هدایت شده از عطرخاص
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑🛑نحوه پاکسازی مسیر برای پرواز هواپیما در فرودگاه کابل
🔻با کمک هلیکوپتر مسیر را باز میکنند تا کسی نتواند سوار بدنه هواپیما بشود.
ـــــــــــــ
📡 @atrekhas 🇮🇷
هدایت شده از عطرخاص
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ تلخترین و دردناکترین صحنه از افغانستان این روزها
🔹بچههاشون رو تنها و بی نام و نشان رد میکنن برن به ناکجا آباد فقط برای اینکه توی اون جهنم نباشند.
📡 @atrekhas 🇮🇷
هدایت شده از استیکر1و1
✅در جاده انقلاب روی تابلو نوشته :
🔴جاده لغزنده است" دشمنان مشغول کارند "
🔴با دنده لج حرکت نکنید" دیر رسیدن به مقام" بهتر از نرسیدن به امام است"
✅سرعت بیشتر از سرعت ولایت فقیه نباشد "
🔴اگر پشتیبان ولایت نیستید"کمربند دشمن رانبندید"
✅با وضو وارد شوید"جاده مطهر به خون شهداست"
🌸پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد.🌸
🚀 @stickernew 🇮🇷
هدایت شده از استیکر1و1
#یا_سیدالساجدین_ع
گاه آهسته فقط وای برادر میخواند
لب تشنه «قتلوها» بود که از بر میخواند
اشک میریخت و هر آینه می گفت حسین
تا دم مرگ فقط روضه حنجر میخواند
#شهادت_امام_سجاد_ع_تسلیت
#السلام_علیک_یا_سیدالساجدین_ع
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان_عج
#محرم
#ما_ملت_امام_حسینیم
#شهادت_امام_سجاد علیه السلام
May 11
هدایت شده از عطر1و1
داستان بسیار زیبا و تاثیر گذار از
عنایت امام سجاد علیه السلام
شیعه ای داشت اشتیاق زیاد
در مدینه به حضرت سجاد
با یکی هدیه سال ها از دور
می رسیدی امام را به حضور
گفت با او عیال او یکسال
کی محب علی و احمد و آل
دوستی از دوسر بود بهتر
خاصه در خاندان پیغمبر
گفت شوهر چه هدیه ای بهتر
از ملاقات نجل پیغمبر
این سخن در اطاق در بسته
هر دو گفتند باهم آهسته
مرد بر دیدن امامش باز
بعد یک سال رفت سوی حجاز
مثل هر سال با صفای تمام
هدیه آورده بود بهر امام
خواست از او امام هر دو جهان
که شود بر امام خود مهمان
چون ز صرف طعام فارغ گشت
بود حاضر در کنار او یک طشت
خواست مولا از او که ریزد آب
تا بشوید دو دست بهر ثواب
آب از فیض دست آن سروَر
گشت دُر و جواهر و گوهر
گفت این دُر و جواهر بسیار
هدیه باشد به همسرت ، بردار
با عیالت بگو ز صدق و صفا
این بُود هدیه ولی خدا
تا دگر شکوه ای ز ما نکند
گله از حجت خدا نکند
ادامه 👇👇👇👇👇👇👇
هدایت شده از عطر1و1
مَرد شد از امام خویش خجل
بار شرمندگیش بر روی دل
باز شد از حجاز سوی وطن
ریخت گوهر بدامن آن زن
گفت وای بر تو کان ولی الله
بود از گفته ات همه آگاه
زن از این لطف و این همه اعجاز
گشت سر تا به پای سوز و گداز
گفت من سیم و زَر نمی خواهم
مال دنیا دگر نمی خواهم
نیست با سیم و زَر دگر کارم
شوق روی امام را دارم
سال بعد آن دو ، راه بسپردند
رو بسوی مدینه آوردند
بسکه رَه دور بود و ناهموار
گشت آن زن زِ رنج ره بیمار
شوهر او را به جای اَمنی برد
لیک زن پیش دیدگانش مُرد
چشم او بَست و با شتاب تمام
رفت در محضر شریف امام
کرد مولا زِ لطف روی به او
گفت خوش آمدی عیالت کو ؟
داد پاسخ که آن نکو بنیاد
در یکی کاروانسرا جان داد
کَس نبود از طریق غمخواری
بهر دَفنش کند مرا یاری
گفت مولا برو که دلدارت
هست در انتظار دیدارت
ادامه 👇👇👇👇👇👇👇