه بود و دائم نگران این بود که خدای نکرده گرسنه نماند ...☺️
ساعت خورد و خوراکش به تاخیر نیافتد ، این خصلت او برای ما فرصتی طلایی ایجاد می کرد که رفت و آمد بیشتر و بهتری در ساعت آزاد باش داشته باشیم 👌بر عکس حمزه و عبدالرحمن و یاسین که قدم زدن ما با چادر برایشان مثل یک فیلم سینمایی بود ، او به ما توجهی نداشت ❌در آن یک ساعت آزادباش تمام مدت در آشپزخانه بود و حتی زمانی هم که برای باز و بسته کردن در🚪 می آمد هنوز در حال جویدن بود.
تنها عیبش این بود که دقیقا سر ساعت در را باز و بسته می کرد . البته آن قدر سرش به کار خودش بود که ما می توانستیم از یکی یکی برادرهایی که از آشپزخانه غذا می گرفتند و از مسیر قدم👣 زدن ما می گذشتند ، اخبار و اطلاعات بگیریم . اسم آنها را نمی دانستیم و حتی قیافه هایشان را به خوبی نمی شناختیم . عموما برادرانی که خبر می آوردند ، کم سن و سال تر بودند مثل برادر مهدی طحانیان ✅
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 🔜👉
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
بسم الله الرحمن الرحیم
#سوره_مبارکه_بقره_آیه_۱۳۲
#سفارشهای_حضرت_ابراهیم_و_حضرت یعقوب_علیهم_السلام_به_فرزندانشان
ای پسران من ,چون خداوند برای شما دین ابراهیم را که ( همان تسلیم شدن در برابر خداوند واطاعت از فرمانهای اوست) برگزیده است.
پس شما هم بکوشید جز با دین اسلام از دنیا نروید و مسلمان بمیرید
( و در زندگی همیشه تسلیم فرمانهای خداوند و مطیع امر او باشید)
🌱🌿
#سلام_امام_زمانم
سلام حضرت خورشید مهربان چہ خبر؟
سلام مابہ تو یاصاحب الزمان چہ خبر؟
مـن از زبـان هـمـہ حـرف مـیـزنم بـا تـو
زمین مان شده ویران ازآسمان چہ خبر؟
ألـلَّـھُـمَــ ؏َـجِّـلْ لِوَلـیِـڪْ ألْـفَـرَج
.
•
#لبیک_یا_امام_خامنه_ای
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
#شهید_حسن_باقری
🌷🌷🌷🌷🌷
تولد :
1334/12/25
محل تولد : تهران
تاریخ #شهادت :
1361/11/09
مسئولیت : قائم مقام فرمانده نیروی زمینی سپاه
محل #شهادت : فکه
نام عملیات : درگیری در منطقه
مزار #شهید :
#بهشت_زهرای_تهران
👈فرازی از وصیت نامه
#سردار_رشید_اسلام
#شهيد_والامقام
#غلامحسین_افشردی (حسن باقری)
فعلاً انقلاب ما همچون #تیر_زهر_آگینی برای همه #مستکبرین در آمده است و یاوری برای همه #مستضعفین جهان ...
ما با هیچ دولت و کشوری #شوخی نداریم و با تمام #مستکبرین جهان هم سر جنگ داریم و در رابطه با این هدف جنگ با #صدام یزید #مقدمه است ...
در این موقعیت زمانی و مکانی ، جنگ ما جنگ #اسلام و #کفر است و هر لحظه مسامحه و غفلت ، خیانت به #پیامبر_اکرم_صلی الله علیه وآله و #امام_زمان_عجل الله تعالی فرجه الشریف و پشت پا زدن به #خون_شهداست و ملت ما باید خود را آماده هرگونه #فداکاری بکند ...
در چنین میدان وسیع و این هدف رفیع #انسانی و #الهی، #جان دادن و #مال دادن و #فداکاری ، امری بسیار #ساده و پیش پا افتاده است و #خدا کند که ما توفیق #شهادت متعالی در راه #اسلام با #خلوص_نیت را پیدا کنیم.....👌
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
#شبتون_شهدایی
هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات
🌷
🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷
∞♥∞
❣ #سلام_امام_زمانم ❣
السّلام علیکَ بِجوامعِ السَّلام...
