هدایت شده از دوستداران استاد قرائتی
🔅 #پندانه
✍ تلخیهای زمان، شیرینیهای گذشته را از یادت نبرد
🔹لقمان در آغاز، برده خواجهای توانگر و خوشقلب بود.
🔸ارباب او در عین جاه و جلال و ثروت و مکنت، دچار شخصیتی ضعیف و در برابر ناملایمات زندگی بسیار رنجور بود.
🔹وی با اندکی سختی زبان به ناله و گلایه میگشود. این امر لقمان را میآزرد اما راه چارهای به نظر او نمیرسید، زیرا بیم آن داشت که با اظهار این معنی، غرور خواجه جریحهدار شود و با او راه عناد پیش گیرد.
🔸روزگاری دراز وضع بدینمنوال گذشت تا روزی یکی از دوستان خواجه خربزهای به رسم هدیه و نوبر برای او فرستاد.
🔹خواجه تحتتأثیر خصائل ویژه لقمان، خربزه را قطعهقطعه نمود. به لقمان تعارف کرد و لقمان با روی گشاده و اظهار تشکر آنها را تناول کرد تا به قطعه آخر رسید.
در این هنگام خواجه قطعه آخر را خود به دهان برد و متوجه شد که خربزه بهشدت تلخ است.
🔸سپس با تعجب زیاد رو به لقمان کرد و گفت:
چگونه چنین خربزه تلخی را خوردی و لب به اعتراض نگشودی؟
🔹لقمان که دریافت زمان تهذیب و تأدیب خواجه فرارسیده است، بهآرامی و بااحتیاط گفت:
واضح است که من تلخی و ناگواری این میوه را بهخوبی احساس کردم اما سالهای متمادی من از دست پربرکت شما، لقمههای شیرین و گوارا گرفتهام. سزاوار نبود که با دریافت اولین لقمه ناگوار، شکوه و شکایت آغاز کنم.
🔸خواجه از این برخورد، درس عبرت گرفت و به ضعف و زبونی خود در برابر ناملایمات پی برد. پس در اصلاح نفس و تهذیب و تقویت روح خود همت گماشت و خود را به صبر و شکیبایی بیاراست.
✅کانال استاد قرائتی
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
http://eitaa.com/joinchat/3818061843C235cbc6c5e
هدایت شده از ⚜ ذکر صالحین ⚜
✨﷽✨
#پندانه
✍ فقط خدا روزیرسان است
🔹هارونالرشید به بهلول گفت:
مىخواهم روزى تو را مقرر كنم تا فكرت آسوده باشد.
🔻 بهلول گفت:
مانعى ندارد ولى سه عیب دارد!
۱. نمىدانى به چه چیزى محتاجم تا مهیا كنى؛
۲. نمىدانى چه وقت مىخواهم؛
۳. نمىدانى چه قدر مىخواهم.
🔸ولى خداوند هر سه اینها را مىداند.
🔹با این تفاوت كه اگر خطایى از من سر بزند تو حقوقم را قطع خواهى كرد ولى خداوند هرگز روزى بندگانش را قطع نخواهد کرد.
┄┄┅┅┅❅🌷❅┅┅┅┄┄
http://eitaa.com/joinchat/1384120320C0415c1301e
هدایت شده از 🌹ششمشهیدسلیمانی🌹
🦋💥🌹🌼💥🌼🌹💥🦋
#پندانه
#پادشاه_وزیر_خدمتکار
#داستان
#امید_خوشبختی
#حرص_تباهی
🌺🌺👉👇👇👇👇👈🌺🌺
🦋💥🌼@solimani6🌹💥
💥🌸🦋👉☝️☝️☝️👈🌹💥
https://eitaa.com/solimani6
هدایت شده از دوستداران استاد قرائتی
✨﷽✨
#پندانه
🔴حواسمان به فرشته و شیطان درونمان باشد
✍حاکمی ماهرترین نقاش مملکت خود را مامور کرد که در مقابل مبلغی بسیار، از فرشته و شیطان تصویری بکشد که به عنوان آثار هنری زمانش باقی بماند.نقاش به جستوجو پرداخت که چه بکشد که نماد فرشته باشد، چون فرشتهای برایش قابل رؤیت نبود.
