eitaa logo
تبلیغات به صرفه
658 دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
1.5هزار ویدیو
34 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بفرستید واسه آقاتووون😍 قبل از ولنتاین و خرید عید جواب میده!😁😁 🍃🌺🍃🌺🍃🌺 ••———*💕*~💕~*💕*———•• ❤️@sahele_aramesh313❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برترین مادر دنیا ، چگونه فرزندانش را تربیت می کرد؟ ✅ عمل به گفته ها مادری که به تربیت فرزند خود علاقه مند است باید خودش دارای فضائل اخلاقی باشد و همواره رفتار صحیح را رعایت کند تا فرزندانش با آسودگی خاطر، در عمل از او الگو گیرند. حضرت زهرا(س)🌹 با عمل به آنچه می فرمود، فرزندانش را با اخلاق و رفتار اسلامی آشنا می ساخت. 🍃🌺🍃🌺🍃🌺 ••———*💕*~💕~*💕*———•• ❤️@sahele_aramesh313❤️
۳ راهکارهایی برای اجتماعی شدن بچه ها در شرایط کرونا 3⃣ بازی ها بازی ها یکی از بهترین فرصت ها برای آموزش و تربیت بچه های ما هستند. کودک شما می تواند در پوشش بازی های مختلفی که شما با خلاقیت ابداع کرده اید، تجربیات مهم و لذت بخشی از جامعه پذیری را داشته باشد. کافی است کمی فکر کنید و از امکانات اطرافیان استفاده کنید ؛ مثلاً کودک شما می تواند کاردستی درست کند و کاردستی هایش را به شما و اقوام نزدیک بفروشد. او می تواند یک روز در یک وعدهٔ غذا در اتاقش میزبانتان باشد و مثل یک میزبان ، همه چیز را خودش تدارک ببیند و حس استقلال و کارآمدی را تجربه کند. 🍃🌺🍃🌺🍃🌺 ••———*💕*~💕~*💕*———•• ❤️@sahele_aramesh313❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸شبیه یک ستاره 🌱تو آمدی به دنیا 🌼همیشه بوده جایت 🌱میان آسمان ها 🌸تو داده ای نشانم 🌱جهان و راهِ شیری 🌼شبیه جدِّ پاکت 🌱تو بهترین دلیری 🌸دهان و حرفِ حَقّت 🌱برای هر مسلمان 🌼همیشه بوده خوشبو 🌱به آیه های قرآن 🌸تو پنجمین وصیّ و 🌱تو پنجمین امیدی 🌼تو پنجمین امام و 🌱تو پنجمین نویدی 🍃🌺🍃🌺🍃🌺 ••———*💕*~💕~*💕*———•• ❤️@sahele_aramesh313❤️
👆 🍃🌺🍃🌺🍃🌺 ••———*💕*~💕~*💕*———•• ❤️@sahele_aramesh313❤️
۴ 4⃣ اختلال لجبازی نوع دیگری از لجبازی وجود دارد که «اختلال» به حساب می آید. یکی از این اختلالات ODD است که به معنای اختلال دفاعی مقابله ای است .در این اختلال ، کودک یا نوجوان اغلب خشمگین و تحریک پذیر است، برای هر چیزی جزو بحث راه می اندازد، رفتار کینه توزانه و انتقام جویانه دارد ، بیش از حد زود رنج وحساس است ، فعالانه و عمدا از انجام در خواست های والدین سر باز می زند و باعث ناراحتی آنها می شود و در اشتباهات و مشکلات خود دیگران را مقصر می داند و آن ها را سرزنش می کند . روانشناسان معتقدند این اختلال بیشتر به دلیل محیط بد و نا مناسب در کودکان به وجود می آید و برای درمان آن حتماً به کمک متخصص نیاز است . 🍃🌺🍃🌺🍃🌺 ••———*💕*~💕~*💕*———•• ❤️@sahele_aramesh313❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
12.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹قصه سوره کوثر🌹 🍃🌺🍃🌺🍃🌺 ••———*💕*~💕~*💕*———•• ❤️@sahele_aramesh313❤️