تمام سلامها و تمام تحیّتها نثار تو باد،
ای مولایی که حقیقت سلام هستی.
و روز آمدنت،
زمین لبریز خواهد شد از سلام و سلامتی...
سلام بر تو و بر روز آمدنت...
❣ #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ ❣
❣#لَـیِّن_قَـلبی_لِوَلِیِّ_اَمرِک ❣
❣#اللّٰھـُـم_عجِّل_لِوَلیڪَ_الفَرَجْ
#دهه_فجر
#صافی_گلپایگانی
🌹سهم #روز صد_وهفتاد_ونهم: خطبه ۳۸ تا ۳۵ #نهج_البلاغه
┄═❁✦❀•••🌿🌺🌿•••❀✦❁═┄
📜 #خطبه ۳۸: ( در سال ۳۷ هجری پس از جنگ صفین و ماجرای حکمیت در تعریف شبهه فرمود:)
🔹ضرورت شناخت شبهات
♦️شُبْهه را برای اين شُبهه ناميدند که به حق شباهت دارد. امّا نور هدايت کننده دوستان خدا، در شبهات يقين است و راهنمای آنان مسير هدايت الهی است. امّا دشمنان خدا، دعوت کننده شان در شبهات گمراهی است و راهنمای آنان کوری است. آن کس که از مرگ بترسد نجات نمی يابد و آن کس که زنده ماندن را دوست دارد برای هميشه در دنيا نخواهد ماند.
┄═❁✦❀•••🌿🌺🌿•••❀✦❁═┄
📜 #خطبه ۳۷ : ( پس از فرو نشاندن شورش نهروان در سال ۳۸ هجری در کوفه ایراد فرمود که شبیه یک سخنرانی است)
1⃣ ويژگی ها و فضائل امام علی (علیه السلام)
♦️آنگاه که همه از ترس سُست شده کنار کشيدند، من قيام کردم و آن هنگام که همه خود را پنهان کردند من آشکارا به ميدان آمدم و آن زمان که همه لب فروبستند، من سخن گفتم و آن وقت که همه باز ايستادند من با راهنمايی نور خدا به راه افتادم. در مقام حرف و شعار صدايم از همه آهسته تر بود امّا در عمل برتر و پيشتاز بودم. زمام امور را به دست گرفتم و جلوتر از همه پرواز کردم و پاداش سبقت در فضيلت ها را بردم. همانند کوهی که تندبادها آن را به حرکت در نمی آورد، و طوفان ها آن را از جای بر نمی کند، کسی نمی توانست عيبی در من بيابد و سخن چين جای عيب جويی در من نمی يافت. ذليل ترين افراد نزد من عزيز است تا حقِّ او را باز گردانم و نيرومند در نظر من پست و ناتوان است تا حق را از او باز ستانم.
2⃣ علت سكوت و كناره گيری از خلافت
♦️در برابر خواسته های خدا راضی و تسليم فرمان او هستم، آيا می پنداريد من به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دروغی روا دارم؟ به خدا سوگند، من نخستين کسی هستم که او را تصديق کردم و هرگز اوّل کسی نخواهم بود که او را تکذيب کنم. در کار خود انديشيدم ديدم پيش از بيعت پيمان اطاعت و پيروی از سفارش رسول خدا(صلی الله علیه و آله)را برعهُده دارم، که از من برای ديگری پيمان گرفت.
┄═❁✦❀•••🌿🌺🌿•••❀✦❁═┄
┄═❁✦❀•••🌿🌺🌿•••❀✦❁═┄
📜 #خطبه ۳۶ : ( برای هشدار و نصیحت خوارج نهروان و تذکر اشتباهات آنان در ماه صفر سال ۳۸ هجری فرمود)
🔹تلاش در هدايت دشمن
♦️شما را از آن می ترسانم، مبادا صبح کنيد در حالیکه جنازه های شما در اطراف رود نهروان و زمين های پَست و بلند آن افتاده باشد، بدون آنکه برهان روشنی از پروردگار و حجّت و دليل قاطعی داشته باشيد. از خانه ها آواره گشته و به دام قضا گرفتار شده باشيد. من شما را از اين حکميّت نهی کردم، ولی با سرسختی مخالفت کرديد، تا به دلخواه شما کشانده شدم. شما ای گروه کم خِرَد و بی خِرَد، ای ناکسان و بی پدران، من که اين فاجعه را به بار نياوردم و هرگز زيان شما را نخواستم.
┄═❁✦❀•••🌿🌺🌿•••❀✦❁═┄
📜 #خطبه ۳۵ : ( پس از اطلاع از ماجرای حکمیت و نیرنگ عمروعاص که ابوموسی را فریب داد و طبق شروطی که برای حکمیت قبول کردند عملی نشد امام علیه السلام این خطبه را در سال ۳۸ هجری ایراد فرمود)
1⃣ ضرورت ستايش پروردگار
♦️خدا را سپاس، هر چند که روزگار دشواری های فراوان و حوادثی بزرگ پديد آورد. شهادت می دهم جز خدای يگانه و بی مانند خدايی نباشد و جز او معبودی نيست و گواهی می دهم محمد(صلی الله علیه و آله)بنده و فرستاده اوست.
2⃣ علل شكست كوفيان
♦️ پس از حمد و ستايش خدا، بدانيد که نافرمانی از دستور نصيحت کننده مهربانِ دانا و باتجربه، مايه حسرت و سرگردانی و سرانجامش پشيمانی است. من رأی و فرمان خود را نسبت به حکميّت به شما گفتم و نظر خالص خود را در اختيار شما گذاردم. (ای کاش که از قصير پسر سعد اطاعت می شد) ولی شما همانند مخالفانی ستمکار و پيمان شکنانی نافرمان، از پذيرش آن سرباز زديد، تا آنجا که نصيحت کننده در پند دادن به ترديد افتاد و از پند دادن خودداری کرد. داستان من و شما چنان است که برادر هَوازَنی سروده است: «در سرزمين مُنْعَرِج، دستور لازم را دادم امّا نپذيرفتند، که فردا سزای سرکشی خود را چشيدند.»
┄═❁✦❀•••🌿🌺🌿•••❀✦❁═┄
سفیران فاطمیه
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۴۶۷ *═✧❁﷽❁✧═* دیگر نمیتوانستم به چشمهای فاطمه نگاه
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
#داستان_واقعی
#من_زنده_ام
#قسمت_۴۶۸
*═✧❁﷽❁✧═*
سرمای زمستان 🌨و بی آبی و کمبود مواد بهداشتی و شوینده در اردوگاه و نورگیر نبودن قفس و خراب شدن المنت و پریز برق که حداقل با آن می توانستیم یک تشت آب گرم داشته باشیم ، همه دست به دست هم داده بود تا همنشین شپش و کک و حشرات موذی 🐜شویم . البته این مصیبت بعد از سرمای آبان ماه که محبت کردند و دو پتوی اضافی به ما دادند شروع شد . یقینا" میهمانان ناخوانده ای از جنس شپش و کک سر جهازی آن پتوها بودند😐
دقیقا" در همان مدت ، اردوگاه با قحطی آب مواجه شده بود . گاهی رفتن به حمام🚿 یک ماه تا چهل روز طول می کشید و طولانی شدن فاصله بین دو حمام ضیافت شپش ها را دلچسب تر و مصیبت ما را سنگین تر و غیر قابل تحمل تر می کرد . کارمان درآمده بود . از زمانی که آزادباش تمام می شد و داخل قفس می رفتیم ساعت های⌚️ طولانی مشغول بکش بکش شپش ها بودیم . قبلا هم در زندان الرشید به این درد و بیماری گرفتار شده بودیم اما قد و قواره شپش های الانباربا شپشهای بغداد قابل مقایسه نبود ، شپشهای بغدادی لاغر و کشیده بودند و شکمهای کوچک داشتند اما شپشهای الانبار شکمشان آن قدر پرخون و بزرگ بود که هر بار یکی شان را می کشتیم ، صدایی مثل صدای بشکن در قفس کوچکمان طنین می انداخت🙁 تمام وقت یا دستمان گیر خاراندن جای نیش این شپشها یا گیر کشتنشان بود . هرچه می کشتیم فایده نداشت . تابستان که کارمان شده بود کشتن سوسک و پشه و جیرجیرک🦗 ، آنهم سوسک های دو بند انگشتی که با وجود آن آغل ، خدا برایشان ساخته بود . زمستان هم گرفتار شپش و کک شده بودیم .