کودکی خوشچهره و معصوم را پیدا کرد و تصویر او را کشید تا اینکه تصویری بسیار زیبا آماده شد که حاکم و مردم به زیبایی آن اعتراف کردند.نقاش به جاهای بسیاری میرفت تا کسی را پیدا کند که نماد چهره شیطان باشد و به هر زندان و مجرمی مراجعه کرد، اما تصویر موردنظرش را نمییافت چون همه بندگان خدا بودند، هرچند اشتباهی کردہ بودند.
سالها گذشت اما نقاش نتوانست تصویر موردنظر را بیابد. پس از ۴۰ سال که حاکم احساس کرد دیگر عمرش به پایان نزدیک شده است، به نقاش گفت:هر طور شده این طرح را تکمیل کن تا در حیاتم این کار تمام شود. نقاش هم بار دیگر به جستوجو پرداخت تا مجرمی زشتچهره و مست با موهایی درهم ریخته را در گوشهای از خرابات شهر یافت.
از او خواست در مقابل مبلغی بسیار اجازہ دهد نقاشیاش را به عنوان شیطان رسم کند. او هم قبول کرد. متوجه شد که اشک از چشمان این مجرم میچکد. از او علت آن را پرسید؟مجرم گفت:من همان بچه معصومی هستم که تصویر فرشته را از من کشیدی! امروز اعمالم مرا به شیطان تبدیل کرده است.
🔰خداوند همه ما را همانند فرشتهای معصوم آفرید اما...
✅کانال استاد قرائتی
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
https://telegram.me/joinchat/AAAAAE7XYciaiM_s4AlFoQ
هدایت شده از دوستداران استاد قرائتی
✨﷽✨
#پندانه
🔴 بردههای دیروز و بردههای امروز
✍دانشگاه تهران که بودم یه دوستی داشتم که رتبه کنکورش تکرقمی بود و برق دانشگاه شریف میخوند.برای فوقلیسانس به کانادا رفت و بعد از مدتی به باباش گفت میخوام ول کنم و برگردم تو دانشگاههای خودمون مدیریت بخونم.باباش این کار پسرش رو خیلی احمقانه دونست و بهش گفت: تو توی معتبرترین دانشگاه دنیا داری درس میخونی، اونم در بهترین و بالاترین رشته! دو روز دیگه که برگردی ایران میشی استاد دانشکده مهندسی برق دانشگاه صنعتی شریف، با کلی درآمد و عزت و احترام؛ چطوری همچین تصمیمی گرفتی؟
پسر گفت: بابا یه روز که اینجا از تنهایی دلم گرفته بود، به فکر فرورفتم و در احوالات همکلاسیهام دقت کردم که ظاهرا جزء نوابغ درجه یک دنیا بودن، دیدم همهشون یا افغانی هستند یا ایرانی یا پاکستانی یا هندی و ... و به طور کلی همهشون مال این کشورای استعمارزده هستن.از خودم پرسیدم مگه اینجا بهترین دانشگاه و این رشته، بهترین رشته نیست، پس نوابغ انگلیسی و اسرائیلی و آمریکایی کجان؟ بالأخره همهشون که خنگ نیستن و اونام چهار تا نابغه دارن. رفتم تحقیق کردم و فهمیدم چه کلاه گشادی سرم رفته. دیدم اونا نوابغشون رو میفرستن تو رشتههایی که به شاهرگ حیاتی بشریت مربوط میشه. این کارو میکنن تا بتونن بشریت رو چپاول کنن.
نابغههاشونو میفرستن تو رشتههایی که برای امورات سختافزاری و نرمافزاری بشری مثل منابع انسانی، نفتی، کشاورزی، معادن، نوابغ، ادارات، شهرداریها، وزارتخونهها، نظام آموزشی، نیروهای نظامی و انتظامی و...، حکم ویندوز رو داره تا بتونن همه اینها رو به بهترین وجه با همدیگه هماهنگ کنن.نابغههای اونا در رشتههای علوم انسانی مثل فلسفه، حقوق، مدیریت، جامعهشناسی یا کشاورزی، اقتصاد و امثال اینا درس میخونن.
اونجا بود که فهمیدم اونا به من به چشم یه کارگر فریبخورده نگاه میکنن نه یه دانشمند فرهیخته.
همون طور که ما اگه لوله آب خونهمون بترکه، زنگ میزنیم لولهکش بیاد و طبق نظر ما اتصالات لوله رو تعمیر کنه، اونا هم میخوان ماهواره و موشک پرتاب کنن، زنگ میزنن کارگر از ایران یا چند تا کشور عقبمونده بیاد و برای اونا و زیرنظر و تحت مدیریت اونا موشک هوا کنه. با این تفاوت که این کارگر بر خلاف لولهکش، باید حتما نابغه باشه. و همون جور که ما نجّار و کارگرها رو تحویل میگیریم و دمشو میبینیم تا کارمون رو درست و خوب انجام بده، اونا هم کارگرای نابغهشون رو تحویل میگیرن تا کارشون پیش بره و بتونن به هدفشون برسن. فهمیدم که تو کشور اونا، ارزش واقعی رشتههای مهندسی و پزشکی، در حد بنا و معمار ساختمون و نجّاره، البته یه ذره بیشتر.
ولی تو کشورای استعمارزده ارزش علوم رو جابهجا کردن؛ رشتههایی که ارزششون برابر ارزش انسانه و اصل موضوعشون سعادت انسان و جامعه است، تو کشور ما خوار و ذلیل شده، ولی رشتههای مهندسی و تجربی به کاخ آرزوها تبدیل شده. یه زمانی یکی از رؤسای جمهور کشور ما در جمع دانشجویان ایرانی مقیم اروپا سخنرانی میکرد و اونجا با افتخار گفت: ما افتخار میکنیم که ۴۰ درصد دانشمندان ناسا و بزرگترین استادان دانشگاه اروپا، ایرانی هستند؛ ما افتخار میکنیم معتبرترین پزشکان اروپا، متخصصان ایرانیاند و...
من تو دلم بهش گفتم: آقای رئیس! تو فکر کردی اون ۶۰ درصد که ایرانی نیستن، آمریکایی هستن؟! اون ۶۰ درصد هم مال چهار تا کشور بدبخت استعمارزده هستن که مسئولینشون مثل تو نفهمیدن چه کلاهی سرشون رفته؛ اون ۶۰ درصد هم مال افغانستان و مالزی و پاکستان و سوریه و عراق و چین و هند و لبنان و ژاپن و... هستن.نابغه تراز اول آمریکایی و انگلیسی و فرانسوی و اسرائیلی هرگز وقتش رو تو این رشتهها تلف نمیکنه.
سیستم مدیریتیشون به گونهای طراحی شده که نابغه اونا به رشتهای بره که شاهرگ حیات بشریته، به رشتهای بره که بتونه نابغه ما رو مثل یه برده به کار بگیره.یه زمانی اروپا و آمریکا برای ساخته شدن، نیاز به بردههایی داشت که کارهای بدنی خیلی سخت رو انجام بدن. با کشتی حمله کردن به آفریقا و کشتن و غارت کردن؛ زنها و مردهای سیاهپوست، از بچه هفت هشت ساله تا پیرمرد هفتاد ساله رو بار کشتی کردن و آوردن به اروپا و آمریکا تا براشون بردگی کنن.
امروز هم اروپا و آمریکا برای ساخته شدن نیاز به برده داره، منتهی نه اون برده سیاهپوست دیروزی که کارهای بدنی طاقتفرسا انجام میداد بلکه برده امروزی باید نابغه باشه تا بتونه موشک و ماهواره و رادار و تجهیزات پزشکی عجیب و غریب بسازه.برده دیروز رو به زور با کشتی بار میزدن و میبردن اما برده امروز رو با برنامهای به نام المپیاد ریاضی و زیست و شیمی و نجوم شناسایی میکنن و میبرن.
✅کانال استاد قرائتی
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
http://eitaa.com/joinchat/3818061843C235cbc6c5e
هدایت شده از ⚜ ذکر صالحین ⚜
⚜ ذکر صالحین ⚜
🔅#پندانه
🔸 فقرای راستین نیازشان را مخفی میکنند
کربلاییمحبوب، کلهپز مومن و قدیمی شهر است.
روزی جوانی خوشهیکل وارد مغازه شده و اشکنه برای او میآورند.
جوان کاسه را بلند میکند و میگوید:
داداش ببخش نمک زیاد ریختم شور شد. اگر ممکنه کمی اشکنه بریز.
محبوب کاسه را گرفته و اشکنه میریزد. سری بعد هم جوان این کار را میکند.
شاگرد کربلاییمحبوب عصبانی شده و میگوید:
تو نمیدانی چقدر باید نمک بریزی؟
کربلاییمحبوب سریع کلام شاگرد را قطع کرده و میگوید:
راست میگوید، نمکدان کمی خراب شده و زیاد میریزد.
شاگرد حساب کار دستش میآید و دیگر ادامه نمیدهد.
سری بعد که آن جوان به مغازه میآید کربلاییمحبوب کاسه او را از اشکنه پر میکند.
بعد از رفتن او در گوش شاگرد میگوید:
آن جوان میرود کارگری و هیکلش بزرگ است. با یک اشکنه عادی سیر نمیشود. پس عمدا نمک زیاد میزند تا ما کاسهاش را پر کنیم و آبرویش حفظ شود. حتی پولی برای خوردن مخلفات کلهپاچه هم ندارد و همیشه با اشکنه از مغازه خارج میشود.
من از روزی که مشکل او را فهمیدم کاسهاش را لبریز میکنم. میبینی که دیگر نمیگوید غذا را شور کرده است.
خیلیها از شدت شرم و حیا نیازشان را پشت نیازی پنهان میکنند. آنان فقرای راستین هستند که طبق قرآن «يَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِياءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِيماهُمْ لا يَسْئَلُونَ النَّاسَ إِلْحافاً» مصداقشان است.
┄┄┅┅┅❅🌷❅┅┅┅┄┄
http://eitaa.com/joinchat/1384120320C0415c1301e
هدایت شده از دوستداران استاد قرائتی
🔅#پندانه
✍️ آخر به همان نقطه رسیدیم که بودیم
🔹یک ﺗﺎﺟﺮ خارجی ﻧﺰﺩﯾﮏ ﯾﮏ ماهیگیر ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﯾﮏ ﻗﺎﯾﻖ ﮐﻮﭼﮏ ﻣﺎهیگیری ﺍﺯ ﺑﻐﻠﺶ ﺭﺩ ﺷﺪ و ﭼﻨﺪ ﻣﺎﻫﻰ در آن ﺑﻮﺩ!
🔸ﺍﺯ ماهیگیر ﭘﺮﺳﯿﺪ:
ﭼﻘﺪﺭ ﻃﻮﻝ ﮐﺸﯿﺪ تا ﺍﯾﻦ ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ﺭﻭ ﺑﮕﯿﺮﻯ؟
🔹ماهیگیر:
ﻣﺪﺕ ﺧﯿﻠﻰ ﮐﻤﻰ!
🔸ﺗﺎﺟﺮ:
ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺻﺒﺮ ﻧﮑﺮﺩﻯ ﺗﺎ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻣﺎﻫﻰ ﮔﯿﺮﺕ ﺑﯿﺎﺩ؟
🔹ماهیگیر:
ﭼﻮﻥ ﻫﻤﯿﻦ ﺗﻌﺪﺍﺩ ﻫﻢ ﺑﺮﺍﻯ ﺳﯿﺮﮐﺮﺩﻥ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩﺍﻡ ﮐﺎﻓﯿﻪ!
🔸ﺗﺎﺟﺮ:
ﺑﻘﯿﻪ ﻭﻗﺘﺖ ﺭﻭ ﭼﯿﮑﺎﺭ میکنی؟
🔹ماهیگیر:
ﺗﺎ ﺩﯾﺮﻭﻗﺖ میخوابم. ﯾﮏ ﮐﻢ ﻣﺎهیگیری میکنم. ﺑﺎ ﺑﭽﻪﻫﺎﻡ ﺑﺎﺯﻯ میکنم. ﺑﺎ ﺯﻧﻢ ﺧﻮﺵ میگذرونم. ﺑﻌﺪ میرم ﺗﻮ ﺩﻫﮑﺪﻩ با دوستام میچرخم. ﺧﻼﺻﻪ ﻣﺸﻐﻮﻟﻢ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻧﻮﻉ ﺯﻧﺪگی.
🔸ﺗﺎﺟﺮ:
ﻣﻦ ﺗﻮﯼ ﻫﺎﺭﻭﺍﺭﺩ ﺩﺭﺱ ﺧﻮﻧﺪﻡ ﻭ میتونم ﮐﻤﮑﺖ ﮐﻨﻢ. ﺗﻮ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻣﺎهیگیری کنی. ﺍﻭنوقت میتونی ﺑﺎ ﭘﻮﻟﺶ ﯾﮏ ﻗﺎﯾﻖ ﺑﺰﺭگتر ﺑﺨﺮﻯ ﻭ ﺑﺎ ﺩﺭﺁﻣﺪ ﺍﻭﻥ ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ﻗﺎﯾﻖ ﺩﯾﮕﻪ ﻫﻢ ﺑﻌﺪﺍ ﺍﺿﺎﻓﻪ کنی. اونوقت ﯾﮏ ﻋﺎﻟﻤﻪ ﻗﺎﯾﻖ ﺑﺮﺍﻯ ﻣﺎهیگیری ﺩﺍﺭﻯ.
