eitaa logo
مدرسه علمیه امام حسین "علیه السّلام"
211 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
636 ویدیو
77 فایل
مدرسه علمیه امام حسین "علیه السلام" (سفیران هدایت) #شهرستان_بابل؛ پذیرش طلبه با مدرک دیپلم و بالاتر با مجوز سه رشته تخصصی سطح ۳ حوزه علمیه؛ جهت ثبت نام در این مدرسه یا شرکت در رشته های تخصصی با معاون محترم آموزش تماس بگیرید. 09115221507
مشاهده در ایتا
دانلود
🔆 حکمت خدا را باور داشته باش 🔹یک روز فقیری نالان و غمگین از خرابه‌ای رد می‌شد و کیسه‌ای را که کمی گندم در آن بود، بر دوش خود می‌کشید تا به کودکانش برساند و نانی از آن درست کنند و شب را سیر بخوابند. 🔸در راه با خود زمزمه‌کنان می‌گفت: خدایا این گره را از زندگی من باز کن. 🔹همچنان که این دعا را زیر لب می‌گذارند، ناگهان گرهٔ کیسه‌اش باز شد و تمام گندم‌هایش روی زمین و درون سنگ و سوراخ‌های خرابه ریخت. 🔸عصبانی شد و به خدا گفت: خدایا من گفتم گرهٔ زندگی‌ام را باز کن، نه گرهٔ کیسه‌ام را. 🔹با عصبانیت تمام مشغول جمع کردن گندم از لای سنگ‌ها شد که ناگهان چشمش به کیسه‌ای پر از طلا افتاد. 🔸همان‌جا بر زمین افتاد و به درگاه خدا سجده کرد و از خدا به‌خاطر قضاوت عجولانه‌اش معذرت خواست. ------------------ حوزه علمیه امام حسین علیه السلام سفیران هدایت گتاب @safirn_gatab
🔆 حکمت خدا را باور داشته باش 🔹یک روز فقیری نالان و غمگین از خرابه‌ای رد می‌شد و کیسه‌ای را که کمی گندم در آن بود، بر دوش خود می‌کشید تا به کودکانش برساند و نانی از آن درست کنند و شب را سیر بخوابند. 🔸در راه با خود زمزمه‌کنان می‌گفت: خدایا این گره را از زندگی من باز کن. 🔹همچنان که این دعا را زیر لب می‌گذارند، ناگهان گرهٔ کیسه‌اش باز شد و تمام گندم‌هایش روی زمین و درون سنگ و سوراخ‌های خرابه ریخت. 🔸عصبانی شد و به خدا گفت: خدایا من گفتم گرهٔ زندگی‌ام را باز کن، نه گرهٔ کیسه‌ام را. 🔹با عصبانیت تمام مشغول جمع کردن گندم از لای سنگ‌ها شد که ناگهان چشمش به کیسه‌ای پر از طلا افتاد. 🔸همان‌جا بر زمین افتاد و به درگاه خدا سجده کرد و از خدا به‌خاطر قضاوت عجولانه‌اش معذرت خواست. ------------------ حوزه علمیه امام حسین علیه السلام سفیران هدایت گتاب @safirn_gatab
🍀 «نپرداختن بدهی دیگران» ✍حاج ميرزا حسين نورى صاحب «مستدرك الوسائل» از دارالسلام نورى حكايت مى كند: از عالم زاهد سيد هاشم حائرى كه مبلغ يك صد دينار كه معادل ده قران عجمى بود از يك نفر يهودى به عنوان قرض گرفتم كه پس از بيست روز به او برگرداندم، نصف آن را پرداختم و براى پرداخت بقيه آن او را نديدم جستجو كردم، گفتند: به بغداد رفته. شبى قيامت را در خواب ديدم، مرا در موقف حساب حاضر كردند، خداوند مهربان به فضلش مرا اذن رفتن به بهشت داد. چون قصد عبور از صراط كردم، زفير و شهيق جهنم مرا بر صراط نگاه داشت و راه عبورم را بست، ناگاه طلبكار يهودى چون شعله اى از جهنم خارج شد و راه بر من گرفت و گفت: بقيه طلب مرا بده و برو. من تضرع كردم و به او گفتم: من در جستجويت بودم تا بقيه طلبت را بپردازم ولى تو را نيافتم. 