زمان آمدن هیات صلیب سرخ نزدیک بود و ما نگران😢 بودیم که
که این میهمان های ناخوانده به آنها یا برادران مترجم بچسبند و آنها بی خبر همه جا با خودشان سوغات برند . دو پتو را پس دادیم و از خیرشان گذشتیم ☹️ آن قدر کلافه 😖شده بودیم که مریم بعد از نمازهای یومیه این دعا را هم به ادعیه اضافه کرده بود : خدایا به جون لشگر بعث شپش بنداز که دستاشون فقط گیر خاروندن باشه🤲
حلیمه هم می گفت : هر شپشی که کشتیم و صدا داده ، همه با هم بگیم لعنت ہر صدام .
از خالد خواستیم اجازه خرید از حانوت را از صبحی ؛ فرماندهی اردوگاه بگیرد . ابتدا گفت : یک نفرتان میتواند برای خرید برود ولی سرانجام با چانه زنی ما ، با رفتن دو نفر موافقت کرد 👌 این بار من و فاطمه به حانوت رفتیم ، دو قوطی شیر و دو بسته پنیر 🧀و دو قوطی کنسرو لوبیا 🥫و دو قوطی تن ماهی خریدیم . اما این بار یک خرید اضافه هم داشتیم ، از عیدی تیغ خواستم . قبل از اینکه عیدی تیغ را بدهد فاطمه گفت :
- تیغ برای چی میخوای ، بذار برادرا ازش استفاده کنن ، اونا بیشتر احتیاج دارن .
گفتم : یه دونه تیغ به جایی برنمی خوره !
بالاخره فاطمه راضی شد که تیغ هم به خریدمان اضافه شود . به قفس که برگشتیم ، همه خریدمان به جز تیغ را به فاطمه سپردم .
دوبارہ پرسید : خب حالا تیغ رو ہرا چی می خوای؟
این را که گفت ، مریم و حلیمه با تعجب گفتند: چی ، تیغ ، به جای تیغ ، نخ گلدوزی می خریدین ،
گفتم : این از نخ گلدوزی واجب تره 👌
فاطمه دستش را دراز کرد و گفت : یالله سریع ، تیغ رو بده اصلاً خریدش اشتباه بود .
گفتم : بفرمایید این باید دست شما باشه چون می خوام امشب موھام رواز ته با تیغ بزنی .
هر سه از خنده 😁غش کردند و گفتند : چی؟ مگه دیوونه شدی؟
- به خاطر چهار تا کک و شپش که آدم موهاش رو تو زباله دونی نمی ریزه ، قشنگی دختر به زلف و گیسشه
- با همه چی شوخی ، با گیس خودت هم شوخی ⁉️
- تا چند وقت دیگه دوباره آب اردوگاه وصل می شه اون وقت با آب جوش به قیمت کنده شدن پوست سرمون هم که شده اونا رو نابود می کنیم .
گفتم : من تصمیمم را گرفتم .
حلیمه گفت: شوخی رو بذار کنار تو اگه این کارو کردی، من اسممو می ذارم زلف علی
مریم گفت : اگه این کارو کردی منم اسممو می ذارم غضنفر،
به فاطمه گفتم : تو اسمتو چی می ذاری ،
فاطمه گفت : من اسممو دوست دارم اما بهت قول میدم اگه کچل کردی و آزاد شدیم به علیرضا نگم عروس کچله☺️
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 🔜👉
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
#سلام_امام_زمانم 💚💛
✅دعایی که در زمان غیبت باید بسیار خوانده شود
🔅اللهُمَّ عَرِّفنیِ نَفْسَکَ،
🔅فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفنی نَفْسَکَ لَمْ اَعرِفْ رَسُولَکَ،
🔅 اَللهُمَّ عَرِّفنی رَسُولَکَ،
🔅فاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی رَسُولَکَ لَمْ اَعرِّفْ حُجَّتَکَ،
🔅 اللهُمَّ عَرِّفنی حُجَّتکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَْم
🔅تُعَرِّفنی حُجَّتکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینیِ
💎 دعای غریق 💎
♡💟دعای تثبیت ایمان دراخرالزمان💟♡
🔅یا اَللَّهُ یا رَحْمنُ🔅
🔺یا رَحِیمُ یا مُقَلِّبَ القُلُوبِ 🔺
🔅 ثَبِّتْ قَلْبِیِ عَلی دِینک🔅
《🚩انهم یرونه بعیداونراه قریبا🚩》
🥀اللهُمَّ صَلِّ عَلی فاطمهَ و اَبیها و
بَعلِها و بَنیها و السِرِ المُستَودَعِ
فیها بعدَد ما اَحاطَ بهِ عِلمُک🥀
خدای مهربان🙏مارا بر اطاعت از امام زمانمان یاری فرما🤲
أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج
بسم الله الرحمن الرحیم
#سوره_مبارکه_بقره_آیه_۱۲۰
#جلب_رضایت_دشمنان_دین_به_قیمت_سازش در برابر خواسته ها وافکار نامشروع آنان حرام است.
