زمان میان من و او جدایی افکنده است
من ایستاده در اکنون و او در آینده است
چه مایه گشتم و آینده حال گشت و گذشت
هنوز در پی آینده، حال گردنده است
به هر قدم قَدَری گفتم از زمان کَندَم
کنون چو می نگرم او ز عمر من کنده است
که سر برآوَرَد از این ورطه جز کسی که هلاک
کمند شوق کنارش به گردن افکنده است
بهانه ی کشش عشق و کوشش دل من
همین غم است که مقصود آفریننده است
به آرزو نرسیدیم و دیر دانستیم
که راه دورتر از عمر آرزومند است
تو آن زمان به سرم سایه خواهی افکندن
که پیش پای تو ترکیب من پراکنده است
به شاهراه طلب بیم نامرادی نیست
زهی امید که تا عشق هست پاینده است
ز دورباش حوادث دلم ز راه نرفت
بیا که با تو هنوزم هزار پیوند است
به جان سایه که میرنده نیست آتش عشق
مبین به کشته ی عاشق که عاشقی زنده است
#هوشنگ_ابتهاج
تا پاک کنی از همه دنیا اثرم را
آتش زده ای دفتر شعر وهنرم را
در پیله ی تنهایی خود ماندم و امروز
پروانه شدم تا که ببینی ثمرم را
#اعظم_کلیابی
#بانوی_کاشانی
در بازار عطاران هیچگاه سر و کارت نخواهد افتاد ؛
با این همه فلفلی که از گونه هایت می پاشد
#شهدشیرین_شعر
﷽
▫️‹ إِذَا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَةً فَرِحُوا.. ›
چون به مردم رحمتی بچشانیم، شادمان میشوند و چون به سبب کارهایی که کردهاند
رنجی به آنان رسد، ناگهان نا اُمید
می شوند !🌱 روم/۳۶
#قرآن
•┈—┈—┈✿┈—┈—┈•
✨اگه دلت رو به خدا بدی، یه آفتابی به زندگیت میندازه که نورش تمامِ دنیایِ اطرافت رو روشن میکنه..🌿
هیچ چیزی مثل تشکر از #خدا انسان را مهربان نمیکند ..
نگاه مادری حتی به هیزم میکند زهرا
و آتش را پر از گلهای گندم میکند زهرا
مراقب بود در آتش نسوزد چادرش، شاید_
که زینب را در این چادر تجسم میکند زهرا
به گوشات خورده آیا آب آتش را بسوزاند؟!
میان موجی از آتش تلاطم میکند زهرا
دلیل زندگی را در تماشای علی میدید
علی را در شلوغی ناگهان گم میکند زهرا
علی را با چه حالی از میان کوچهها بردند
که با خاک عبای او تیمم میکند زهرا
صدای پای رفتن از در و دیوار میآید
علی تابوت میسازد، تبسم میکند زهرا
نمیگنجد درون خاک، اقیانوس بیپایان
مزارش را نهان در قلب مردم میکند زهرا
✍ #سیدحمیدرضا_برقعی