<بِسـمِرَّبِ مَـھد؎دلـھآ ..!>
⸾مَـردمِشَھرِخـداگـوشڪنید🎧
⸾دَرحَـوالۍِشمـٰا🛤
⸾ـاَندڪۍمـٰاندِھبِھآرامِـشدِل💭
⸾بَرسِـرِڪوچِھ؏ـشق♥️
⸾دِلبرۍمنتظرـاَست🚶🏻♂
⸾حـرفـاوحجَتورویَشخِجِـلـاَستازگنـٰاهانشمـٰا😔
⸾مُنتَظـر؛مُنتَقـم؛مُنجۍمھدۍ..!🌱
⸾هَرچِھخـواهیدبِخـوانیدَشلیك📜
⸾بِھدِلَـشدِلبدَهید🖇
⸾ـوَبگـویید؏ـٰاشقهَستیدنوگـلِفـٰاطِمھرا🌼
#اللھمعجـللولیڪالفرج🤲🏻
تـود؏ـوتشدِھۍپسـرفاطمھاۍ🖐🏻
بِھ؏ـشقمـولـٰابزَنرولینڪ👇🏻
❁➜「 https://eitaa.com/joinchat/1051852937C343ffb814a 」
#منبعپـروفـایلومتنهـاۍنـابمذهبے..!🕶
ڪپۍبنرممنو؏🚫🙃
❥︎●|بـِسـݦـ رَٻِ الـ؏ـشق|●❥︎
سلام علیڪم جانا🤓✋🏼
مےخـوام یـہ ڪانال مذھبے معـࢪفے ڪنم مطمئنم خوشتوטּ میاد
『هَنــــوزحَضـــرَتِمَعشــوقیـارمۍخواهَد』
←اینجاازدلمۍنویسیمباپاۍدلواردشوید😍
#عضویت.اجباریسٺ🤓
نشۍازدستتمیرھ❥︎
https://eitaa.com/joinchat/1051852937C343ffb814a
🌹 *حکمت 84*
🍀 *لزوم استغفار* ا
🌷 عَجِبْتُ لِمَنْ یَقْنَطُ وَ مَعَهُ الِاسْتِغْفَارُ
تعجب میکنم از کسی که از رحمت پروردگار مأیوس میشود در حالی که استغفار و طلب آمرزش با او هست.
ح
🌸 یکی از گناهان کبیره یأس از رحمت پروردگار است. خداوند متعال در قرآن کریم خطاب به بندگان گنهکارش فرموده که از رحمت من ناامید نشوید که من گناهانتان را میبخشم.
قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَی أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ
بگو: ای بندگانم که بر نفس خویش ظلم کرده اید از رحمت خدا مأیوس نباشید، زیرا خداوند همه گناهان را میبخشد، او خدای بخشنده و مهربان است.
پس با وجود انابه و استغفار جای ناامیدی نیست.
🍀 امام محمدباقر (ع) از امام علی (ع) روایت کرد که فرمود: دو چیز در زمین مایه ایمنی از عذاب الهی است. یکی از آن دو برداشته شد و الان به دیگری متمسک شوید، اما آنکه سبب ایمنی بود و برداشته شد وجود مبارک رسول خدا صلی الله علیه و آله بود و آن چیزی که هنوز باقی است استغفار و طلب آمرزش از پروردگار است چنانکه خداوند تبارک و تعالی (در قرآن) میفرماید: خداوند آنان را عذاب نمی کند در حالی که تو در بین آنها هستی و نیز آنها را عذاب نمی کند در حالی که طلب آمرزش میکنند.
🍃 حضرت علی علیه السلام همچنین فرمود:
لِکُلِّ داءٍ دَواءٌ و دَواءُ الذُّنُوبِ الاِستِغفارُ
هر دردی دارویی دارد و داروی گناهان استغفار است.
🍀 فوائد استغفار بسیارند که علاوه بر آمرزش گناهان موارد زیر است:
۱- استغفار سبب توسعه روزی
امام علی علیه السلام فرمود:
الاِستغفارُ یَزیِدُ فِی الرِّزقِ
استغفار روزی را زیاد میکند.
