eitaa logo
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
1.7هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
5.8هزار ویدیو
172 فایل
🏵️ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺑﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻭ ﺑﻪ ﭼﻴﺰی ﻛﻪ ﺩﺭ ﺷﺐ ﭘﺪﻳﺪﺍﺭ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺗﻮ ﭼﻪ ﻣﻰ ﺩﺍﻧﻲ ﭼﻴﺰی ﻛﻪ ﺩﺭ ﺷﺐ ﭘﺪﻳﺪﺍﺭ ﻣﻰﺷﻮﺩ، ﭼﻴﺴت؟ النَّجْمُ الثَّاقِبُ🌠 ﻫﻤﺎﻥ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﺩﺭﺧﺸﺎنیﻛﻪ ﭘﺮﺩﻩ ﻇﻠمت را می شکافد ناشناس: https://gkite.ir/es/nashenas1401 @Sarbaze_Fadaei_Seyed_Ali ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
9.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 ببینید | روایتی اشک‌آلود از رهبر معظم انقلاب در دیدار اعضای همایش حضرت حمزه 👈 حضرت فرمود بی‌محابا می‌رویم تا لحظه شهادت 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🇮🇷 @saghebin 🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
اَعوذُ بِالله مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِینَ 🔴 اسلام بن بست ندارد ❌ اسلام بن بست ندارد، در اسلام همیشه راه نجاتی هست، حتی برای گوساله پرستان، حضرت موسی علیه السلام چهل روز رفت کوه طور برای مناجات و اخذ فرامین الهی، در غیاب حضرت موسی، مرد سامری گوساله ای ساخت و به بنی اسرائیل گفت «هَذَا إِلَهُكُمْ» این خدای شماست، بنی اسرائیل «ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ» (بقره/۵۱) خدا را رها کردند و رفتند سراغ مجسمه گوساله... ❌ همانطور که الآن لیبرال‌ها خدا را فراموش کردند و آمریکا را قبله خود قرار داده‌اند، الآن گوساله بنی اسرائیل آمریکا است، اینجا قرآن می‌فرماید «ثُمَّ عَفَوْنَا عَنكُم مِّن بَعْدِ ذَٰلِكَ» (بقره/۵۲) با اینکه گوساله پرست شدید، اگر توبه کنید شما را می‌بخشم، یعنی چه؟ یعنی خداوند همیشه برای انسان خطاکار راه برگشت قرار داده، بن بست نیست «إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا» (زمر/۵۳)... ❌ قرآن می فرماید اگر تقوا داشته باشید گره از کارتان باز می کنم «يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا» (طلاق/۲) اگر تو دین داشته باشی راه خروج برایت باز می‌کنیم «يَجْعَل لَّهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسْرًا» (طلاق/۴) اگر تقوا داشته باشی کارها را برایت آسان می کنیم «وَيَجْعَل لَّكُمْ نُورًا» (حدید/۲۸) برای تو نوری قرار خواهیم داد که به وسیله آن راه را پیدا کنی «يَجْعَل لَّكُمْ فُرْقَانًا» (انفال/۲۹) اگر تقوا داشته باشی به تو چشم بصیرت می دهیم که حق را از باطل تشخیص بدهی... خدا شما را از بن بست بیرون می‌آورد، تقوا داشته باش، از بن بست بیرون می‌آیی، لب پرتگاه خدا کمک می‌کند... وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى ✍️ حبیب‌الله یوسفی 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🇮🇷 @saghebin 🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ اَعْدائُهُمْ اَجْمَعینْ 🔴 عمل صالح به چه عملی اطلاق می‌شود؟ آیا اگر فقط ايمان داشتيم كافی است؟ قرآن می فرماید « وَ عَمِلُوا الصَّالِحات» يعنی اعمال صالح، یعنی همه‌ اعمال انسان باید درست باشد... بعضی افراد یک كارشان خوب است، نماز می‌‌خوانند، ولی مثلاً به فقرا كمک نمی‌‌كنند، خمس و زکات نمی‌دهند... چکار باید کرد؟ باید در مقابل عمری كه از تو كم می‌‌شود به ايمانت اضافه شود، قرآن می‌فرماید افرادی هستند كه هر آيه‌ای از قرآن كه برای آنها تلاوت می‌شود «زادَتْهُمْ إيمانا» (انفال/۲) بر ایمانشان افزوده می‌شود، ممكن است علم آدم اضافه شود ولی ايمان آدم اضافه نشود... ❌ اسلام مكتب عدل و اعتدال است و امت اسلامى امت میانه و وسط، نظام آن عادلانه است، اسلام اگر نماز دارد زكات هم دارد، اگر تولى‏ و دوستى اولیاى خدا را دارد، تبری و دورى از دشمنان هم دارد، اگر از علم طرفدارى مى‌‏كند از عمل هم پشتیبانى مى‌نماید، اگر ایمان را مطرح مى‌كند عمل صالح را هم در كنار آن لازم مى‌‏داند، اگر توکل به خدا را سفارش مى ‏كند، دستور فعالیت و تلاش هم مى‏‌دهد... ❌ در قیامت، همه واسطه‌‏ها و شفیع‌‏ها بی‌اثر می‌شوند، تنها خلوص و عمل صالح و عبادات همراه با تقوا و اخلاص به داد انسان می‌رسد... 🔸و در آن روز، هر كس به فكر خود است و از این و آن كه در دنیا به محبت‏ هایشان دل مى‌بندیم، كارى ساخته نیست و هر فردى نتیجه كار خود را مى‌‏بیند و محصول خویش را درو مى ‏كند، راهپیمایی در حمایت از نظام اسلامی و ولایت فقیه هم عمل صالح است «لَا يُصِيبُهُمْ ظَمَأٌ وَلَا نَصَبٌ وَلَا مَخْمَصَةٌ فِی سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَطَئُونَ مَوْطِئًا يَغِيظُ الْكُفَّارَ وَلَا يَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَّيْلًا إِلَّا كُتِبَ لَهُم بِه عَمَلٌ صَالِحُ» (توبه/۱۲۰) هیچ تشنگی و خستگی و گرسنگی در راه خدا به آنها نمی‌رسد و هیچ گامی که موجب خشم کافران می‌‌‌شود برنمی‌دارند، و ضربه‌ای از دشمن نمی‌‌‌خورند، مگر اینکه به خاطر آن، عمل صالحی برای آنها نوشته می‌شود... این راهپیمایی‌ها و ‌هر حرکتی که دشمن از آن عصبانی شود و موجب خشم و غیظ وهابی‌ها و آمریکا و اسراییل گردد، در قرآن به عنوان عمل صالح شمرده شده است، در قرآن، معمولاً ایمان و عمل صالح در كنار هم مطرح شده، ولى ایمان بر عمل صالح مقدم قرار گرفته، ایمان درون انسان و قلب را نورانى می‌کند، تمام كارهاى انسان را نورانى مى‏كند، بركات ایمان و عمل صالح بسیار است كه در آیات قرآن به آنها اشاره شده... وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى ✍️ حبیب‌الله یوسفی 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🇮🇷 @saghebin 🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سالروز وفات حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام وشهادت حمزه سید الشهدا عموی پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله وسلم در جنگ احد تسلیت باد 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🇮🇷 @saghebin 🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
7.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨الان وقت بچه دار شدن نیست! گوشه ای از جنگ جهانی جمعیت... تا انتها ببینید، بیاندیشید، و اقدام کنید 😎زمان آن شده فرزندانی به دنیا بیان بخاطر خدا وامام زمان... انتشار بدین تا به واسطه شما نسل شیعه محبت امام علی ع زیاد بشه👌 ـــــــــــــــــــــــ