💥گفت: راست گفتى ولى تا طلب مرا ندهى از صراط حق عبور ندارى. گريه كردم و گفتم: من كه در اينجا چيزى ندارم كه به تو بدهم. يهودى گفت: پس بجاى طلبم بگذار انگشت خود را بر يك عضو تو بگذارم. به اين برنامه راضى شدم تا از شرش خلاص شوم، چون انگشت بر سينه ام گذاشت از شدت سوزش آن از خواب پريدم! 📚برگرفته از کتاب عرفان اسلامى، ج۱۳ اثر استاد حسین انصاریان ---------- حوزه علمیه امام حسین علیه السلام سفیران هدایت گتاب @safirn_gatab
💠 📚 "روزی چهار شمع در خانه ای تاریک روشن بودند. اولین آنها که ایمان بود گفت:در این دور و زمانه مردم دیگر چندان ایمان ندارند و با گفتن این جمله خاموش شد. شمع دومی که بخشش بود،گفت:در این زمانه مردم دیگر به هم کمک نمی کنند و بخشش از یاد مردم رفته است.و او هم خاموش شد. شمع سوم که زندگی بود،گفت:مردم،دیگر به زندگی هم ایمان ندارند و با گفتن آن خاموش شد.در همین هنگام پسرکی وارد اتاق شد و شمع چهارم را برداشت و سه شمع دیگر را روشن کرد. سه شمع دیگر از چهارمین شمع پرسیدند تو چه هستی؟ گفت:من امیدم.وقتی انسانها همه درها را به روی خود بسته می بینند من تمام چراغهای راهشان را روشن می کنم تا به راه زندگی خود ادامه دهند... دوست خوب من:خوشبختی نگاه خداست،آرزو دارم،خداوند هرگز از تو چشم بر ندارد،و شعله شمع امیدت همواره روشن بماند... آمیــــن🕯🌹 --------- حوزه علمیه امام حسین علیه السلام سفیران هدایت گتاب @safirn_gatab
🔆 دست خدا را بگیر تا دنیا را فتح کنی 🔹وقتی ردپای خدا را در زندگی پيدا كردم، فهميدم می‌توانم پاهايم را از گليمم درازتر كنم و خواسته‌هايم از قد خودم بزرگ‌تر باشند. 🔸وقتی لبخند خدا را ميان دعاهايم ديدم، «ترس» برايم معنايش را از دست داد و جايش را «ايمان» پر كرد. 🔹هنوز از ياد نبرده‌ام چه گله‌هايی كردم برای سختی راه، و خدا چگونه مرا به بالای كوه هدايت كرد. 🔸و فراموش نكرده‌ام كه چه نااميدانه در پی جرعه‌ای آب بودم و خداوند چگونه سيرابم كرد. 🔹وعده خدا اين است: «دستانت را به من بده تا فتح كنی دنيا را و ممكن كنی ناممكن‌ها را و به‌دست بیاوری دست‌نيافتنی‌ها را.» 🔻 پس خود را به خدا بسپار تا: ▫️بيداری‌ات آرام شود چون خواب؛ ▫️و خوابت شيرين شود چون رويا؛ ▫️و روياهايت قابل‌لمس شوند چون واقعيت؛ ▫️و واقعیت‌های زندگی‌ات زيبا شوند چون آرامش؛ ▫️و آرامشت از جنس عشق شود چون خدا؛ ▫️و خدا همراهت شود مثل همیشه. -------- حوزه علمیه امام حسین علیه السلام سفیران هدایت گتاب @safirn_gatab
مرد فقیری پسر خردسالی داشت. روزی به او گفت: بیا امروز قدری میوه از باغی سرقت کنیم. پسر خردسال با نارضایتی با پدر به راه افتاد. وقتی به باغ رسیدند پدر به فرزندش گفت: تو در این جا نگهبان باش و اگر کسی آمد زود مرا خبر کن تا کسی ما را در حال دزدی نبیند و مشغول چیدن میوه از درخت مردم شد. لحظه ای بعد پسر فریاد زد: یک نفر ما را می بیند! پدر با ترس و عجله از درخت پایین آمد و پرسید چه کسی؟ کجاست؟ پسرک زیرک گفت: همان خدائی که از همه چیز آگاه است و همه چیز را می بیند! پدر از گفتار نیکوی فرزند شرمنده شد و بعد از آن دزدی نکرد. --------- حوزه علميه امام حسین علیه السلام سفیران هدایت گتاب @safirn_gatab