#محرومیت_از_یاری_و_کمک_
خداوند_در صورت سازش با خواسته های دشمنان دین
⃟ ⃟ ✦══════════✦ ⃟ ⃟
☫﷽☫
❣#سلام_امام_زمانم ❣
💟 السّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ...
✔️سلام بر تو ای مولایی که زمین و زمان در یدِ قدرت توست.
سلام بر تو و بر زمان آمدنت...
📚 صحیفه رضویه، زیارت امام زمان عجّل تعالی فرجه در حرم شریف امام رضا علیه السلام.
🌹 اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ
🌹 اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ
🌹 اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا شَریکَ الْقُرْآنِ
🌹 اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجانِّ
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
#شهید_احمد_رضا_موحدی
🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷
امیدوارم که خون من و خون همه جوانان، نهال نوپای انقلاب اسلامی را بارور کند
و شهادت ما موجب آگاهی و رشد فکری جامعه جهانی اسلام گردد👌
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
#شبتون_شهدایی
هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات
🌷
🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷
🌹سهم #روز صد_وهشتادم : خطبه ۳۴ تا ۳۳ #نهج_البلاغه
┄═❁❀••••❈◦🦋◦❈••••❀❁═┄
📜 #خطبه ۳۴ : ( این خطبه را پس از شکست شورشیان خوارج، در سال ۳۸ هجری برای بسیج کردن مردم جهت مبارزه با شامیان در نخیله کوفه ایراد فرمود.)
1⃣ نكوهش از سستی و نافرمانی كوفيان
♦️نفرين بر شما کوفيان که از فراوانی سرزنش شما خسته شدم. آيا به جای زندگی جاويدان قيامت به زندگی زودگذر دنيا رضايت داديد؟ و به جای عزّت و سربلندی، بدبختی و ذلّت را انتخاب کرديد؟ هرگاه شما را به جهاد با دشمنتان دعوت می کنم، چشمانتان از ترس در کاسه می گردد، گويا ترس از مرگ، عقل شما را ربوده و چون انسان های مَست از خود بيگانه شده، حيران و سرگردانيد. گويا عقلهای خود را از دست داده و درک نمی کنيد. من ديگر هيچ گاه به شما اطمينان ندارم و شما را پشتوانه خود نمی پندارم. شما ياران شرافت مندی نيستيد که کسی به سوی شما دست دراز کند. به شتران بی ساربان می مانيد که هرگاه از يک طرف جمع آوری گرديد، از سوی ديگر پراکنده می شويد.
