┄═❁❀••••❈◦🦋◦❈••••❀❁═┄
📜 #خطبه ۲ : ( پس از بازگشت از نبرد صفين در سال ۳۸ هجری ایراد فرمود.)
4⃣ ويژگيهای اهل بيت (علیهم السلام)
♦️عترت پيامبر(علیه السلام) جايگاه اسرار خداوندی و پناهگاه فرمان الهی و مَخزنِ علمِ خدا و مَرجع احکام اسلامی و نگهبان کتاب های آسمانی و کوه های هميشه استوار دين خدايند. خدا به وسيله اهل بيت (علیهم السلام) پشت خميده دين را راست نمود و لرزش و اضطراب آن را از ميان برداشت.
5⃣ سیمای فاسدان
♦️برابر فاسدانی که تخم گناه افشاندند و با آب غرور و فريب آبياری کردند و محصول آن را که جز عذاب و بدبختی نبود برداشتند.
6⃣ جایگاه خاندان پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم)
♦️کسی را با خاندان رسالت نمی شود مقايسه کرد و آنان که پرورده نعمت هدايت اهل بيت پيامبرند با آنان برابر نخواهند بود. عترت پيامبر(صلی الله علیه و آله) اساس دين و ستون های استوار يقين می باشند. شتاب کننده بايد به آنان بازگردد و عقب مانده بايد به آنان بپيوندد؛ زيرا ويژگی های حقّ ولايت به آنها اختصاص دارد و وصيّت پيامبر(صلی الله علیه و آله)نسبت به خلافت مسلمين و ميراث رسالت به آنها تعلّق دارد. هم اکنون (که خلافت را به من سپرديد) حق به اهل آن بازگشت و دوباره به جايگاهی که از آن دور مانده بود، بازگردانده شد.
┄═❁❀••••❈◦🦋◦❈••••❀❁═┄
سفیران فاطمیه
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۴۷۷ *═✧❁﷽❁✧═* گرفتار خشم هول انگیزی شده بودم که حت
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
#داستان_واقعی
#من_زنده_ام
#قسمت_۴۷۸
*═✧❁﷽❁✧═*
اصلاً حاضر نیستم یک قدم👣 از خودم عقب نشینی کنم حتی اگر دشمن از خاکم عقب نشینی کرده باشد . به خودم قول دادم هیچ وقت درد و رنج خود و لحظه های انتظار طاقت فرسای خانواده بزرگ اسیران درد کشیده را فراموش نکنم 👌، اگر فراموش کنیم ، دچار غفلت می شویم . و دوباره هم گزیده می شویم .
تاریخ کشورمان مملو از خاطراتی است که یک نسل به فراموشی سپرده و تاوان این فراموشی را نسل دیگری پرداخته است👌
رو کردم به خانم کافی و گفتم :
- البته درد نشانه حیات و زندگانی است✅
او ناگهان چیزی یادش آمد ؛ به سمت کیفش👜 دوید و از توی آن بسته ای بیرون آورد و به سمتمان امد و در حالی که می خندید☺️ گفت :
- یک خبر خوب ، آخرین نامه هایشان را که قرار بود صلیب سرخ جهانی برایتان بیاورد ، باخودم آورده ام . البته خودتان زود تر از جواب نامه هایتان رسیدید . نامه های هر کدام از ما را به دستمان داد . من چند نامه💌 داشتم ؛ یکی از مادرم ، یکی از محمد و حمید و یکی از احمد . یک نامه هم از نویسنده بی نام و نشان داشتم که نوشته بود :
« فإنَّ مَعَ العُسرِ یُسرا إنَّ مَعَ العُسرِ یُسرا »
یقین داشته باش که رنج و محنت عنصری متعالی است که در آن حلاوتی بی پایان😍 است . همانطور که بزرگان دین گفته اند مرارة الدنیا حلاوت الاخره . بزرگی هر آدمی به میزان رنجی است که می برد و از لابه لای این رنج هاست که گره های زندگی گشوده و دوست😍 داشتن شکوفا می شود و ستاره بخت من در این رنج غلتان است تا شاید در چشم شما دیده شود . من در ارادت به شما جاودانه خواهم ماند👌
آخرین عبارتش مرا به یاد همان نامه ای انداخت که چهار سال قبل در ضریح شاه چراغ انداخته بودم ، بی اختیار خنده ام☺️ گرفت ، البته فقط از آن باب که صاحب نامه های بی نام و نشان را پیدا کرده بودم .
حلیمه پرسید :
- به چی می خندی ؟
یواشکی توی گوشش👂 گفتم :
- آخرش فهمیدم صاحب آن نامه های بی نام و نشان همون عمو سیده که بچه های یتیم خانه عاشقش😍 بودند .
.
به مقصد نزدیک و نزدیک تر می شدیم . توی حال خودم بودم که مریم گفت :
- خانم ! حالا چی کار می کنی ؟ از فرودگاه یه راست بریم برات کلاه گیس بگیریم . اگرخانواده ات پرسیدن چی می گی❓
نزدیک غروب بود و آسمان رو به تاریکی می رفت . هواپیما✈️ در حال نشستن بود . سرم را محکم به پنجره هواپیما چسبانده بودم و با ولع تمام بیرون را تماشا می کردم تا شاید نشانه ای از ایران🇮🇷 ببینم و مطمئن باشم این بار راه را درست آمده ام و کسی در کمین من ننشسته . جز چراغ هایی 💡که لحظه به لحظه بیشتر و بیشتر می شدند ، هیچ چیز پیدا نبود .
آرام آرام هواپیما در لابه لای این همه نور و چراغانی💡 به زمین نشست . در باز شد . برادران مجروح با کمک مدد کاران هلال احمر که زیر بغل آنها را گرفته بودند پیاده می شدند .
دقیقا دیروز در همین ساعت در اردوگاه الانبار بارانی سیل آسا آمده بود تا قفس ما را با خود بشوید و ببرد و ما سرمست از باران در حیاط اردوگاه می چرخیدیم . دیشب می ترسیدیم😰 که نکند می خواهند ما را به ارتش آمریکا و اسرائیل تحویل بدهند و امروز کجا هستیم ‼️‼️
همانقدر که در آغاز اسارت غافلگیر شده بودم که چگونه در خاک میهنم ، در شهر خودم ، جلو چشم همه برادرانم نیروهای بعثی از زیر لوله های نفت مثل قارچ سر بلند کردند و مرا به اسارت بردند ، آزادی هم مثل یک فرود اضطراری سخت مرا غافلگیر کرده بود . یکباره نیروهای بعثی از دور و برم محو
- می گم رفته بودم خدمت سربازی دو ساله ؛ سرباز خوبی نبودم ، دوسال بهم اضافه خورده ، شد چهار سال شده بودند . همهجا لبخند😊 شده بود . همه به زبان فارسی حرف میزدند.
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 🔜👉
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
بسم الله الرحمن الرحیم
#سوره_مبارکه_بقره_آیه۲۶۱
#نتیجه_انفاقهای_خالصانه
کسانی که اموال خود را در راه خدا خالصانه انفاق می کنند, انفاق آنان همانند بذری است که خداوند هفت خوشه از آن برویاند
و در هر خوشه صد دانه باشد و خداوند برای هر کس که بخواهد پاداش را چندین برابر عطا می فرماید.
زیرا خداوند بسیار وسیع و نسبت به همه عملکردها و نیت ها آگاه هست
سلام مولای ما✋
🏝فرزند جواد هستی
و درگاهت قبله حاجات مردم...
حاجت که زیاد است اما؛
از تو،
جز تو را خواستن اشتباه است...مهدی جان🏝
⚘اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حُجَّةَ اللَّهِ وَ دَلیلَ اِرادَتِهِ
سلام بر تو اى حجت خدا و راهنماى ارادهاش
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا تالِىَ کِتابِ اللَّهِ وَتَرْجُمانَهُ
سلام بر تو اى تلاوت کننده کتاب خدا و تفسیر کننده آیات او⚘(آلیاسین)
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
سلام مولای ما✋
🏝فرزند جواد هستی
و درگاهت قبله حاجات مردم...
حاجت که زیاد است اما؛
از تو،
جز تو را خواستن اشتباه است...مهدی جان🏝
⚘اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حُجَّةَ اللَّهِ وَ دَلیلَ اِرادَتِهِ
سلام بر تو اى حجت خدا و راهنماى ارادهاش
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا تالِىَ کِتابِ اللَّهِ وَتَرْجُمانَهُ
سلام بر تو اى تلاوت کننده کتاب خدا و تفسیر کننده آیات او⚘(آلیاسین)
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#شهید_حاج_ابراهیم_همت
🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷
یه بار که در #منطقه حسابی از بچه ها کار کشیده بود و به قول معروف عرقشون رو درآورده بود،جمعشون کرد و بهشون گفت : نکنه فکر کنین که فلانی ما را #آموزش میده ، من #خاک_پاهای شماهام .من خیلی #کوچکتر از شماهام اگه تکلیف نبود هرگز این کار رو نمی کردم.
ولی #دلش رضا نداده بود و با #گریه از همه خواست که دراز بکشن،همه #تعجب کرده بودن که می خواد چیکار کنه،همه که خوابیدن اومد پایین پای تک تک بچه ها و دست می کشید به کف #پوتین بچه ها و #خاکش رو می مالید رو #پیشانیش می گفت: من خاک پای شماهام👌
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
#شبتون_شهدایی
هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات
🌷
🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