eitaa logo
انتشارات صهبا - موسسه جهادی
1.8هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
277 ویدیو
43 فایل
📚 انتشارات صهبا - مؤسسۀ جهادی 🌍 www.jahadi.ir 🖼 www.instagram.com/sahba_nashr 📞 025-33551212 ✅ ارتباط با ما 🆔 @sahba_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
41.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 به یاد آن دوست قدیمی تصاویری از همراه قدیمی رهبر انقلاب، مرحوم «حاج علی شمقدری» و ارتباط ایشان با صهـبا @sahba_nashr
🔖 📆 به مناسبتِ سالروز وقوع زلزله بم، در دی‌ماه سال ۸۲ 👤 حاج ابوالقاسم صدیقی: سوار ماشین شدم و راه افتادم. توان شنیدن خبرهای رادیو را نداشتم. 🔹 در طول راه مرتب ذکر می‌گفتم و دائم نذرونیاز می‌کردم که خانواده‌ام زنده باشند. از تصور اینکه خدای‌نکرده اتفاقی برای یکی از اعضای خانواده‌ام افتاده باشد، چنان بی‌اختیار اشک می‌ریختم که دید‌م تار شده بود و جاده را نمی‌دیدم. چند مرتبه نزدیک بود از جاده بیرون بیفتم یا تصادف کنم. 🕛 دوازده ظهر بود که رسیدم بم. چند صد متر مانده به میدان اول شهر ترمز کردم. دیدم که اصلاً بمی وجود ندارد. 🔹 شهر به آن بزرگی، تبدیل شده است به ویرانه‌ای بزرگ، به تلی از خاک و آوار... 📚 کتاب مؤمن انقلابی؛ ابوالقاسم صدیقی 🛒 فروشگاه اینترنتی صهـبا ╭────── 📱 @sahba_nashr ╰────────────
🔖 👤 حاج ابوالقاسم صدیقی: 🔸 آن چند روز هروقت از کمک به مردم مصیبت‌زدۀ شهر فارغ می‌شدم، می‌رفتم روی آوار خانه می‌نشستم و با همسر و فرزندانم حرف می‌زدم! و فکر می‌کردم به اینکه چرا فرزندان جوانم باید بروند و منِ پیر باید بمانم؟ هرچه در این شصت سال یاد گرفته بودم، در سرم می‌چرخید؛ از سنت‌ها و امتحان‌های الهی، تا قضا و قدر و صبر و رضا و... نمازها و ذکرهایم در آن روزهای اول زلزلۀ بم خیلی فرق می‌کرد. 🔸 وقتی وسط یک شهر که هزاران سال سابقه داشته و بعد، در کمتر از دقیقه‌ای، به خرابه‌ای بزرگ تبدیل شده، می‌نشستم و می‌گفتم «خدا»، از عظمتش تا اعماق وجودم می‌لرزید! ✴️ و پناه می‌بردم به مهربانی‌اش و اشکم جاری می‌شد. حالی بود... 📚 کتاب مؤمن انقلابی؛ ابوالقاسم صدیقی ╭────── 📱 @sahba_nashr ╰────────────