تا عشق ابوتراب بردل باشد
مهرش همه جا چراغ محفل باشد
بی عشق وتولای علی شکی نیست
هرراه روی راه توباطل باشد
طاهر کاشانی
طلایی روسری بر سر کشیده دختر پاییز
نسیم آهسته آنرا میکشاند از سر پاییز
هوا بوی غروبش را به گندم زار می پاشد
و با کوچیدنش جان می برد از پیکر پاییز
زمین پر میشود از مشق های هر شب باران
گمانم می نویسد خاطره بر دفتر پاییز
تبر بر دوش ها دیگر نمی خوانند لالایی
شب یلدایشان گرم است با خاکستر پاییز
کلاغان دست خالی میروند از آسمان پایین
و جنگل می شمارد جوجه ها را اخر پاییز
حسین جعفرزاده آرانی
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🇮🇷
🇮🇷تقدیم به جامه سرخان دفاع مقدس
🥀پیـــــاله خــــورشید
به سانِ برکه ی آرام، گر چه خاموشند
گمــــــان مـــدار، که از یادها فـراموشند
کجــــا غــــــروب کنـــــد آفتـــــابِ باورشان
که در حریم سحر، با سپیده همدوشند
چـــــــراغِ مستیشان، جاودانه روشن باد
که از"پیـــــاله خـــــورشید"باده می نوشند
ز شهـــــــرِ حادثه، خورشید ها سفر کردند
ستاره ها همه در سوگشان، سیه پوشند
به صبح عاطفه،خورشیدِمهرشان جاری ست
به شام خاطـــره، با عطرِ گل هم آغوشند
به شــــــوق، قافله آفتابیان " صـــــائــــم! "
در آسمانِ شهــــــادت، ستاره بر دوشند
استادصـــــائــــم_کـــاشانــــی
تغزل
.............
با همین دستان خالی تا خدا پل می زنم
چشم در چشمش شده، بر آسمان زل می زنم
جمکران در جمکران آکنده از او می شوم
بر ردای خادمان، دست توسل می زنم
از امام خویش می خواهم شفایت را به اشک
می روم تا مشهد و ساز توکل می زنم
گاه شعری می سرایم تا کمی بهتر شوم
گاه حالش نیست، بر حافظ تفأل می زنم
گاه آرامم به لطف گریه های هر شبه
گاه اما مثل چای روضه، قل قل می زنم
خوب خواهی شد عزیزم، روشن است این مثل روز
هر شب از چشمت به غم رنگ تخیل می زنم
روبرویت می نشینم با همین چشمان تار
یک قلم در دست می گیرم، تغزل می زنم
#محمد_عابدی
قم المقدسه
وقتی پدر دلخسته میآمد به خانه
وقتی که شاکی بود از دست زمانه
وقتی به دستش بار سنگین داشت، مادر ـ
یک "یا علی" میگفت از دل ، عاشقانه
عطر خوش نامت که میپیچید در باد
در سجده میافتاد گل هم بی بهانه
دست پر از مهرت همیشه بر سرم بود
وقت دعا ، ای بعد پیغمبر یگانه
نام تو را از کودکی دارم به خاطر
ای نام زیبای تو ، شعر جاودانه
ذکر تو را هر وقت خواندم باز دیدم
تسبیح ، میخواند تو را دانه به دانه
مادربزرگم تا گره بر دار میزد
با تار وپودت عشق را میکرد شانه
نام تو را میبافت میلرزید دستش
نام "علی" از هر گلش میزد جوانه
در " اشهدٌ اَنّ علیاً " میشنیدم
وقت اذان ، نام عزیزی دلبرانه
با تار و پودم دوست دارم "یاعلی" را
در خاطراتم خوش نشسته این ترانه
یک پیرزن نادعلی میخواند ومیگفت
وا میکند بغض دلت را بی بهانه....
#اعظم_کلیابی
#بانوی_کاشانی
آرزو یه بذره،
که تو میکاری و فراموشش میکنی؛
اما خدا هرروز بهش اب مید
https://eitaa.com/sahdeser