🔹ماهیگیر:
ﺧﺐ! ﺑﻌﺪﺵ ﭼﻰ؟
🔸ﺗﺎﺟﺮ:
بهجای ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﺎﻫﻰﻫﺎ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻭﺍﺳﻄﻪ ﺑﻔﺮﻭﺷﻰ ﺍﻭﻧﺎ ﺭﻭ ﻣﺴﺘﻘﯿﻤﺎ ﺑﻪ ﻣﺸﺘﺮیها میدی ﻭ ﺑﺮﺍﻯ ﺧﻮﺩﺕ ﮐﺎﺭﻭﺑﺎﺭ ﺩﺭﺳﺖ میکنی.
🔹ﺑﻌﺪﺵ ﮐﺎﺭﺧﻮﻧﻪ ﺭﺍﻩ ﻣﯿﻨﺪﺍﺯﻯ ﻭ ﺑﻪ ﺗﻮﻟﯿﺪﺍﺗﺶ ﻧﻈﺎﺭﺕ میکنی. ﺍﯾﻦ ﺩﻫﮑﺪﻩ ﮐﻮﭼﯿﮏ ﺭﻭ ﻫﻢ ﺗﺮﮎ میکنی ﻭ میری کشورهای دیگه. ﺍﻭﻧﺠﺎست ﮐﻪ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﻫﺎﻯ مهمتر ﻫﻢ میزنی.
🔸ماهیگیر:
ﺍﻣﺎ این کار ﭼﻘﺪﺭ ﻃﻮﻝ میکشه؟
🔹ﺗﺎﺟﺮ:
۱۵ ﺗﺎ ۲٠ ﺳﺎﻝ.
🔸ماهیگیر:
ﺍﻣﺎ ﺑﻌﺪﺵ ﭼﻰ ﺁﻗﺎ؟
🔹ﺗﺎﺟﺮ:
ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻗﺴﻤﺖ ﻫﻤﯿﻨﻪ. ﻣﻮﻗﻊ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﮐﻪ ﮔﯿﺮ ﺍﻭﻣﺪ، میری ﻭ ﺳﻬﺎﻡ ﺷﺮﮐﺘﺖ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻗﯿﻤﺖ ﺧﯿﻠﻰ ﺑﺎﻻ میفروشی. ﺍین کار ﻣﯿﻠﯿﻮنها ﺩﻻﺭ ﺑﺮﺍﺕ ﻋﺎﯾﺪﻯ ﺩﺍﺭه.
🔸ماهیگیر:
ﻣﯿﻠﯿﻮنها ﺩﻻﺭ؟ ﺧﺐ ﺑﻌﺪﺵ ﭼﻰ؟
🔹ﺗﺎﺟﺮ:
ﺍﻭنوقت ﺑﺎﺯﻧﺸﺴﺘﻪ میشی و میری ﺑﻪ ﯾﮏ ﺩﻫﮑﺪﻩ ﺳﺎﺣﻠﻰ ﮐﻮﭼﯿﮏ. ﺟﺎﯾﻰ ﮐﻪ میتونی ﺗﺎ ﺩﯾﺮﻭﻗﺖ ﺑﺨﻮﺍﺑﻰ. ﯾﮏ ﮐﻢ ﻣﺎهیگیری ﮐﻨﻰ و ﺑﺎ ﺑﭽﻪﻫﺎ ﻭ ﺯﻧﺖ ﺧﻮﺵ ﺑﺎشی.
🔸ماهیگیر ﻧﮕﺎﻫﯽ به ﺗﺎﺟﺮ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ:
ﺧﺐ ﻣﻦ ﺍﻻﻧﻢ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﻡ همین کار رو میکنم.
◽ﺳﺮﮔﺸﺘﻪ ﭼﻮ ﭘﺮﮔﺎﺭ ﻫﻤﻪ ﻋﻤﺮ ﺩﻭﯾﺪﯾﻢ
◽ﺁﺧﺮ ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﻧﻘﻄﻪ ﮐﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﺭﺳﯿﺪﯾﻢ
✅کانال استاد قرائتی
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
http://eitaa.com/joinchat/3818061843C235cbc6c5e
هدایت شده از ⚜ ذکر صالحین ⚜
⚜ ذکر صالحین ⚜
#پندانه
✅از اصالتت جدا نشو تا شاداب بمانی
🔸مادامى که سيب با چوب باريکش به درخت متصل است، همه عوامل در جهت رشدش در تلاشند؛
باد باعث طراوتش میشود؛
آب باعث رشدش میشود؛
و آفتاب پختگی و کمال میبخشد.
اما...
به محض منقطعشدن از درخت و جدايى از اصل؛
باد باعث پلاسیدگی؛
آب باعث گندیدگی؛
و آفتاب باعث پوسیدگی و ازبينرفتن طراوتش میشود.
مراقب وصل بودن به اصالتمان باشیم که انسانیتمان از بین نرود.
┄┄┅┅┅❅🌷❅┅┅┅┄┄
http://eitaa.com/joinchat/1384120320C0415c1301e
هدایت شده از دوستداران استاد قرائتی
✨﷽✨
#پندانه
🔴 «کینه»
✍معلّم یک کودکستان به بچههاى کلاس گفت که میخواهد با آنها بازى کند. او به آنها گفت که فردا هر کدام یک کیسه پلاستیکى بردارند و درون آن، به تعداد آدمهایى که از آنها بدشان میآید، سیب زمینى بریزند و با خود به کودکستان بیاورند. فردا بچهها با کیسههاى پلاستیکى به کودکستان آمدند. در کیسه بعضیها ٢، بعضیها ٣، بعضیها تا ۵ سیب زمینى بود. معلّم به بچه ها گفت تا یک هفته هر کجا که میروند کیسه پلاستیکى را با خود ببرند.
روزها به همین ترتیب گذشت و کم کم بچه ها شروع کردن به شکایت از بوى ناخوش سیب زمینی هاى گندیده. به علاوه، آنهایى که سیب زمینى بیشترى در کیسه خود داشتند از حمل این بار سنگین خسته شده بودند. پس از گذشت یک هفته، بازى بالاخره تمام شد و بچه ها راحت شدند. معلّم از بچهها پرسید: «از این که سیب زمینیها را با خود یک هفته حمل میکردید چه احساسى داشتید؟» بچهها از این که مجبور بودند سیب زمینیهاى بدبو و سنگین را همه جا با خود ببرند شکایت داشتند.
آنگاه معلّم منظور اصلى خود از این بازى را این چنین توضیح داد: «این درست شبیه وقتی است که شما کینه آدمهایى که دوستشان ندارید را در دل خود نگاه میدارید و همه جا با خود میبرید. بوى بد کینه و نفرت، قلب شما را فاسد میکند و شما آن را همه جا همراه خود حمل میکنید. حالا که شما بوى بد سیب زمینی ها را فقط براى یک هفته نتوانستید تحمل کنید پس چطور میخواهید بوى بد نفرت را براى تمام عمر در دل خود تحمل کنید؟» پس همیشه سعی کنیم کینه کسی رو به دل نگیریم بلکه به خوبیهای شخص بیشتر بیاندیشیم تا کینه ای از اون به دل بگیریم.
✅کانال استاد قرائتی
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
https://telegram.me/joinchat/AAAAAE7XYciaiM_s4AlFoQ
هدایت شده از ⚜ ذکر صالحین ⚜
#پندانه
✅عمری را که همچون دقایق میگذرد غنیمت شمار
🔸پدر پیری در حال احتضار و در بستر بیماری فرزندش را نصیحتی کرد. پدر گفت: پسرم! هرگز منتظر هیچ دستی در هیچجای این دنیا مباش و اشکهایت را با دستان خود پاک کن، چراکه همه رهگذرند.
پسرم! زبان استخوانی ندارد ولی اینقدر قوی است که بتواند بهراحتی سری سخت را بشکند. پس مراقب حرفهایت باش.
فرزندم! به کسانی که پشت سرت حرف میزنند بیاعتنا باش؛ آنها جایشان همانجاست، دقیقا پشت سرت، و هرگز نمیتوانند از تو جلوتر بیفتند. پس نسبت به آنان گذشت داشته باش.
