ای نفست یار و مدد کار ما
کی و کجا وعدهی دیدار ما...♥️
-اللهمعجللولیڪالفرج-
#شبتون_بخیر✨
@saghebin
یکی از معجزات رانندگی من اینه که
منکر آخرت هم تو ماشینم بشینه یاد خدا میفته....✌😂😂
به نام خدای بیزار از تکذیب دین
سلام
خداوند مهربان در قرآن کریم می فرمایند
وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ
در آن روز وای به حال کسانی که آیات و دین خدا را تکذیب کردند.
سوره مرسلات، آیه ۱۹
در اين سوره بارها آيه «وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ» تكرار شده و در پايان هر چند آيه، اين هشدار به چشم مىخورد. كلمه «وَيْلٌ» در مقام هشدار و تهديد به عذاب و هلاكت به كار مىرود و بر اساس روايات، نام وادى خاصّى در جهنّم و يا نام يكى از درهاى آن است. با استناد به آیه شریفه، ریشه جرم و فساد در جامعه، تکذیب دین و ارزشهای دینی است. لذا عذاب های الهی، از روی انتقام نیست بلکه براساس استحقاق انسانهاست.. قهر خداوند نیز قانونمند است و تنها مجرمان و گنهکاران را دربر می گیرد. اگر زندگی بشریت بر مبنای قانون الهی و دین خدا تنظیم شود ریشه فسادها و رانتها و ظلمها کلا کنده خواهد شد
✍مشاور
#قرآن
@saghebin
اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ اَعْدائُهُمْ اَجْمَعینْ
⛔️ کسانی که حق را کتمان میکنند ملعون هستند
❌ گاهی انسان یک موضوع شخصی را از دیگران پنهان میکند، موضوعی که اگر هم آشکار شود چندان اهمیتی ندارد، اما گاهی یک حقیقت همگانی را مخفی میکنند، حقیقتی که آشکار شدنش به نفع عموم مردم است و پنهان ماندنش به نفع عدهای سودجو، برای نفع شخصی حقیقت را کتمان میکنند، این مصیبتی است كه خيلیها به آن گرفتار هستند، زن و مرد، عالم و جاهل به آن گرفتار هستند، گاهی یک حقیقتی را میدانند، اما به دلیل نفع شخصی آن را فاش نمیکنند...
❌ گاهی باید برای حفظ آبروی افراد، حقیقتی را کتمان کرد، بعضی چيزها را نبايد گفت، ولی یک جایی كتمان حقیقت حرام است، یک جایی کتمان حقیقت یعنی گمراه کردن جمعیت زیادی از مردم در طول تاریخ، نمونهاش را قرآن ذکر میکند:
«الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ وَإِنَّ فَرِيقًا مِّنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ» (بقره/۱۴۶)
علمای یهود و مسیحیت «يَعْرِفُونَهُ» به پيامبر اسلام شناخت داشتند، پيامبر را میشناختند، همانطور که فرزندان خود را میشناختند «يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُ» دانشمندان يهودی و مسيحی به خوبی میدانستند حضرت پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله همان کسی است كه در تورات و انجيل وعده آمدنش داده شده بود، حضرت عيسی علیه السلام و حضرت موسی علیه السلام بشارت داده بودند که پیامبری میآيد و نشانههايش اين است، نشانه هايش را يافتند و فهميدند اين همان پیامبر موعود است، اما كتمان كردند، وقتی از علمای يهودی و مسيحی پرسيدند که آيا اين همان شخص است؟ گفتند نه، کتمان کردند...
🔸 با یک نه گفتن ميلياردها يهودی و مسيحی را در طول تاریخ گمراه کردند، چرا انکار کردند؟ چون ترسیدند مقام و موقعیتشان با گفتن حقیقت نابود شود، غافل بودند که با انکار حقیقت مشمول لعنت ابدی میشوند «أُولئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ يَلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُونَ» (بقره/۱۵۹)
🔸 لعنت دائمی خداوند و انسانها و فرشتگان و جن و هر ذی شعوری بر کسانی که حق را میشناسند و آنرا کتمان میکنند...
الآن هم هستند کسانی که به خاطر منافع شخصی، حق را کتمان میکنند.
وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى
✍️ حبیبالله یوسفی
#کتمان_حق
#انکار
@saghebin
6.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
🍃❤️🍃❤️ ❤️🍃❤️ 🍃❤️ ❤️ 📙#خداحافظ_سالار خاطرات پروانه چراغ نوروزی همسر سرلشکر پاسدار حسین همدانی ✍نوی
🍃❤️🍃❤️
❤️🍃❤️
🍃❤️
❤️
💠#خداحافظ_سالار
قسمت اول
🔸شاید مقدمه
پروانه ها پشت پنجره ،انتظار نشسته بودند و من نمیدیدمشان.
چشمم فقط به خاکریز بود و معبر و میدان مین. میخواستم با کنار هم نشاندنِ «كلمات» پل بزنم و خواننده کتابم را به سیر آفاقی حماسههای جنگ و سلوکِ انفسی «عرفانِ جنگ» دعوت کنم.
اولین سیر آفاقی را در سال ۱۳۷۴ به پنجره ای سوی خرمشهر باز کردم.
حاج حسین همدانی، خاطره انگشتر سرخی را که شهید محمود شهبازی به او داده بود، برایم تعریف کرد و من برای پیدا کردن رازِ نگین سرخ، یک سال مشق عاشقی نوشتم. کتاب را که خواند تشویقم کرد و گفت: «همه اش خوب بود، الا یکجای آن. پرسیدم: «کجا؟» گفت: «مقدمه»
در مقدمه نوشته بودم؛
تقدیم به سردار حاج حسین همدانی
او که بر قامت دین زین الدین» است. قهرمانی از نسل موحد هاست.
پیچکِ نیلوفری گامهای او تا ستیغِ قله بازی دراز، پیچیده است. آنجا که «شهبازی» با چراغی از خون، علم الهدای ولایت را نشان میدهد.
سالها گذشت و من، پنجره از پسِ پنجره باز میکردم؛
یک بار با ۷۲ غواصِ کربلای ۴ در شبِ تاریک، با امواج اروند همراه میشدم تا خواننده کتاب را به ضیافت شوکرانی «غواصها بوی نعنا میدهند»، میهمان کنم. و یک بار خواننده کتاب را در شبی که مهتاب گم شد به بزمِ بلدچیهای اطلاعات عملیات میبردم تا از روزنه زخم های بیشمارِ یک شهید زنده، حماسه و عرفان جنگ را ببینند.
دیگر بار با پابرهنه های ۱۵ ساله واحد تخریب، وارد میدان مین میشدم، تا به رد پابرهنه ها برسم. دست آخر، دست خواننده کتاب را میگرفتم و از دکل دیده بانی بچه های ممد گره بالا میبردم تا از پشت دوربین دیدهبانها، حماسه و عرفان را در جنگ نظاره کنند. از آن بالا همه جا را میدیدم، الا همان پشت پنجره و همان پروانه هایی که به امر عشق، بالشان سوخته بود و به چشمم نمی آمدند.
❤️
🍃❤️
❤️🍃❤️
🍃❤️🍃❤️