دشمن کیست؟ هر کس که با حاکمیت نظام مستقل مردمیِ دینی مخالف است، دشمن است. طمع‌ورزان، غارتگران، سودجویان، زراندوزان، زورگویان، وابستگان، مایلین به فساد و کسانی که از حاکمیت فرهنگ دینی زیان شخصی می‌بینند، دشمنند. البته در رأس این‌ها دشمنان‌ خارجی هستند که بیش از همه ضرر دیده‌اند؛ آمریکا بیش‌ از همه از تشکیل حکومت اسلامی خسارت دید و هنوز هم می‌بیند. آن‌ها جلوتر از همه‌اند. صهیونیست‌ها همین‌طور، کمپانی‌های بزرگ جهانی همین‌طور، بی‌بندوباری‌های گوناگون در بخش‌های مختلف همین‌طور، کیسه‌ دوخته‌ها برای ثروت ملی همین‌طور، همه این‌ها دشمن‌اند. چه عاملی برای دشمن بهتر از این است که در داخل جامعه اسلامی مردم و جوان‌ها بالاخره به این نتیجه برسند که چرا باید با کیسه دوخته های خارجی که می‌خواهند منابع ایران را غارت کنند، مخالف باشند؟! نخیر بفرمایند تشریف بیاورند؛ حکومت را خودشان تنظیم کنند و از منابع هم هر چه می‌خواهند ببرند، لطف کنند فقط چیزی به ما بدهند تا بخوریم و گرسنه نمانیم ! اگر این فکر را در بین مردم ترویج کنند و به‌صورت یک باور درآورند، آیا خطری برای یک ملت بالاتر از این هست؟! کتاب‌دشمن شناسی ، امام خامنه‌ای ، رهبر معظم انقلاب اسلامی صفحه ۴
👈تابلوی ورودی شهری در آمریکا 💌به کریاس جوئل خوش‌آمدید 👈اجتماعی سنتی دارای عفت‌ها و ارزش‌ها بر اساس سنن و رسوم مذهبی خود، از شما خواهشمندیم تا به هنگام بازدید از اجتماع ما به گونه‌ای عفیف لباس پوشیده و رفتار کنید. این امر شامل موارد زیر می‌شود: پوشیدن دامن یا شلوار بلند، پوشیده بودن سینه‌ها، پوشیدن لباس‌های آستین‌دار حداقل تا آرنج، استفاده از الفاظ مناسب، رعایت تفکیک جنسیتی در تمام اماکن عمومی. از احترام شما به ارزش‌های ما سپاسگزاریم و از بازدید خود لذت ببرید! | يجاهدون في سبيل الله ولا يخافون لومة لائم |
6.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فیلم زیبا از ترجمہ فارسے سورہ مبارڪہ بقرہ ✨ بخش اول ☀️آیات ۱ تا ۲۰☀️ 🔻اشارہ بهــــــــ👇 🌟قرآن ڪریم 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🇮🇷 @saghebin 🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
#دختر_شینا قسمت پنجاه و ششم گفتم اقلاً بگذار رختخواب ها را جمع کنم. صبحانه بچه ها را بدهم.» گفت: «
قسمت پنجاه و هفتم کارتش را از شیشه ماشین به نگهبان نشان داد و حرکت کرد. من و بچه ها با تعجب به تانک هایی که توی پادگان بودند، به پاسدارهایی که همه یک جور و یک شکل به نظر می رسیدند، نگاه می کردیم. پرسید: «می ترسی؟!» شانه بالا انداختم و گفتم: «نه.» گفت: «اینجا برای من مثل قایش می مانَد. وقتی اینجا هستم، همان احساسی را دارم که در دهات خودمان دارم.» ماشین را جلوی یک ساختمان چندطبقه پارک کرد. پیاده شد و مهدی را بغل کرد و گفت: «رسیدیم.» از پله های ساختمان بالا رفتیم. روی دیوارها و راه پله هایش پر از دست نوشته های جورواجور بود. گفت: «این ها یادگاری هایی است که بچه ها نوشته اند.» توی راهروی طبقه اول پر از اتاق بود؛ اتاق هایی کنار هم با درهایی آهنی و یک جور. به طبقه دوم که رسیدیم، صمد به سمت چپ پیچید و ما هم دنبالش. جلوی اتاقی ایستاد و گفت: «این اتاق ماست.»۲ در اتاق را باز کرد. کف اتاق موکت طوسی رنگی انداخته بودند. صمد مهدی را روی موکت گذاشت و بیرون رفت و کمی بعد با تلویزیون برگشت. گوشه اتاق چند تا پتوی ارتشی و چند تا بالش روی هم چیده شده بود. اتاق پنجره بزرگی هم داشت که توی حیاط پادگان باز می شد. صمد رفت و یکی از پتوها را برداشت و گفت: «فعلاً این پتو را می زنیم پشت پنجره تا بعداً قدم خانم؛ با سلیقه خودش پرده اش را درست کند.» بچه ها با تعجب به در و دیوار اتاق نگاه می کردند. ساک های لباس را وسط اتاق گذاشتم. صمد بچه ها را برد دستشویی و حمام و آشپزخانه را به آن ها نشان دهد. کمی بعد آمد. دست و صورت بچه ها را شسته بود. یک پارچ آب و یک لیوان هم دستش بود. آن ها را گذاشت وسط اتاق و گفت: «می روم دنبال شام. زود برمی گردم.» روزهای اول صمد برای ناهار پیشمان می آمد. چند روز بعد فرماندهان دیگر هم با خانواده هایشان از راه رسیدند و هر کدام در اتاقی مستقر شدند. اتاق کناری ما یکی از فرماندهان با خانمش زندگی می کرد که اتفاقاً آن خانم دوماهه باردار بود. صبح های زود با صدای عقِّ او از خواب بیدار می شدیم. شوهرش ناهارها پیشش نمی آمد. یک روز صمد گفت: «من هم از امروز ناهار نمی آیم. تو هم برو پیش آن خانم با هم ناهار بخورید تا آن بنده خدا هم احساس تنهایی نکند. زندگی در پادگان ابوذر با تمام سختی هایش لذت بخش بود. روزی نبود صدای انفجاری از دور یا نزدیک به گوش نرسد. یا هواپیمایی آن اطراف را بمباران نکند. ما که در همدان وقتی وضعیت قرمز می شد، با ترس و لرز به پناهگاه می دویدیم، حالا در اینجا این صداها برایمان عادی شده بود. یک بار نیمه های شب با صدای ضد هوایی ها و پدافند پادگان از خواب پریدم. صدا آن قدر بلند و وحشتناک بود که سمیه از خواب بیدار شد و به گریه افتاد. از صدای گریه او خدیجه و معصومه و مهدی هم بیدار شدند. شب ها پتوی پشت پنجره را کنار می زدیم. یک دفعه در آسمان و در مسافتی پایین هواپیمایی را دیدم. ترس تمام وجودم را گرفت. سمیه را بغل کردم و دویدم گوشه اتاق و گفتم: «صمد! بچه ها را بگیر. بیایید اینجا، هواپیما! الان بمباران می کند.» صمد پشت پنجره رفت و به خنده گفت: «کو هواپیما! چرا شلوغش می کنی هیچ خبری نیست.» هواپیما هنوز وسط آسمان بود. حتی صدای موتورش را می شد به راحتی شنید. صمد افتاده بود به دنده شوخی و سربه سرم می گذاشت. از شوخی هایش کلافه شده بودم و از ترس می لرزیدم. فردا صمد وقتی برگشت، خوشحال بود. می گفت: «آن هواپیما را دیشب دیدی؟! بچه ها زدندش. خلبانش هم اسیر شده.» گفتم: «پس تو می گفتی هواپیمایی نیست. من اشتباه می کنم.» گفت: «دیشب خیلی ترسیده بودی. نمی خواستم بچه ها هم بترسند.» کم کم همسایه های زیادی پیدا کردیم. خانه های سازمانی و مسکونی گوشه پادگان بود و با منطقه نظامی فاصله داشت. بین همسایه ها، همسر آقای همدانی و بشیری و حاج آقا سمواتی هم بودند که هم شهری بودیم. در پادگان زندگی تازه ای آغاز کرده بودیم که برای من بعد از گذراندن آن همه سختی جالب بود. بعد از نماز صبح می خوابیدیم و ساعت نه یا ده بیدار می شدیم. صبحانه ای را که مردها برایمان کنار گذاشته بودند، می خوردیم. کمی به بچه ها می رسیدیم و آن ها را می فرستادیم توی راهرو یا طبقه پایین بازی کنند. ظرف های صبحانه را می شستیم و با زن ها توی یک اتاق جمع می شدیم و می نشستیم به نَقل خاطره و تعریف. مردها هم که دیگر برای ناهار پیشمان نمی آمدند. ناهار را سربازی با ماشین می آورد. وقتی صدای بوق ماشین را می شنیدیم، قابلمه ها را می دادیم به بچه ها. آن ها هم ناهار را تحویل می گرفتند. هر کس به تعداد خانواده اش قابلمه ای مخصوص داشت؛ قابلمه دونفره، چهارنفره، کمتر یا بیشتر. یک روز آن قدر گرم تعریف شده بودیم که هر چه سرباز مسئول غذا بوق زده بود، متوجه نشده بودیم.او هم به گمان اینکه ما توی ساختمان نیستیم، غذا را برداشته و رفته بود و جریان را هم پی گیری نکرده بود.
‌ ‌ 🚨 مــــهــــم👆 بفرستید برای تمام مدیران کانال هایی که نسبت به نهی از منکر «امام جمعه ی رشت»، موضع گیری کردند