2⃣ علل عقب ماندگی مردم كوفه
♦️ به خدا سوگند، شما بد وسيله ای برای افروختن آتش جنگ هستيد؛ شما را فريب می دهند امّا فريب دادن نمی دانيد، سرزمين شما را پياپی می گيرند و شما پروا نداريد. چشمِ دشمن برای حمله شما خواب ندارد ولی شما در غفلت به سر می بريد. به خدا سوگند، شکست برای کسانی است که دست از ياری يکديگر می کشند. سوگند به خدا، گمان می کنم اگر جنگ سخت درگير شود و حرارت و سوزش مرگ شما را در برگيرد، از اطراف فرزند ابوطالب، همانند جدا شدن سر از تن جدا و پراکنده می شويد. به خدا سوگند، آن که دشمن را بر جان خويش مسلط گرداند تا گوشتش را بخورد و استخوانش را بشکند و پوستش را جدا سازد، عجز و ناتوانی اش بسيار بزرگ و قلب او بسيار کوچک و ضعيف است. تو اگر می خواهی اينگونه باش، امّا من به خدا سوگند از پای ننشينم و قبل از آنکه دشمن فرصت يابد با شمشير آبديده چنان ضربه ای بر پيکر او وارد سازم که ريزه های استخوان سرش پراکنده شود و بازوها و قدم هايش جدا گردد و از آن پس خدا هر چه خواهد انجام دهد.
3⃣ حقوق متقابل مردم و رهبری
♦️ ای مردم! مرا بر شما و شما را بر من حقّی واجب شده است. حقّ شما بر من، آن که از خيرخواهی شما دريغ نورزم و بيت المال را ميان شما عادلانه تقسيم کنم و شما را آموزش دهم تا بی سواد و نادان نباشيد و شما را تربيت کنم تا راه و رسم زندگی را بدانيد. و امّا حقِّ من بر شما اين است که به بيعت با من وفادار باشيد و در آشکار و نهان برايم خيرخواهی کنيد، هرگاه شما را فرا خواندم اجابت نماييد و هرگاه فرمان دادم اطاعت کنيد.
┄═❁❀••••❈◦🦋◦❈••••❀❁═┄
┄═❁❀••••❈◦🦋◦❈••••❀❁═┄
📜 #خطبه ۳۳ : ( در سال ۳۶ هجری به هنگام عزيمت به شهر بصره، جهت جنگ با ناكثين فرمود)
(ابن عباس می گويد در سرزمين ذی قار، خدمت امام رفتم كه داشت كفش خود را پينه می زد، تا مرا ديد فرمود: قيمت اين كفش چقدر است؟ گفتم بهايی ندارد. فرمود: به خدا سوگند، همين كفش بی ارزش نزد من از حكومت بر شما محبوب تر است مگر اينكه حقی را با آن به پا دارم، يا باطلی را دفع نمايم. آنگاه از خيمه بيرون آمد و برای مردم خطبه خواند)
1⃣ آثار بعثت پيامبر اسلام
♦️همانا خداوند هنگامی محمد(صلی الله علیه و آله) را مبعوث فرمود که هيچ کس از عرب، کتاب آسمانی نداشت و ادّعای پيامبری نمی کرد. پيامبر(صلی الله علیه و آله) مردم جاهلی را تا به جايگاه کرامت انسانی پيش برد و به رستگاری رساند، که سرنيزه هايشان کندی نپذيرفت و پيروز شدند و جامعه آنان استحکام گرفت.
2⃣ ويژگيهای نظامی و اخلاقی امام علی(علیه السلام)
♦️به خدا سوگند، من از پيشتازان لشکر اسلام بودم تا آنجا که صفوف کفر و شرک تار و مار شد. هرگز ناتوان نشدم و نترسيدم، هم اکنون نيز همان راه را می روم، پرده باطل را می شکافم تا حق را از پهلوی آن بيرون آورم.
3⃣ شكوه از فتنه گری قريش
♦️مرا با قريش چه کار، به خدا سوگند آن روز که کافر بودند با آنها جنگيدم و هم اکنون که فريب خورده اند، با آنها مبارزه می کنم. ديروز با آنها زندگی می کردم و امروز نيز گرفتار آنها می باشم. به خدا سوگند! قريش از ما انتقام نمی گيرد جز به آن علّت که خداوند ما را از ميان آنان برگزيد و گرامی داشت. ما هم آنان را در زندگی خود پذيرفتيم، پس چنان بودند که شاعر گفته است: «به جان خودم سوگند، هر صبح از شير صاف نوشيدی و سرشير و خرمای بی هسته خوردی. ما اين مقام و عظمت را به تو بخشيديم در حالیکه بلند مرتبت نبودی. و در اطراف تو با سواران خود تا صبح نگهبانی داديم و تو را حفظ کرديم.»
┄═❁❀••••❈◦🦋◦❈••••❀❁═┄