eitaa logo
یا صاحب الزمان (نفت وگاز پارس)
123 دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
7.6هزار ویدیو
793 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از بینش سیاسی عسلویه
می‌دانست طاقت دوری اش را ندارم ، همسرم بی­‌نهایت صبور بود. وقتی بحثمان می‌شد من نمی‌توانستم خودم را کنترل کنم ، یکسره غر می‌زدم و با عصبانیت می‌گفتم تو مقصری ، تو باعث این اتفاق شدی. او اصلا حرفی نمی‌زد ، وقتی هم می‌دید من آرام نمی‌شوم می­‌رفت سمت در چون می‌دانست طاقت دوری اش را ندارم. آنقدر به همسرم وابسته بودم که واقعا دوست نداشتم لحظه ای از من دور باشد. حتی جلوی مسجد رفتنش را می‌­گرفتم. او هم نقطه ضعفم را می­‌دانست و از من دور می­‌شد تا آرام شوم. روی پله جلوی در می­‌نشست و می­‌گفت هر وقت آرام شدی بگو من بیام داخل. اصلا داد زدن بلد نبود..... 🌹 شهید رضا حاجی زاده 🌹 •┈••••✾▪️یاحسین(ع)▪️✾•••┈• eitaa.com/roshana_ir rubika.ir/roshana_ir •┈┈••••✾•:
در بحث کار فرهنگی و کار بیرون از خانه، یکسری ملاحظات داشتند. همان ابتدای جلسات خواستگاری، وقتی به ایشان مطرح کردم که می‌خواهم بیرون از خانه کار کنم، ایشان تأکید می‌کردند که من هر کاری را نمی‌توانم اجازه بدهم. یکی از چیزهایی که برای ایشان مانعی نداشت، معلّمی و کار در مدارس بود. می‌گفتند این تأثیرگذار است. باید کاری باشد که تأثیرگذار باشد، نه فقط درآمدزا باشد. اگر شما بخواهید بحث درآمد داشته باشید، من در این صورت، اصلاً‌ موافق کار بیرون از منزل نیستم. ولی کاری که قرار باشد تأثیرگذار باشد، از لحاظ فرهنگی بتوانید کسی را تربیت کنید، بتوانید تأثیری روی جامعه بگذارید، روی بچه‌ها بگذارید، من مانعی ندارم. 🌹 شهید مصطفی صدرزاده🌹 •┈••••✾▪️یاحسین(ع)▪️✾•••┈• eitaa.com/roshana_ir rubika.ir/roshana_ir •┈┈••••✾•:۰
هدایت شده از بینش سیاسی عسلویه
زودتر از بقیه فهمید بنی‌صدر در خط امام نیست و روزی در برابر امام خواهد ایستاد. وقتی نماینده مجلس شد ، با اینکه چند روز بیمار بود ، اما آن روز تمام اسنادش را جمع کرد تا به مجلس برود و علیه میرحسین موسوی اعلام موضع کند ، اما پایش به مجلس نرسید! دکتر صبح ۱۴ مرداد ۱۳۶۰ جلوی درب منزلش به ضرب ۶۰ گلوله به شهادت رسید... 🌹 شهید دکتر حسن آیت 🌹 eitaa.com/roshana_ir rubika.ir/roshana_ir •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
دو سال و دو ماه با هم زندگی کردیم، در این مدت هر لحظه اش برایم خاطره است ،یکی از خاطرات ماندگار که به خصوصیات محمد مربوط می شود، هدیه دادن او به من بود شاید خیلی از آقایان یادشان برود که روزهای ازدواج، عقد، تولد و عید چه روزهایی است اما محمد تمام این روزها را به خاطر داشت و امکان نداشت آنها را فراموش کند؛ حتی اگر من در تهران بودم، البته این یادآوری ها همیشه با هدیه ی مادی همراه نبود، هر بار نامه ای می نوشت و از این روزها یاد می کرد،در این نامه ها مسئولیت من و خودش را می نوشت،نامه ای نبود که بنویسد و از امام رحمة الله یادی نکند همسر شهید جهان آرا
محمدحسین از دوران کودکی در بسیج فعالیت می کرد. بعضی شب ها که کارشان طول می کشید و دیر برمی گشتند، از پنجره بیرون را نگاه می کردم تا ببینم چه زمانی از مسجد می آیند. می دیدم محمدحسین ازدر که وارد شد، تا بخواهد از حیاط به درون خانه بیاید، نوحه می خواند و یا زهرا (ع) یا حسین (ع) می گوید. این پسر عشق عجیبی به اهل بیت (ع) داشت در هیئت ها و مراسم مذهبی خادمی می کرد و غذا می پخت، اما وقتی کمی از این غذا را به خودش می دادند، حین راه همان را هم به مستمندی می داد و برای خودش چیزی نمی ماند،همین دل پاک و ارادتش به اهل بیت (ع) بود که او را به مقام شهادت رساند. پدر شهید محمد حسین مرادی 😍