eitaa logo
سفیران فاطمیه
1.7هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
2.3هزار ویدیو
81 فایل
حجاب و عفاف گلچین اشعار نوحه و روضه احادیث روشنگری سواد رسانه ای نهج البلاغه قران اخبار مهم و روز تبلیغات پربازده سفیــــر 313 👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/573243688C45fe529fd3
مشاهده در ایتا
دانلود
شاید امسال کمی تورو درک کنیم و بفهمیم تنهایی عزاداری کردن چقدر سخته :) فدای غم این شبهای شما بشم من صاحب الزمان تو این شبا فدای غربت عزاداریت بشم 💔
📌 فرقِ اسلام‌ها ▪️«حسین جان! اسلام به ما نیاز دارد، والّا همراهت می‌آمدیم.» ▫️عده‌ای وقتی امام حسین از آنها خواست برای کشته شدن در راه خدا آماده شوند، چنین توجیهاتی آوردند. اما مگر اسلامِ حسین با اسلامِ آنها فرق داشت؟! مگر هدفِ این جماعت حفظ اسلام نبود؟ پس چرا بهترین راه را انتخاب نکردند؟ ▪️حقیقت این است که آنها ترسوهایی بودند که چون از کُشته شدن می‌ترسیدند، حفظ اسلام و ترویج آن را بهانه کردند. در حالیکه حفظ اسلام در آن زمان به جهاد و فداکاری و ریخته شدن خونشان بود. ▫️ای منتظرانِ ظهور مهدی! آیا آماده‌ی هرگونه تلاش و فداکاری و جهاد هستید؟ بدانید حفظ اسلام در هر زمان وابسته به همراهی با ولی زمان است، پس باید ببینید ولی زمانتان چه می‌خواهد. 📎 ۱۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔘 عزاداران بشارت...   🔸امام صادق علیه السلام فرمودند: «آنگاه که اصحاب امام حسین علیه السلام شهید شدند و ایشان تنها ماند، فرشتگان بسوی خدا ضجّه زدند و گریه کردند و گفتند: پروردگارا! با حسین علیه السلام پسر پیغمبرت، چنین رفتار کنند؟ پس خداوند نور حضرت قائم (عجّل الله فرجه) را به آن ها عرضه کرد و فرمود: «با مهدی انتقام او را میگیرم» 📚 اصول کافی ج ١ ص ٤٦٥ 🔴 أَیْنَ الطّالِبُ بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِکَرْبَلاءَ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سفیران فاطمیه
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷 #داستان_واقعی #دختر_شینا #قسمت_۱۰۴ *═✧❁﷽❁✧═* گفت: «نه، نمی شود باید از دستم🖐 بگیری.»
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷 ۱۰۵ *═✧❁﷽❁✧═* قرار بود دوستش، که دکتر دارو💊ساز بود، بیاید دنبالمان. آن ها ماشین داشتند. کمی بعد آمدند. سوار ماشین🚙 آن ها شدیم و رفتیم بیرون شهر. ماشین خیلی رفت، تا رسید جلوی در پادگان قهرمان. صمد پیاده شد، رفت توی دژبانی. خانم دکتر👩‍⚕ معصومه را بغل کرده بود. خیلی پی دلش بالا می رفت. چند سالی بود ازدواج💞 کرده بودند، اما بچه دار نمی شدند. دیگر هوا کاملاً تاریک شده بود که اجازه دادند توی پادگان برویم. کمی گشتیم تا زیر چند درخت🌳 تبریزی کهنسال جایی پیدا کردیم و زیراندازها را انداختیم و نشستیم. چند تیر برق آن دور و بر بود که آنجا را روشن کرده بود. پاییز بود و برگ های 🍂خشک و زرد روی زمین ریخته بود. باد می وزید و شاخه های درختان🌲 را تکان می داد. هوا سرد بود. خانم دکتر بچه ها را زیر چادرش گرفت. فلاسک را آوردم و چای ☕️ریختم که یک دفعه برق رفت و همه جا تاریک شد. صمد گفت: «بسم الله. فکر کنم وضعیت قرمز شد.» توی آن تاریکی، چشم👀 چشم را نمی دید. کمی منتظر شدیم؛ اما نه صدای پدافند هوایی می آمد و نه صدای آژیر وضعیت قرمز🙁 صمد چراغ قوه اش🔦 را آورد و روشن کرد و گذاشت وسط زیرانداز. چای ها را برداشتیم که بخوریم. به همین زودی سرد شده بود😕 باد لای درخت ها افتاده بود. زوزه می کشید و برگ های باقیمانده را به اطراف می برد. صدای خش خش برگ هایی🍁، که دور و برمان بودند، آدم را به وحشت😰 می انداخت. آهسته به صمد گفتم: «بلند شو برویم. توی این تاریکی جَک و جانوری نیاید سراغمان👌》 ══ ೋ💠🌀💠ೋ══ 👈 ادامه دارد... 🔜👉 🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💫🌺💫🌺 مبارکه ی حجر آیه ۳ 🥀بسم الله الرحمن الرحیم🥀 👈ذَرْهُمْ يَأْكُلُوا وَيَتَمَتَّعُوا وَيُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ . 👌‌آنها را بگذار تا بخورند و بهره‌گیرند و آرزوها سرگرمشان كند، ولی به زودی خواهند دانست‌. 💫🌺💫🌺
❣ 🔸 ما بی‌سلیقه‌ایم؛ 🔸 تو حاجات ما بخواه . 🔸 ورنه گدا مطالبه‌ی آب‌ونان کند 🌹 🌹 اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا