eitaa logo
تبلیغات به صرفه
638 دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
1.5هزار ویدیو
34 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 ☑️قسمت سی وشش_شبیه پدر🔊 دستش بین موهام حرکت می کرد ... و من بی اختیار، اشک می ریختم ... غم غربت و تنهایی ... فشار و سختی کار ... و این حس دورافتادگی و حذف شدن از بین افرادی که با همه وجود دوست شون داشتم ... - خیلی سخت بود؟ ... - چی؟ ... - زندگی توی غربت ... سکوت عمیقی فضا رو پر کرد ... قدرت حرف زدن نداشتم ... و چشم هام رو بستم ... حتی با چشم های بسته ... نگاه مادرم رو حس می کردم ... - خیلی شبیه علی شدی ... اون هم، همه سختی ها و غصه ها رو توی خودش نگه می داشت ... بقیه شریک شادی هاش بودن ... حتی وقتی ناراحت بود می خندید ... که مبادا بقیه ناراحت نشن ...  اون موقع ها ... جوون بودم ... اما الان می تونم حتی از پشت این چشم های بسته ... حس دختر کوچولوم رو ببینم ... ناخودآگاه ... با اون چشم های خیس ... خنده ام گرفت ... دختر کوچولو ...  چشم هام رو که باز کردم ... دایسون اومد جلوی نظرم ... با ناراحتی، دوباره بستم شون ... - کاش واقعا شبیه بابا بودم ... اون خیلی آروم و مهربون بود... چشم هر کی بهش می افتاد جذب اخلاقش می شد ... ولی من اینطوری نیستم ... اگر آدم ها رو از خدا دور نکنم ... نمی تونم اونها رو به خدا نزدیک کنم ... من خیلی با بابا فاصله دارم و ازش عقب ترم ... خیلی سرم رو از روی پای مادرم بلند کردم و رفتم وضو بگیرم ... اون لحظات، به شدت دلم گرفته بود و می سوخت ... دلم برای پدرم تنگ شده بود ... و داشتم ... کم کم از بین خانواده ام هم حذف می شدم ... علت رفتنم رو هم نمی فهمیدم ... و جواب استخاره رو درک نمی کردم ... " و اراده ما بر این است که بر ستمدیدگان نعمت بخشیم و آنان را پیشوایان و وارثان بر روی زمین قرار دهیم " زمان به سرعت برق و باد سپری شد ... لحظات برگشت به زحمت خودم رو کنترل کردم ... نمی خواستم جلوی مادرم گریه کنم ... نمی خواستم مایه درد و رنجش بشم ... هواپیما که بلند شد ... مثل عزیز از دست داده ها گریه می کردم حدود یک سال و نیم دیگه هم طی شد ... ولی دکتر دایسون دیگه مثل گذشته نبود ... حالتش با من عادی شده بود ... حتی چند مرتبه توی عمل دستیارش شدم ...  هر چند همه چیز طبیعی به نظر می رسید ... اما کم کم رفتارش داشت تغییر می کرد ... نه فقط با من ... با همه عوض می شد ... مثل همیشه دقیق ... اما احتیاط، چاشنی تمام برخوردهاش شده بود ... ادب ... احترام ... ظرافت کلام و برخورد ... هر روز با روز قبل فرق داشت ... یه مدت که گذشت ... حتی نگاهش رو هم کنترل می کرد... دیگه به شخصی زل نمی زد ... در حالی که هنوز جسور و محکم بود ... اما دیگه بی پروا برخورد نمی کرد ...  رفتارش طوری تغییر کرده بود که همه تحسینش می کردن ... بحدی مورد تحسین و احترام قرار گرفته بود ... که سوژه صحبت ها، شخصیت جدید دکتر دایسون و تقدیر اون شده بود ... در حالی که هیچ کدوم، علتش رو نمی دونستیم ... شیفتم تموم شد ... لباسم رو عوض کردم و از در اتاق پزشکان خارج شدم که تلفنم زنگ زد ... - سلام خانم حسینی ... امکان داره، چند دقیقه تشریف بیارید کافه تریا؟ ... می خواستم در مورد موضوع مهمی باهاتون صحبت کنم ... وقتی رسیدم ... از جاش بلند شد و صندلی رو برام عقب کشید ... نشست ... سکوت عمیقی فضا رو پر کرد ... - خانم حسینی ... می خواستم این بار، رسما از شما خواستگاری کنم ... اگر حرفی داشته باشید گوش می کنم... و اگر سوالی داشته باشید با صداقت تمام جواب میدم ... این بار مکث کوتاه تری کرد ... - البته امیدوارم ... اگر سوالی در مورد گذشته من داشتید ... مثل خدایی که می پرستید بخشنده باشید ... 👈ادامه دارد… نویسنده همسروفرزندشهیدسیدعلی حسینی🌹 😍 ══•✼✨🌷✨✼•══ 🖤@sahele_aramesh313🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨امشب قبل از خواب ❄️زمزمه کنیم ✨اللّهُمَّ اجْعَلْ عَواقِبَ ❄️امُورِنا خَیْراً ✨خداوندا 🙏 ❄️آخر و عاقبت کارهاے ✨ما را ختم به خیرکن ❄️آمین شبتون پراز آرامش🌙✨ 🖤@sahele_aramesh313🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸✨ به نیابت از:شهیدان🌷 🖤@sahele_aramesh313🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 السلام علیک یا بقیه الله💚 بوی عطریاس دارد جمعه ها وعده دیدار دارد جمعه ها جمعه هابرعاشقان آیینه ست وعده گاه عاشقان آدینه ست سلام بر حضرت یار و بر عاشقان و منتظراتش دوستان خوبم سلام صبحتون بخیر و نیکی در پرتو عنایات حضرت مهدی روزتون پر خیر و برکت 🖤@sahele_aramesh313🖤
آخرین جمعه دی ماهتون پرازآرامش براتون روزی پراز نشاط،شادی وعشق آرزومیکنم🍃🌺 امیدوارم لحظات رابه شادی وآرامش درکنارخانواده ودوستانتان سپری کنید آدینه تون بی نظیر 🍃🌸 🖤@sahele_aramesh313🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕯دیگر آن خنده‌ی زیبا 🖤به لب مولا نیست 🕯همه هستند ولی 🖤هیچ کسی زهرا نیست 🕯قطره‌ی اشک علی 🖤تا به ته چاه رسید 🕯چاه فهمید که کسی 🖤همچو علی تنها نیست ▪️پیشاپیش شهادت حضرت فاطمه(س) تسلیت باد 🏴 🖤@sahele_aramesh313🖤
❤️ اگر در یک رابطه عاطفی هستید... اگر با کسی هستید که دوستش دارید؛ 🔺خودتان را کوچک نکنید. 🔺هر چی خواست نگید باشه. 🔺همیشه در دسترس نباشید. 🔺همیشه تابع نظرات اون نباشید. 🔺لحظاتی رو برای خودتان اختصاص بدید. 💥 آدمها جذب کسانی میشوند که می دانند بدست آوردنشان دشوار است، 💥 ارزش کسی را میدانند که سخت به دست آوردنش، پس راحت دست یافتنی نباشید. 👈 اینها با غرور و خودپسندی، منافات دارد. 🖤@sahele_aramesh313🖤
❤️ ♨️از دلایل پشیمانی مردها از ازدواج در ✔️ ازدواج اجباری اگر رابطه تان رسمی و سنتی شروع شده یا از طریق یک معرف با هم آشنا شده اید، احتمال زیادی دارد که پس کشیدن پسر به دلایل پیچیده از جملهنارضایتی اولیه او از این ازدواج باشد. اگر پسر تحت فشار خانواده تن به آشنایی و نامزدی با دختری بدهد، ممکن است هر جایی از میانه راه پشیمانی سراغش بیاید ✔️ توقع زیاد دختر معمولا ما انسان ها همانطور بادیگران رفتار می کنیم که تمایل داریم با خودمان رفتار شود با این امید که آنچه را می خواهیم از آنها دریافت کنیم. برخی دختران نیازهای عمیق خود را که برطرف نشده است بارها و بارها در ذهن می پرورانند به این امید که مرد رویاهای شان سر برسد و این نیازها و آرزوها را برآورده کند.وقتی این اتفاق برای دخترخانم نمی افتد و آرزوها برآورده نمی شود به این دلیل که حتی اگر یک «آقای همه چیز تمام» هم سر راه خانم قرار بگیرد هم کاستی و نقصی در وجودش به عنوان یک انسان دیده می شود، آن وقت است که دختر خانم زمین و زمان را به هم می ریزد که چرا به دست آوردن عشق واقعی این قدر سخت و دست نیافتنی است و به تدریج آقا پسر که اصلا از ماجرا خبر ندارد به دشمنی تمام عیار تبدیل می شود. 👰🤵 دوران طلایی عقد و ازدواج 💍 🖤@sahele_aramesh313🖤