۲- سبب گشایش و رفع غم و اندوه
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
مَن اَکثَرَ الاِستِغفارَ جَعَلَ اللهُ لَهُ مِن کُلِّ هَمٍّ فَرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لایَحْتَسِبُ
کسى که زیاد استغفار گوید و از خدا عذرخواهى کند، خداوند از هر غصهاى برایش گشایشى قرار دهد و از هر تنگنایى راه فرارى پیش پایش گذارد و او را از جایى که گمان ندارد روزى مىدهد.
۳- سبب فرح و شادی هنگام دیدن نامه عمل
همان حضرت (ص) فرمود:
مَن اَحَبَّ اَن تَسُرَّهُ صَحِیفَتُهُ فَلیَکثِرْ فیها مِنَ الاِستِغفارِ
هر کس دوست دارد که نامه اعمالش او را خوشحال کند زیاد استغفار کند.
📚 برگرفته از کتاب «حدیث زندگی: شرح حکمتهای نهجالبلاغه»
صاحب الزمانی ها 💚
https://eitaa.com/sahebalzamaniha
#داستان🥀
#ذکر_مصیبت💔
ابن احجارگوید:
در غزوه صفین بعد از اینکه صفوف دولشکر رو در روی هم شدند، من سرکرده سنگ اندازان بودم. لشکر معاويه با لشکر امیرمؤمنان علیه السلام مشغول به جنگ شدند، چون نزدیک بود لشکر امیرالمؤمنین علیه السلام منحزم شوند، حضرت سوار شدند و به میدان آمدند و در میان لشگر مانند خیار سر می تراشیدند. من در کمین ایستاده بودم، سنگی را به نشانه به پشت حضرت زدم، دیدم حضرت برگشتند و مانند برق با ذوالفقار برهنه به سمت من آمدند.
ذوالفقار را بلند کردند تا بر فرق من زنند که اگر فرود می آوردند، مرا به دو نیم تقسیم می کردند. دیدم مرا از زیر دستشان رد کردند و برگشتند. به هرکسی می رسیدند مجال سخن گفتن به او نمی دادند و او را ریز ریز می کردند و باز سنگی را به نشانه چنان بر علی بن ابی طالب علیهما السلام زدم که بی اختیار برگشتند و باغيض تمام به قصد من آمدند. گفتم الان است که حضرت على عليه السلام مرا ریز ریز خواهد کرد. دیدم آن حضرت آمدند یک نگاهی به من کردند، اما شمشیرشان را بر من فرود نیاوردند و برگشتند و مشغول جنگ گردیدند. باز من درکمین ایستادم، سنگی را به نشانه چنان بر حضرت زدم که آن حضرت یک نعرہ حیدری کشیدند به قسمی که هیئت لشکر ما شکست و زمین صفين به لرزه درآمد. برگشتند و با خشم تمام روبه من کردند؛
چون امیرالمؤمنین علیه السلام را با آن صورت و غضب دیدم، گفتم عمرم به آخر رسیده و شهادتین را جاری کردم و گریختم، دیدم. و مانند باد، دلدل حضرت به من رسید، ذوالفقار را از سر گذرانیدند تا بر من فرود آوردند؛ اما چشمشان به من افتاد باز عنان دلدل را برگردانیدند و رو به لشکر کردند و دیگر چیزی به من نگفتند. من حیا کردم و به خیمه خود برگشتم و دوباره به جنگ نرفتم.
گفتم سبحان الله! در این کار سری است که حضرت على عليه السلام سه مرتبه با شمشیر برهنه بالای سر من آمدند و نگاهی به من کردند و برگشتند، با آنکه دیدند که من برایشان سنگ زدم.
زمانی که حرب فرونشست و هر دو لشکر به منزل خود آمدند، من خلوت کردم و گفتم خدمت امیرالمؤمنين علیه السلام میروم و علت را جویا می شوم.
کم کم خود را به روی علی بن ابیطالب عليهما السلام و به چادرشان رسانیدم، دیدم حضرت مشغول وضوگرفتن هستند. چون چشمشان برمن افتاد، سلام کردم و با بدن لرزان در حضورشان ایستادم. حضرت فرمودند:
ای ابن احجار! چه کار داری؟
عرض کردم:
یا علی!
من آمدم سر این مطلب را بفهمم که با آن بی ادبی که نسبت به جناب شما کردم، چرا شما برمن ترحم فرمودید و مرا به قتل نرساندید؟
حضرت آهی کشیدند و شروع به گریستن کردند.
بعد فرمودند:
ابن احجار آن روزی را ملاحظه کردم که تو به کمک اهل بیت من می آیی. آیا تو در عسقلان زندگی نمی کنی؟ عرض کردم: بلی یاعلی!
فرمودند:
بدان ای ابن احجار! حسین مرا یزید بن معاویه شهید خواهد کرد و اهل بیت او را اسیر کرده و شهر به شهر می گردانند تا آنکه وارد عسقلان می کنند. در آن روز تو در میان آن تماشاچیان هستی که خواهران و فرزندان حسين مرا، مانند گدایان و کنیزان، با لباس های پاره پاره در میان آن همه نا محرمان می گردانند. در آن روز تو را وصیت می کنم که به اهل و عیال من برسی.
ابن احجار گوید:
در حضور حضرت توبه کردم و به عسقلان رفتم، همه دوران در این خیال بودم که کدام روز چنین اتفاقی می افتد؟ تا آنکه بعد از چند سال، روزی دیدم منادی در بازار عسقلان ندا داد:
أيها الناس! اینک اسیران خارجی نزدیک شدند، هرکه به تماشا می آید مهیا شود، به یكدفعه تمام شهر عسقلان از زن و مرد و سیاه و سفید، خوشحال و خندان، کف زنان و هروله کنان به طرف دروازه عسقلان می دویدند.
من هم به تعاقب ایشان روان شدم که ببینم چگونه اسیرانی هستند؟
چون به دروازه رسیدم دیدم خلق مانند مور و ملخ در بیرون دروازه ایستاده اند و انتظار می کشند، و دیدم لشکر یزید بن معاویه اند که اسب می دوانند و بر روی اسب بازی می کنند و می گویند:
اهل عسقلان مژده باد شما را که امیر شما یزید بر دشمنش غالب شد و آن دشمن و جوانان و اصحاب او را کشت، والآن دختران و خواهران او را می آورند.
ابن احجار می گويد:
هنوز نفهمیده بودم که این شخص خارجی کیست و نام او چیست.
چون لشکرگذشتند، دیدم نیزه داران می آیند و هفده سر نورانی بالای نیزه ایستاده اند که مانند ماه می درخشد، لكن در آن میان سریک جوانی را دیدم که خال هاشمی بر صورت داشت و بسیار شبیه به پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم بود.
با خود گفتم: خداوندا! اینها اسیران کجایند؟
کدام سنگ دل تورا شهيد کرده است؟ چون نیزه داران را گذراندیم، دیدم در خلق شورش پدید آمد، هر یک می گویند:
اينک اسیران نمودار شدند و می دوند، لكن من مدهوش آن سراها بودم، خصوص سر آن نوجوان، که دیدم طبل زن ها با نی و نقاره آمدند. پشت سر ایشان رقاصان آمدند که رقص می کردند، پشت سر ایشان کف زنان و دف زنان آمدند، پشت سر ایشان زنان و
اطفال بسیاری را دیدم که از ترس کسانی که سنگ و آب دهان می انداختند مانند گنجشک کوچک شدند و بر روی شتر خوابیده اند، لکن از هر سمت سنگ و چوب برایشان می زدند و ایشان جزع می کردند و فریاد می کردند: یا رسول الله ما را دریاب! در میان ایشان جوان بیماری را دیدم که از شدت مرض چنان لاغر گردیده بود که استخوان بدن او نمودار ہود، لكن با آن حالت ضعف و ناتوانی یک غل جامعه در گردن، دست ها به عقب بسته، سر پی عمامه و پای برهنه بود. چون نظرش در میان آن مردم به من افتاد، با گردن کج و چشم گریان روی به من کرد و فرمود:
ای ابن احجار! آیا وصیت جدم علی بن ابی طالب علیهما السلام را فراموش کردی؟ امروز آن روزی است که باید به داد ما برسی که ما یاوری نداریم.
این احجار گوید:
بی اختیار گریبان خود را پاره کردم و عمامه خود را بر زمین زدم و گفتم: ای بیمار عليل! مگر شما فرزند امام حسینی؟
فرمودند: بلی!
گفتم: مگر پدر بزرگوارتان را شهید کردند؟ حضرت آهی کشیدند و فرمودند: آن سری که پیشاپیش سرها، بالای نیزه است سر پدر شهید من است.
ابن احجار می گوید: دستی بر سر زدم. عرض کردم: یابن رسول الله! چه حاجتی دارید؟
فرمودند: ای ابن احجار! دیشب ما را در یک فرسخی زیر کوهی فرود آوردند، دو طفل از خواهران من از تشنگی و گرسنگی و برهنگی وفات کردند، دیگربه ما مهلت ندادند که اطفال پدرم را دفن نماییم. برو و آن دو طفل را کفن و دفن نما، تا جدم از تو خشنود شود.۱
📚مقتل قرن سیزدهم خطی، کتابخانه مجلس، ش ۱۸۴۴۴۲ ، ص ۱۵۸.
صاحب الزمانی ها 💚
https://eitaa.com/sahebalzamaniha
♡ #ܝـܚܝـܩِࡆࡋࡋܣالـ᪂ܒܩنالـ᪂ܒیܩ ♡
☜•اِنّےٓ اَنارَبُّڪَ
﴿منم پروردگٰار تو🌸﴾
●
😍انگار خدا یواش در
✨گوشِم میگہ خداٺ
❤️منم بۍ خیاݪ بقیہ
●
『اللّٰھُمَ.عجلاْلِّوَلیڪَالفࢪَج』
════════════
https://eitaa.com/shamimegholenarghes •••>♥️🌱
════════════
❣مهــدے جـان . . .
●
🥀این روزها ڪه می گذرد غرق حسرتم...
🥀مـثل قـنوتهاے بدون اجابتم...
●
🥀بسته ست چشمهای مرا غفلت گناه...
🥀تـو حاضرے، منم ڪه گرفتار غیبتم...
●
『اللّٰھُمَ.عجلاْلِّوَلیڪَالفࢪَج』
════════════
https://eitaa.com/shamimegholenarghes •••>♥️🌱
════════════
میخوای برگردی ولی انگیزه نداری؟
میخوای توبه کنی اما اراده نداری؟
😕ویس های آقای موسوی رو حتما از پیام سنجاق شده گوش کن
کانال بازگشت|Moosave
https://eitaa.com/joinchat/3886022756C3c6846f77b
<بِسـمِرَّبِ مَـھد؎دلـھآ ..!>
⸾مَـردمِشَھرِخـداگـوشڪنید🎧
⸾دَرحَـوالۍِشمـٰا🛤
⸾ـاَندڪۍمـٰاندِھبِھآرامِـشدِل💭
⸾بَرسِـرِڪوچِھ؏ـشق♥️
⸾دِلبرۍمنتظرـاَست🚶🏻♂
⸾حـرفـاوحجَتورویَشخِجِـلـاَستازگنـٰاهانشمـٰا😔
⸾مُنتَظـر؛مُنتَقـم؛مُنجۍمھدۍ..!🌱
⸾هَرچِھخـواهیدبِخـوانیدَشلیك📜
⸾بِھدِلَـشدِلبدَهید🖇
⸾ـوَبگـویید؏ـٰاشقهَستیدنوگـلِفـٰاطِمھرا🌼
#اللھمعجـللولیڪالفرج🤲🏻
تـود؏ـوتشدِھۍپسـرفاطمھاۍ🖐🏻
بِھ؏ـشقمـولـٰابزَنرولینڪ👇🏻
❁➜「 https://eitaa.com/joinchat/1051852937C343ffb814a 」
#منبعپـروفـایلومتنهـاۍنـابمذهبے..!🕶
ڪپۍبنرممنو؏🚫🙃