#روضه
مانده ام بی کَس و بی یار،مرا یاری کن
باز هم از منِ درمانده طرفداری کن
بار من روی زمین مانده..،خدایا چه کُنم
بار من مانده خدایا..،تو خریداری کن
┄┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
حوزه علميه امام حسین علیه السلام سفیران هدایت گتاب
@safirn_gatab
#روضه
شکر خدارا که در پناه حسینیم
عالم از این خوب تر پناه ندارد
┄┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
حوزه علميه امام حسین علیه السلام سفیران هدایت گتاب
@safirn_gatab
#روضه
┄┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
حوزه علميه امام حسین علیه السلام سفیران هدایت گتاب
@safirn_gatab
#روضه
┄┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
حوزه علميه امام حسین علیه السلام سفیران هدایت گتاب
@safirn_gatab
#روضه
┄┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
حوزه علميه امام حسین علیه السلام سفیران هدایت گتاب
@safirn_gatab
#روضه
┄┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
حوزه علميه امام حسین علیه السلام سفیران هدایت گتاب
@safirn_gatab
#روضه
┄┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
حوزه علميه امام حسین علیه السلام سفیران هدایت گتاب
@safirn_gatab
#روضه
#هرروزباامام_حسین_علیه_السلام
عاشق اگر شدم اثر چشم های توست
اصلا تمام زیر سر چشم های توست
دلهای سنگ را به نگاهی طلا کنی
این کیمیا گری هنر چشم های توست
┄┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
حوزه علميه امام حسین علیه السلام سفیران هدایت گتاب
@safirn_gatab
#روضه
#هر_روز_با_حسین_علیه_السلام
خاک قدمش آب حیات است حسین
مهریهی مادرش فرات است حسین
غرقیم به دریای معاصی اما
شادیم که کشتی نجات است حسین
┄┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
حوزه علميه امام حسین علیه السلام سفیران هدایت گتاب
@safirn_gatab
#روضه
#هر_روز_با_حسین_علیه_السلام
خاک قدمش آب حیات است حسین
مهریهی مادرش فرات است حسین
غرقیم به دریای معاصی اما
شادیم که کشتی نجات است حسین
◾️فیض از امام جمعه محترم شهر گتاب، استاد گرامی:
حجت الاسلام و المسلمین پور رمضان
◾️و ذکر مصیبت توسط برادران گرامی
آقاسید علی کاظمی و آقاابوالفضل رجبعلی پور؛
⚫️ این مراسم به نیّت مرحوم حاج میر اسفندیار(سیدیوسف) مرعشی، والد حجت الاسلام و المسلمین سید محمد مرعشی؛
🔲 با حضور مسئول محترم
حجت الاسلام و المسلمین منصوری؛
(استاد عالی حوزه علمیه قم)
🔲 و مدیر محترم حوزه علمیه شهرستان بابل
حجت الاسلام و المسلمین قنبری؛
🔲 و معاون گرامی تهذیب و تربیت
حجت الاسلام و المسلمین علیجانپور؛
🔲 و معاون محترم آموزشِ مرکز
حجت الاسلام و المسلمین ابراهیم پور؛
[زیدعزّهم] برگزار گردید.
#یکشنبه ۱۴۰۲/۰۵/۰۱
🔰 مدرسه علمیه امام حسین "علیه السّلام"
#بخش_گتاب
#شهرستان_بابل
https://eitaa.com/safirn_gatab/2589
✨اَلسَّلامُ عَلَیک یا مَن سَلَّمَ عَلَیْها جَبْرَئِیلُ، وَ بلَّغَهَا السَّلامَ مِنَ اللهِ الْجَلِیلِ✨
✍️ حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: جبرئیل نزد من آمد و گفت: خدیجه در راه است. هنگامی که نزد تو آمد...
👈فَاقرَا عَلَيهَا السَّلَامَ مِن رَبِّهَا و مِنِّي وَبَشِّرهَا بِبَيتٍ فِي الجَنَّةِ مِن قَصَبٍ لا صَخَبَ فِيهِ وَلَا نَصَبَ
پس به او سلام پروردگار و من را برسان و به او بشارت بده كه در بهشت، قصري دارد كه هيچ گونه رخنه و خلل و سستي در آن نيست.
📚بحار الأنوار،ج 16،ص 8
🥀#روضه
جبرئيل از جانب حق پیام آورد که:
كفن خديجه، از سوي ماست؛ زيرا او مالش را در راه ما صرف كرد.
