eitaa logo
صاحب الزمانی ها 🇵🇸
386 دنبال‌کننده
5هزار عکس
4.7هزار ویدیو
104 فایل
این جا کانالیه که‌ توش می خواهیم قلب امام زمانمون رو شاد کنیم. ان شاءالله که قلب حضرت از دست سربازانشون راضی باشه #من_یـک_منتظـرم پل ارتباطی : @resalat40 استفاده از کانال مجاز میباشد شادی قلب مقدس حضرت ولی عصر ارواحنا فداه بلند صلوات
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀 💔 ابن احجارگوید: در غزوه صفین بعد از اینکه صفوف دولشکر رو در روی هم شدند، من سرکرده سنگ اندازان بودم. لشکر معاويه با لشکر امیرمؤمنان علیه السلام مشغول به جنگ شدند، چون نزدیک بود لشکر امیرالمؤمنین علیه السلام منحزم شوند، حضرت سوار شدند و به میدان آمدند و در میان لشگر مانند خیار سر می تراشیدند. من در کمین ایستاده بودم، سنگی را به نشانه به پشت حضرت زدم، دیدم حضرت برگشتند و مانند برق با ذوالفقار برهنه به سمت من آمدند. ذوالفقار را بلند کردند تا بر فرق من زنند که اگر فرود می آوردند، مرا به دو نیم تقسیم می کردند. دیدم مرا از زیر دستشان رد کردند و برگشتند. به هرکسی می رسیدند مجال سخن گفتن به او نمی دادند و او را ریز ریز می کردند و باز سنگی را به نشانه چنان بر علی بن ابی طالب علیهما السلام زدم که بی اختیار برگشتند و باغيض تمام به قصد من آمدند. گفتم الان است که حضرت على عليه السلام مرا ریز ریز خواهد کرد. دیدم آن حضرت آمدند یک نگاهی به من کردند، اما شمشیرشان را بر من فرود نیاوردند و برگشتند و مشغول جنگ گردیدند. باز من درکمین ایستادم، سنگی را به نشانه چنان بر حضرت زدم که آن حضرت یک نعرہ حیدری کشیدند به قسمی که هیئت لشکر ما شکست و زمین صفين به لرزه درآمد. برگشتند و با خشم تمام روبه من کردند؛ چون امیرالمؤمنین علیه السلام را با آن صورت و غضب دیدم، گفتم عمرم به آخر رسیده و شهادتین را جاری کردم و گریختم، دیدم. و مانند باد، دلدل حضرت به من رسید، ذوالفقار را از سر گذرانیدند تا بر من فرود آوردند؛ اما چشمشان به من افتاد باز عنان دلدل را برگردانیدند و رو به لشکر کردند و دیگر چیزی به من نگفتند. من حیا کردم و به خیمه خود برگشتم و دوباره به جنگ نرفتم. گفتم سبحان الله! در این کار سری است که حضرت على عليه السلام سه مرتبه با شمشیر برهنه بالای سر من آمدند و نگاهی به من کردند و برگشتند، با آنکه دیدند که من برایشان سنگ زدم. زمانی که حرب فرونشست و هر دو لشکر به منزل خود آمدند، من خلوت کردم و گفتم خدمت امیرالمؤمنين علیه السلام میروم و علت را جویا می شوم. کم کم خود را به روی علی بن ابیطالب عليهما السلام و به چادرشان رسانیدم، دیدم حضرت مشغول وضوگرفتن هستند. چون چشمشان برمن افتاد، سلام کردم و با بدن لرزان در حضورشان ایستادم. حضرت فرمودند: ای ابن احجار! چه کار داری؟ عرض کردم: یا علی! من آمدم سر این مطلب را بفهمم که با آن بی ادبی که نسبت به جناب شما کردم، چرا شما برمن ترحم فرمودید و مرا به قتل نرساندید؟ حضرت آهی کشیدند و شروع به گریستن کردند. بعد فرمودند: ابن احجار آن روزی را ملاحظه کردم که تو به کمک اهل بیت من می آیی. آیا تو در عسقلان زندگی نمی کنی؟ عرض کردم: بلی یاعلی! فرمودند: بدان ای ابن احجار! حسین مرا یزید بن معاویه شهید خواهد کرد و اهل بیت او را اسیر کرده و شهر به شهر می گردانند تا آنکه وارد عسقلان می کنند. در آن روز تو در میان آن تماشاچیان هستی که خواهران و فرزندان حسين مرا، مانند گدایان و کنیزان، با لباس های پاره پاره در میان آن همه نا محرمان می گردانند. در آن روز تو را وصیت می کنم که به اهل و عیال من برسی. ابن احجار گوید: در حضور حضرت توبه کردم و به عسقلان رفتم، همه دوران در این خیال بودم که کدام روز چنین اتفاقی می افتد؟ تا آنکه بعد از چند سال، روزی دیدم منادی در بازار عسقلان ندا داد: أيها الناس! اینک اسیران خارجی نزدیک شدند، هرکه به تماشا می آید مهیا شود، به یكدفعه تمام شهر عسقلان از زن و مرد و سیاه و سفید، خوشحال و خندان، کف زنان و هروله کنان به طرف دروازه عسقلان می دویدند. من هم به تعاقب ایشان روان شدم که ببینم چگونه اسیرانی هستند؟ چون به دروازه رسیدم دیدم خلق مانند مور و ملخ در بیرون دروازه ایستاده اند و انتظار می کشند، و دیدم لشکر یزید بن معاویه اند که اسب می دوانند و بر روی اسب بازی می کنند و می گویند: اهل عسقلان مژده باد شما را که امیر شما یزید بر دشمنش غالب شد و آن دشمن و جوانان و اصحاب او را کشت، والآن دختران و خواهران او را می آورند. ابن احجار می گويد: هنوز نفهمیده بودم که این شخص خارجی کیست و نام او چیست. چون لشکرگذشتند، دیدم نیزه داران می آیند و هفده سر نورانی بالای نیزه ایستاده اند که مانند ماه می درخشد، لكن در آن میان سریک جوانی را دیدم که خال هاشمی بر صورت داشت و بسیار شبیه به پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم بود. با خود گفتم: خداوندا! اینها اسیران کجایند؟ کدام سنگ دل تورا شهيد کرده است؟ چون نیزه داران را گذراندیم، دیدم در خلق شورش پدید آمد، هر یک می گویند: اينک اسیران نمودار شدند و می دوند، لكن من مدهوش آن سراها بودم، خصوص سر آن نوجوان، که دیدم طبل زن ها با نی و نقاره آمدند. پشت سر ایشان رقاصان آمدند که رقص می کردند، پشت سر ایشان کف زنان و دف زنان آمدند، پشت سر ایشان زنان و
اطفال بسیاری را دیدم که از ترس کسانی که سنگ و آب دهان می انداختند مانند گنجشک کوچک شدند و بر روی شتر خوابیده اند، لکن از هر سمت سنگ و چوب برایشان می زدند و ایشان جزع می کردند و فریاد می کردند: یا رسول الله ما را دریاب! در میان ایشان جوان بیماری را دیدم که از شدت مرض چنان لاغر گردیده بود که استخوان بدن او نمودار ہود، لكن با آن حالت ضعف و ناتوانی یک غل جامعه در گردن، دست ها به عقب بسته، سر پی عمامه و پای برهنه بود. چون نظرش در میان آن مردم به من افتاد، با گردن کج و چشم گریان روی به من کرد و فرمود: ای ابن احجار! آیا وصیت جدم علی بن ابی طالب علیهما السلام را فراموش کردی؟ امروز آن روزی است که باید به داد ما برسی که ما یاوری نداریم. این احجار گوید: بی اختیار گریبان خود را پاره کردم و عمامه خود را بر زمین زدم و گفتم: ای بیمار عليل! مگر شما فرزند امام حسینی؟ فرمودند: بلی! گفتم: مگر پدر بزرگوارتان را شهید کردند؟ حضرت آهی کشیدند و فرمودند: آن سری که پیشاپیش سرها، بالای نیزه است سر پدر شهید من است. ابن احجار می گوید: دستی بر سر زدم. عرض کردم: یابن رسول الله! چه حاجتی دارید؟ فرمودند: ای ابن احجار! دیشب ما را در یک فرسخی زیر کوهی فرود آوردند، دو طفل از خواهران من از تشنگی و گرسنگی و برهنگی وفات کردند، دیگربه ما مهلت ندادند که اطفال پدرم را دفن نماییم. برو و آن دو طفل را کفن و دفن نما، تا جدم از تو خشنود شود.۱ 📚مقتل قرن سیزدهم خطی، کتابخانه مجلس، ش ۱۸۴۴۴۲ ، ص ۱۵۸. صاحب الزمانی ها 💚 https://eitaa.com/sahebalzamaniha
😭😔😢😢😢 💔💔💔 صاحب الزمانی ها 💚 https://eitaa.com/sahebalzamaniha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♡ #ܝـܚܝـܩ‌ِ‌ࡆࡋࡋܣ‌‌الـ᪂ܒܩن‌‌الـ᪂ܒیܩ ♡ ☜•اِنّےٓ اَنارَبُّڪَ ﴿منم پروردگٰار تو🌸﴾ ● 😍انگار خدا یواش در ✨گوشِم میگہ خداٺ ❤️منم بۍ خیاݪ بقیہ ● 『اللّٰھُمَ‌.عجل‌اْ‌لِّوَلیڪَ‌الفࢪَج』 ════════════ https://eitaa.com/shamimegholenarghes •••>♥️🌱 ════════════ ❣مهــدے جـان . . . ● 🥀این روزها ڪه می گذرد غرق حسرتم... 🥀مـثل ‌قـنوتهاے بدون اجابتم... ● 🥀بسته ست چشمهای مرا غفلت گناه... 🥀تـو حاضرے، منم ‌ڪه گرفتار‌ غیبتم... ● 『اللّٰھُمَ‌.عجل‌اْ‌لِّوَلیڪَ‌الفࢪَج』 ════════════ https://eitaa.com/shamimegholenarghes •••>♥️🌱 ════════════
میخوای برگردی ولی انگیزه نداری؟ میخوای توبه کنی اما اراده نداری؟ 😕ویس های آقای موسوی رو حتما از پیام سنجاق شده گوش کن کانال بازگشت|Moosave https://eitaa.com/joinchat/3886022756C3c6846f77b
<بِسـمِ‌رَّبِ‌ مَـھد؎دلـھآ ..!> ⸾مَـردمِ‌‌شَھرِخـداگـوش‌ڪنید🎧 ⸾دَرحَـوالۍِشمـٰا🛤 ⸾ـاَندڪۍمـٰاندِھ‌بِھ‌آرامِـش‌‌دِل💭 ⸾بَرسِـرِڪوچِھ‌؏ـشق‌♥️ ⸾دِلبرۍمنتظرـاَست🚶🏻‍♂ ⸾حـرف‌ـاوحجَت‌ورویَش‌خِجِـل‌ـاَست‌ازگنـٰاهان‌شمـٰا😔 ⸾مُنتَظـر؛مُنتَقـم؛مُنجۍمھدۍ..!🌱 ⸾هَرچِھ‌خـواهیدبِخـوانیدَش‌لیك📜 ⸾بِھ‌دِلَـش‌دِل‌بدَهید🖇 ⸾ـوَبگـویید؏ـٰاشق‌هَستیدنوگـلِ‌فـٰاطِمھ‌را🌼 🤲🏻 تـود؏ـوت‌شدِھ‌ۍ‌پسـرفاطمھ‌اۍ🖐🏻 بِھ‌؏ـشق‌مـولـٰابزَن‌رولینڪ👇🏻 ❁‌➜「 https://eitaa.com/joinchat/1051852937C343ffb814a..!🕶 ڪپۍبنرممنو؏🚫🙃
صاحب الزمانی ها 🇵🇸
<بِسـمِ‌رَّبِ‌ مَـھد؎دلـھآ ..!> ⸾مَـردمِ‌‌شَھرِخـداگـوش‌ڪنید🎧 ⸾دَرحَـوالۍِشمـٰا🛤 ⸾ـاَندڪۍمـٰاندِھ‌
❥︎●|بـِسـݦـ رَٻِ الـ؏ـشق|●❥︎ سلام علیڪم جانا🤓✋🏼 مےخـوام یـہ ڪانال مذھبے معـࢪفے ڪنم مطمئنم خوشتوטּ میاد 『هَنــــوز‌حَضـــرَت‌ِمَعشــوق‌یـار‌مۍخواهَد』 ←اینجا‌از‌‌دل‌‌مۍنویسیم‌با‌پاۍدل‌وارد‌شوید😍 .اجباریسٺ🤓 نشۍ‌ا‌زدستت‌میرھ❥︎ https://eitaa.com/joinchat/1051852937C343ffb814a
بسم الله الرحمن الرحیییم 🍀 السلام علیک یا غریب الغربا 🍀🍀
*🌹🌹هفتم مهرماه سالروز شهادت سرداران اسلام فلاحی، فکوری، نامجو، کلاهدوز و جهان آرا  وروزبزرگداشت فرماندهان دفاع مقدس را گرامی میداریم* مِن الحقیر الی الشهید.. 🌹سلام...سلام ای سردارانِ شهید...سلام حاج ابراهیم...حاج حسین...حاج مهدی... آقاسیدمرتضی... 🌹سلام ای شهدای گمنام...سلام ای لاله های بی نام ونشون...سلام به همتون...از کجا بگم ...!؟ ازچی بگم...!؟ 🌹ازحرفای نانوشته یا از درددلای خاک خورده...!؟ ازکجا...!؟ از غربت شما بگم یا ازتنهایی خودم...!؟ از عزّت شما بگم و یا از ذلّت خودم...!؟ 