💢عمل خالص ✅خداوند به حضرت موسی علیه‌السلام فرمود: «تا کنون چه عمل خالصی انجام داده‌ای؟» حضرت موسی پاسخ داد: «نماز خواندم، روزه گرفتم و ذکر گفتم» خداوند فرمود: «نماز ، جواز عبور از پل صراط است. روزه، سپر آتش و ذکر، موجب بالا رفتن درجات بهشت است. همه اینها برای خودت بود!» حضرت موسی علیه السلام عرض کرد: «خداوندا! عملی به من بیاموز که فقط برای تو باشد.» خطاب آمد: «ستمدیده ای را یاری کرده ای؟ برهنه ای را پوشانده ای؟ تشنه ای را سیراب کرده ای؟ احترام عالمی را حفظ کرده ای؟ اینها اعمال خالص است!» والسلام 📚تحریر المواعظ صفحه ۲۲۸ ┄┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ حوزه علميه امام حسین علیه السلام سفیران هدایت گتاب @safirn_gatab
◀️برای نمازت غیرت داشته باش▶️ 👈گاهے وقت‌ها ما گیر در خودمان است. یه ڪسے آمد گفت: آقاے من به راننده گفتم نگه دار نماز بخوانم. نگه نداشت نماز من قضا شد. گناه ڪردم؟ گفتم: بله. گفت: من ڪه گفتم نگه دار. گفتم: چطور گفتی؟! گفت: رفتم گفتم آقاے راننده یک جایے نگه دارید نماز بخوانم.گفت: بنشین صدایت می‌زنم. ما نشستیم صدا نزد. گفتم: اگر چمدانت می‌افتاد چه می‌ڪردید⁉️⁉️ می‌گفتے: آقاے راننده لطفاً نگه دارید چمدان من افتاد. نگه دار❗️ نگه دار❗️چه... چمدانم افتاد. گفتم: آن غیرتے ڪه براے چمدانت دارے براے نماز نداری.❗️❌ گیر در خودت است. شما براے چمدانت نعره ڪشیدے، براے نماز نعره نڪشیدی. ⚠️ مقید نماز اول وقت باشیم... ‌ ┄┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ حوزه علميه امام حسین علیه السلام سفیران هدایت گتاب @safirn_gatab
🔅 ✍️ رزق‌وروزی ما آن نیست که در دست ماست، بلکه آن است که در دست خداست 🔹در یک روز سرد، از منزل خود به‌سوی محل کارم خارج شدم. 🔸برف بود. برای اینکه دست‌هایم گرم شود آن‌ها را در جیب گذاشتم. یک دانه تخمه آفتاب‌گردان پیدا کردم. آن را بیرون آورده و با دندان شکستم. 🔹ناگهان بذر وسط آن بیرون پرید و روی برف‌ها افتاد. 🔸ناخواسته خم شدم که آن را بردارم اما پرنده‌ای بلافاصله آمد آن را به نوک گرفت و پرید. 🔹فهمیدم که رزق‌وروزی ما آن نیست که در دست ماست، بلکه آن است که در دست خداست. 🔸این حکایت زندگی و دنیای ماست که به آنچه در جیب، در دست و جلوی چشممان هست، دلخوشیم و خیال می‌کنیم که همه‌اش رزق‌وروزی ماست. ولی همین که می‌خواهیم آن را در دهانمان بگذاریم و لذتش را ببریم، از ما می‌گیرند و به شخص دیگری می‌دهند. 🔹تمام عمر کار و تلاش می‌کنیم تا مالی پس‌انداز کنیم و راحت زندگی کنیم، ولی گاهی آنچه اندوخته‌ایم رزق‌وروزی ما نیست. 🔸اندوخته ما رزق‌وروزی کسانی می‌شود که بعد از ما می‌خورند یا در زمان حيات نصیب آن‌ها می‌شود و می‌خورند. 🔹رزق‌وروزی ما آن چیزی است که بخوریم و لذت استفاده آن را ببریم. نه اینکه رنج فراوان بر خود و خانواده تحمیل کنیم و در انتها لذتش برای دیگران باشد. 🔰معاونت تهذیب و تربیت مدرسه علمیه امام حسین "علیه السّلام" https://eitaa.com/safirn_gatab ▫️