پسرم! سن من 80 سال است ولی مانند هشت دقیقه گذشت و دارد به پایان میرسد؛ پس در این دقیقههای کوتاه زندگی، هرگز کسی را از خودت ناراحت نکن و مرنجان!
پسر عزیزم! قبل از اینکه سرت را بالا ببری و نداشتههایت را پیش خدا شکوه و گلایه کنی، نظری به پایین بینداز و از داشتههایت شاکر باش!
┄┄┅┅┅❅🌷❅┅┅┅┄┄
http://eitaa.com/joinchat/1384120320C0415c1301e
هدایت شده از ⚜ ذکر صالحین ⚜
✨﷽✨
#پندانه
✍ لطفا هیچوقت عوض نشو
🔹چند روز پیش رفتم نزد تعمیرکار مانیتور خودرو و گفتم:
ببخشید مانیتور خودروام بهنظر نیاز به تعمیر داره چون یههویی خاموش و روشن میشه و تصویرش میره.
🔸تعمیرکار گفت:
باشه، یه نگاهی بهش میندازم. ممکنه از نظر برقی یا شاید... سوخته باشه. اگه سوخته بود باید عوضش کنی.
🔹گفتم:
باشه، چک کنید ببینید چه میشه کرد. من میرم و یکیدو ساعت دیگه برمیگردم.
🔸با خودم گفتم:
خب دوسهمیلیون تومنی افتادم تو خرج.
🔹دوسه ساعت بعد رفتم سراغش و مانیتور خودرو رو سالم بهم تحویل داد.
🔸گفتم: هزینهاش چقدر میشه؟
🔹گفت:
هیچی، چیز مهمی نبود. فقط کابل سوکتش شل شده بود، سفت کردم. کار خاصی نکردم.
🔸تشکر کردم و اومدم بیرون. نشستم تو ماشین ولی دلم طاقت نیاورد. میتونست هر هزینهای رو به من اعلام کنه و منم خودمو آماده کرده بودم.
🔹بعد از چند دقیقه کنار یک شیرینیفروشی توقف کردم و یک بسته شکلات گرفتم و دوباره برگشتم پیشش.
🔸بسته شکلات رو گذاشتم رو میز کارش و بهش گفتم:
دنیا به آدمهایی مثل شما نیاز داره. لطفاً هیچوقت عوض نشو.
🔹یه نگاهی بهم انداخت و متوجه موضوع شد.
🔸گفت:
آقا، حرف پدرم رو بهم زدی. اونم بهم میگه همیشه خوب باش و عوض نشو، حتی اگه همه بهت بدی کنن.
🔹تو راه برگشت به این فکر میکردم که تغییر تو آدما به تدریج اتفاق میفته. تنها چیزی که میتونه ما رو تو مسیر درستکاری و امانتداری حفظ کنه، یک جمله ساده از عزیزترین آدما تو زندگیمونه؛
🔸«آدمِ خوب! هیچوقت عوض نشو...»
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
http://eitaa.com/joinchat/1384120320C0415c1301e
🔅#پندانه
✍️ دینی که در معرض خطر بود
🔹فردی که مقیم لندن بود، تعریف میکرد یک روز سوار تاکسی شدم در بین راه کرایه را پرداختم.
🔸راننده بقیه پولم را که برگرداند، متوجه شدم ۲۰ پنس اضافهتر داده است!
🔹چند دقیقهای با خودم کلنجار رفتم که ۲۰ پنس اضافه را برگردانم یا نه؟ آخر سر بر خودم پیروز شدم و ۲۰ پنس را پس دادم و گفتم:
آقا این را زیاد دادی.
🔸گذشت و به مقصد رسیدیم. موقع پیادهشدن راننده سرش را بیرون آورد و گفت:
آقا از شما ممنونم.
🔹پرسیدم:
بابت چی؟
🔸گفت:
میخواستم فردا بیایم مرکز شما مسلمانان و مسلمان شوم اما هنوز کمی مردد بودم. وقتی دیدم سوار ماشینم شدید خواستم شما را امتحان کنم.
🔹با خودم شرط کردم اگر ۲٠ پنس را پس دادید، بیایم. انشاءالله فردا خدمت میرسیم!
🔸تمام وجودم دگرگون شد، حالی شبیه غش به من دست داد. من مشغول خودم بودم در حالی که داشتم تمام اسلام را به ۲۰ پنس میفروختم!
🆔 @Masaf