پس، كفني آورد و گفت: اي رسول خدا! اين، كفن خديجه است و اين كفن، از كفن هاي بهشتي است كه خداوند آن را به خديجه هديه داده است
📚رياحين الشريعه،ج 2،ص 412
كفن نداشت ،ردايِ پيمبر دو سرا
تمام خواهش بانوي هر دو عالم بود
دوباره آمده جبريل دست پر ز بهشت
شكست بغض پيمبر كه يك كفن كم بود
اگرچه مكه ولي گريه كربلايش كرد
شبِ دهِ رمضان چون دهِ محرم بود
🔰معاونت تهذیب و تربیت مدرسه علمیه امام حسین "علیه السّلام"
#بخش_گتاب
#شهرستان_بابل
https://eitaa.com/safirn_gatab
🏴
📖 #روضه
◾️آمدن صفیّه، خواهر حمزه، بر بالین پیکر مُثله شده برادرش...
صفيّه، خواهر حمزه، خود را به احُد رسانيد تا پيكر برادرش را ببيند، چون خبر به رسول خدا "صلیاللهعلیهوآله" رسيد، به پسر صفیّه دستور داد:
أَلْقِها فأرجِعْها، لا تَرى ما بِأَخيها
▪️برو و مادرت را برگردان تا برادرش را با اين وضع نبيند.
📚سيره ابن هشام، ج۳، ص۴۱
✍ این ز یک خواهر و از خواهر دیگر بشنو...
إنَّ زينبَ لَمَّا عَلِمَتْ بِالْوَقْعَةِ، خَرَّتْ مَغشِيّاً عَلَيْها،
▪️وقتیکه دیگر کار از کار گذشت، زینب کبری علیهاالسلام در بین خیمه از هوش رفت.
فَلَمّا أفَاقَتْ مِنْ غَشْيَتِها رَكَضَتْ نَحْوَ الْمَعرِكَةِ،
▪️وقتیکه به هوش آمد، خرامانحالت به سمت گودال قتلگاه شروع به دویدن کرد.
و هِيَ تارَةً تَعثُرُ بِأذْيالِها، وَ تارَةً تَسْقُطُ عَلىٰ وَجهِها، مِنْ عَظَمِ دَهْشَتِها، حَتّىٰ انْتَهَتْ إلىٰ الْمَعرِكَةِ.
▪️گاهی چادرش زیر پایش گیر میکرد و به زمین میخورد و گاهی از شدت مصیبت با صورت به زمین میافتاد تا اینکه به گودال قتلگاه رسید.
فَجَعَلَتْ تَنظُرُ يَمينَاً و شِمالَاً، فَرَأَتْ أخاهَا الْحُسينِ عليه السّلامُ عَلىٰ وَجهِ الْأَرضِ،
▪️در بین گودال گشت و گشت تا اینکه در آخر یک جسدی شبیه برادرش را دید که بر روی خاک افتاده بود.
و الدَّمُ يَسيلُ مِنْ جِراحاتِهِ كَالْميزابِ، فَطَرَحَتْ نَفسَها عَلىٰ جَسَدِهِ الشَّريفِ، وَ جَعَلَتْ تَقولُ:
▪️خون مثل ناودان از جراحات آن بدن جاری بود،زینب کبری علیهاالسلام خود را بر روی آن پیکر قطعه قطعه انداخت.
تشخیص و باورش سخت بود که پیکر برادرش حسین علیهالسلام را اینگونه ببیند، لذا نالهاش به فریاد بلند شد و گفت:
أ أنتَ الْحسينُ أخي؟ أ أنتَ أبنُ أمّي؟
▪️تو حسین برادر منی؟ تو پسر مادر منی؟
أ أنتَ نورُ بَصَري؟ أ أنتَ مُهجَةُ قلبي؟
▪️تو همان نور چشم منی؟ تو همان پاره قلب منی؟
أ أنتَ حُمانا؟ أ أنتَ رَجانا؟ أ أنتَ كَهفُنا؟ أ أنتَ عِمادُنا؟
▪️تو همان حامیما، امید ما، پناه و تکیهگاه مایی؟
أ أنتَ ابنُ محمّدِ الْمُصطَفَىٰ؟ أ أنتَ ابنُ عليِّ الْمُرتَضَىٰ؟ أ أنتَ ابنُ فاطِمَةَ الزَّهرَاءِ؟
▪️تو پسر محمد مصطفایی؟ تو پسر علی مرتضایی؟ تو پسر فاطمه زهرایی؟
تو همین ظهر، خداحافظی از من کردی
دَم مغرب نشده، رَمل بیابان شدهای...
📚معالی السبطین ج۲ ص۳۹
🔰معاونت تهذیب و تربیت مدرسه علمیه امام حسین "علیه السّلام"
#بخش_گتاب
#شهرستان_بابل
https://eitaa.com/safirn_gatab
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