در ۱۴ اکتبر ۱۹۸۰ (۱۹ مهر ۱۳۵۹) در سنگر بود و آماده برای شلیک خمپاره که پادگانشان هدف بمبارانهای پیوسته هواپیماهای دشمن قرار گرفت و یکی از بمبها در سنگر آنها منفجر شد
و شهید زوریک مرادیان🥀به شهادت رسید.
ایشان نخستین شهید ارامنه در جنگ بود به همین علت ، تمام ارامنه ایران از شهادتش🥀 به طور غیر منتظرهای یکه خوردند و موجی از درد و اندوهی عمیق بوجود آمد.
پس از شهادتش🥀جمعی از دوستانش تیم فوتبالی به نام ایشان تشکیل دادند . این #تیم در بازیهای سراسری ارامنه که توسط باشگاه فرهنگی و ورزشی «آرارات» هر ساله برگزار میشد و دیگر مسابقات ورزشی ، شرکت میکرد.
پیکرش با حضور مردم در جایگاه
ویژه شهیدان🥀آرامگاه ارامنه «نور بوراستان» تهران به خاک سپرده شد.
مدتی پس از شهادتش ، پدر و مادرش نامهای از شهید🥀 که از پادگان به نشانی آنان فرستاده بود دریافت کردند . در این نامه از اوضاع و احوال خود در پادگان نوشته بود.
ایشان در به راه انداختن #تیم های #رزمی #ورزشی و #همکاری با #هیئت ها در قم و همچنان #ارائه برخی #خدمات سازمانده ی #مجموعه های مرتبط به# دسته های دینی و ... در تهران ،قم و مشهد بسیار #فعال بود.
🍃🌷🍃
به روایت از همسر #شهید :
من و #سلیم در خانوادهای بسیار مذهبی و در جمعی روحانی پرورش یافتیم. خانواده ما برای تحصیل دروس حوزوی به #نجف اشرف مهاجرت کرده بودند.
🍃🌷🍃
دایی من و برادرم با ایشان ارتباط دوستانه داشتند و با توجه به شناختی که بین خانوادهها وجود داشت، به خواستگاری من آمدند. آن زمان ایشان سرپرست فنی کارخانه بود. در 26# دی ماه سال 1373# ازدواج کردیم.
🍃🌷🍃
وقتی با هم صحبت کردیم یک پیشزمینهای از #فعالیتها و #مجاهدتهای ایشان داشتم. میدانستم همسرم یک #فعال #انقلابی و یک #مجاهد #خستگیناپذیر است.
🍃🌷🍃
در سال 1372# برای #اعزام و #شرکت در #جنگ #بوسنی و کمک به #مسلمانان #بوسنی هم #ثبت نام کرد اما موفق به اعزام نشد.
🍃🌷🍃
بهرغم اینکه سال ازدواج ما خبری از #جنگ و #جبهه نبود اما من میدانستم که با یک انسانی که #دائم در #تبوتاب #جهاد است همراه میشوم. اندیشه و تفکرات خود من هم چندان از این #فضاها دور نبود.
🍃🌷🍃