🌹خیلی وقته که چشمامون را بشما دوختیم...کتابهاتون را میخونیم...عکسها و روایت فتحتون را میبینیم...چفیه میندازیم...سرو صورتمون را شبیه تون میکنیم...موبایلهامون را پراز عکس وصدای شما میکنیم...سالی یکبار هم به زیارتتون میایم... فکه،شلمچه،طلاییه... 🌹جانمازمون پراز عطر شماست...مهر و تسبیحمون ازتربت شماست...آرزوی شهادت هم داریم...! 🌹اما چجوری و به چه قیمتی،خدا میدونه...! 🌹دوست داریم مثل شماباشه...زندگیمون... نگاهمون...حرف زدنمون... فکر کردنمون... ازدواجمون... زندگی مشترکمون...راه و رسممون...ولی فقط دوست داریم...! 🌹رسیدن به همه اینها اراده میخواد... زحمت میخواد...یه دل درست و حسابی میخواد...یه دلی که تنها جای شما باشه... دلی که اسیر این دنیا نباشه...اسیر هوا وهوس نباشه... 🌹بُگذریم و بِگذارید چند کلمه خودمونی حرف بزنیم...! 🌹حاج ابراهیم همت...چه کردی با این دلِ من... وقتی عکست و اون نگاهِ پر معنات جلوی چشمام میاد میخوام از خجالت آب بشم... پشت این چشمای تو، پشتِ این نگاه آسمونی تو... خیلی حرف های نگفته وجود داره 🌹حاج حسین خرازی...وقتی اون لبخند معنادار تو رو میبینم،بغض میکنم و یاد جمله ای میفتم که گفتی... "اگر کار برای خداست،پس گفتن برای چیست..." اونوقت میفهمم این لبخندِ تو همش برای رضای خدا بوده...! 🌹حاج عبدالحسین برونسی...قصه ی شما که دیگه گفتن نداره...! کتابتون هر روز دست به دست میشه...اما ای کاش کمی از معرفتت...کمی از عشق و توجه و اخلاصت بین ما دست به دست میشد...! کاش... شما پیش "حضرت مادر" آبرو داری... میشه سفارش ما را هم بکنی...! 🌹آقا سید مرتضیِ آوینی...شما اهل قلم هستی...اهل معرفت هستی... قلمِ ما کجا و قلمِ شما کجا... این شما بودی که به قلم و کاغذ آبرو دادی... ولی من چی... همش حرف... حرفاها و نوشته هایی که خودم را پشت اونها زندونی کردم... آقاسید کمکم میکنی تا آزاد بشم...!؟ 🌹آقا مهدی زین الدین... خوب گفتی برادر...!وقتی به بچه ها میگفتی یه روزی یه آدمایی میاند که غبطه میخوردند به حالِ ما...! آره حالا اون روز رسیده... ولی کاش من میفهمیدم اون حال و هوای شما را...! من کجا و شهادت کجا...!؟ 🌹آقای دکتر چمران... لابه لای وصیت نامه ات از عشقی حرف میزنی که من هیچوقت نتونستم اون رو بچشم... به خاطر عشق، دنیا را زیبا می دیدی... به خاطر عشق بود که خدا را حس میکردی... به خاطر عشق، فداکاری کردی... چه عشقی...؟! آقای دکتر میشه این عشق رو برام معنا کنی... میشه یه نسخه ای برای این دلِ بیمار من بپیچی تا بفهمه "عشق" یعنی چی...؟! 🌹آی شهدا...با تک تکتون حرف دارم...ولی حیف که همه گفتنی ها را نمیشه گفت...! مثل همیشه باید تو پستوی ذهنم و قلبم خاک بخوره... آخه گفتن که دردی را دوا نمیکنه...! باید عمل کرد..! که من... 🌹با این حرف ها شما برامون دعا کنید...دعا کنید تا شرمنده تون نشیم...دعا کنید که ما هم 🌹 شهید بشیم 🌹آي شهدا خداکنه یادتون هیچوقت از ذهن ما نره، نه یه هفته، بلکه یه عمر، راه و رسمتون سرمشق زندگیمون باشه.. 🌹درودبرمرداني كه تنها باخدا معامله كردن... صاحب الزمانی ها 💚 https://eitaa.com/sahebalzamaniha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا