✍ #زندگی_نامه_شهید
🌷 #شهید_علی_اکبر_رضايی_زاده_جلیانی فرزند محمد، در تاريخ 1335/01/24 در شهرستان فسا دیده به جهان گشود. تحصیلات خود را تا سوم راهنمایی ادامه داد و سپس به استخدام #ارتش در آمد. در ازدواج اول خود ناموفق بوده و به #طلاق انجامید و یک فرزند از زن اولش داشت و بعد از آن ازدواج كرد که ثمره ازدواجش 1 فرزند دختر و 1 فرزند پسر می باشد.
اين شهید گرامي بر حسب #وظیفه_نظامی خود و #عقیده_وافرش به ارزش های اسلامی و انسانی، به جبهه های حق علیه باطل شتافت. او با اين كه در ارتش خدمت مي كرد اما فردي #انقلابی و #مبارز بود، عقیده و تعهد خود به انقلاب و نظام جمهوری اسلامی را نشان می داد و در فعالیت های انقلابی به صورت #پنهانی شرکت می كرد.
شهید بزرگوار در انجام #فرايض_دینی و #مذهبی خود بسیار کوشا بود. سرانجام اين شهید عزیز در تاریخ 1361/04/03 در منطقه کوره موش (سرپل ذهاب) بر اثر متلاشی شدن بدن به #درجه_رفیع_شهادت نائل آمد و در گلزار شهدای فسا به خاک سپرده شد.🌷
❤️ #کپی_با_ذکر_صلوات_آزاد_است❤️
✍ #وصیت_نامه_شهید_علی_اصغر_زارع_بیدکی
🌷بايد بگويم كه آگاه بوده ام كه در اين راه شهادت وكشته شدن وجود داردوانتهاي اين راه به جز #شهادت ارمغاني ديگر به همراه ندارد وشهادت در راه خدا را انتخاب كرده ام وتنها ميراثي كه از #اوليا_وانبياء به ما رسيده است همين #مرگ_سرخ_وشهادت است.🌷
❤️ #کپی_با_ذکر_صلوات_آزاد_است❤️
🌹خاطرات و زندگی نامه شهداء🍃🌺🍃
✍ #خاطره_ای_از_شهید_شریف_نصیری
🌷چند ساعتی از شروع عملیات والفجر8 نگذشته بود.
شریف را دیدم و به سراغش رفتم . نگاهم در چهره اش ماند. چهره اش خیلی فرق کرده بود . نوری در چهره اش متبلور شده بود به او نزدیک شدم .
ناگهان در ذهنم فکر #شهادتش خطور کرد. او را در آغوش گرفتم و صورتش را بوسیدم و گفتم :
- شریف قول می دهی در #آخرت_شفیعم بشوی؟
تبسمی بر روی لبانش نشست و گفت:
- دیگه سر به سرمان نذار
چند قدمی از من دورتر شد . حس شهادتی که در دلم افتاده بود آرام و قرار را از من ربوده بود. دوباره به سمتش دویدم و گفتم:
- تا #قول_شفاعت رو ندی نمی ذارم حرکت کنی
با یک حالت عجیبی گفت:
باشد... اگر شهید شدم...
تا کلمه باشد را از او شنیدم #قرآن کوچکی را که در جیب داشتم را بیرون آوردم . و گفتم:
- شریف به قرآن قسم بخور
اشک امان شریف را نداد از چشمانش فرو ریخت و روی گونه هایش جاری شد. قرآن را بوسید و دستانش را روی قرآن گذاشت و گفت:
- #قول_می_دهم.
دوباره او را بوسیدم . و چند قدمی که از او دور شدم . خمپاره ای پیکر زیبایش را به خون نشاند و او هم به دیدار #مولایش شتافت.🌷
❤️ #کپی_با_ذکر_صلوات_آزاد_است❤️
🌹خاطرات و زندگی نامه شهداء🍃🌺🍃