🌷 ☑️ازسوریه تامنا_قسمت چهاردهم🔊🔊 لباس ساده و محجبی را انتخاب کردم و همراه سلما وقت آرایشگاه گرفتیم. آن روز از ظهر آرایشگاه بودم.👰 آرایش ساده و ملایمی را به خواست من به چهره ام داد و روسری لبنانی کار شده و سفیدی را روی لباس پوشیدم و موهایم را پنهان کردم.😇 قیافه ام تغییر کرده بود و از حالت دخترانه درآمده بودم. صالح دسته گل نرگس را به دستم داد و مرا همراهی کرد، سوار ماشین گل زده ی خودش شوم.🚗 چادر سفید را روی چهره ام کشیده بودم. مولودی ازدواج حضرت زهرا و حضرت علی را روشن کرد و با هم به محضر رفتیم. ۱۴ سکه طلا و آینه و قرآن و ۱۴ شاخه گل نرگس مهریه ام شد که به درخواست صالح سفر سوریه هم به آن اضافه شد. همه برای آزادی سوریه صلوات فرستادند و بغض گلویم را فشرد. صالح خوب توانسته بود از همین اول با دلم بازی کند.😖 محرم که شدیم حلقه ها در دستمان جای گرفت و راهی رستوران شدیم. مهمانان مان همان ها بودند که برای نامزدی دورمان جمع شده بودند و چند فامیل دورتر. صالح بی قرار بود و مدام پیش من می آمد و کمی با من حرف می زد و دوباره نزد مهمانان می رفت. چادرم را برداشته بودم. لباس و روسری ام محجب بود و آرایشم ملایم. چند قطعه عکس گرفتیم و شام خورده شد و به خانه ی پدر صالح رفتیم. کت و شلوار دامادی و پیراهن سفید اتو شده به صالح می آمد😊 ــ قربون دومادم بشم من...😍 شرم کرد و گفت: ــ خدا نکنه. من پیش مرگ عروس محجبم بشم.😅 سلما در این حین چند عکس غیر منتظره از ما گرفت که آنها از بهترین عکس هایمان بودند و بعدا صالح بزرگشان کرد و به دیوار اتاقمان نصبشان کردیم. شب وقتی که مهمانها رفتند زهرا بانو و بابا هم با بغض بلند شدند که ما را تنها بگذارند. خودم هم دلتنگ بودم. انگار یادم رفته بود منزل پدرم دیوار به دیوار اینجا بود.😔 مثل یک زندانی که قرار ملاقاتش تمام شده بود دلم پر پر می زد. خودم را به آغوش زهرا بانو انداختم و هق زدم.😭 بابا با چشمان اشکی ما را از هم جدا کرد و پیشانی ام را بوسید و با دو دستش صورتم را گرفت و گفت: ــ بابا جان... سربلندم کنی. دعای خیر منو مادرت همیشه با زندگیته.🙏 همیشه پشتیبان مردت باش. هیچی اندازه ی زن با شعور و مهربون دل مرد رو به زندگی گرم نمی کنه. تو دختر زهرا بانویی...😏 مطمئنم شوهر داری رو از مادرت یاد گرفتی. دستش را بوسیدم و آنها راهی شدند. با صالح به اتاقمان رفتیم. خسته بودم و دلتنگ، اما از حضور صالح در کنارم دلگرم بودم. روسری را از سرم برداشت و موهایم را شانه زد. تشت آب را آورد و پایم را شست. کارهایش به نظرم جالب بود😳 اما شرمگین هم بودم.😅 کمی از آب را به گوشه و کنار اتاق پاشید. لبخند زد و گفت: ــ روزی منو زیاد می کنه عروس خوشگلم.😊 مفاتیح راباز کرد و دستش را روی سرم قرار داد و حدیثی از امام باقر علیه السلام را زمزمه کرد. پیشانی ام را بوسید و به نماز ایستاد... ... نویسنده طاهــره ترابـی🌷 🍃🌺🍃🌺🍃🌺 ••———*💕*~💕~*💕*———•• ❤️@sahele_aramesh313❤️