روزی شاگردی از استاد خود پرسید:
سم چیست؟
استاد به زیبایی پاسخ داد:
هرآنچه که بیش از نیاز و ضرورت ما
باشد، سم است!
مانند: #قدرت، #ثروت، #ایگو، #بلندپروازی، #عشق، #نفرت و یا هر چیز دیگری.
شاگرد بار دیگر پرسید:
استاد، #حسادت چیست؟
استاد ادامه داد:
عدم پذیرش داشتهها و موقعیتهای خوب در دیگران.
و اگر ما آن خوبیها در دیگران را
بپذیریم، به الهام و انگیزه تبدیل
خواهد شد...
شاگرد: #خشم چیست؟
استاد: رد و عدم قبول چیزهایی که
فراتر از کنترل و توانایی ما است...
اگر ما آن را پذیرا باشیم، این ویژگی
به صبر و شکیبایی بدل خواهد شد..
شاگرد: #نفرت چیست؟
استاد: عدم پذیرش شخص به همان صورتی که هست.
و اگر ما شخص را بدون قید و شرط
پذیرا باشیم، ایننفرت بهعشق تبدیل خواهد شد!
@sahibal_zaman
﷽
حیف و صد حیف‼️
زمانی ، #مادر را باعطر #چادرنمازش
می شناختیم
با #روسری گره خورده زیر گلویش،
با #ادب و متانتش با #وقار و سکوتش،
با حیایی که #ارزش زن و مادر بودنش را صد چندان زیباتر می کرد.
با کودکی که با #عشق زیر چادرش میگرفت تا مبادا از باد حوادث آسیبی ببیند و دست کودکی دیگر که گره خورده بود به لای چادرش و سرشار بود از حس زیبای #مهر_مادری
چه شد بر ما؟
به کجا می رویم⁉️
چادرها که کنار رفت
واژه ی مادر هم سقوط کرد
در پرتگاه بی اصالتی
در چاله ی #بی_حیایی
از مادر مژه هایی چسب زده
ناخن هایی کاشته شده و صورتی رنگی باقی ماند
که نه رنگی از #محبت داشت
نه رنگی از #خدا
#کودک هم از آغوش مادر محو شد
جایش سگی فانتزی با هزینه ای گزاف جانشین شد❗️
پیراهن گلداری که زمانی تمام وجود مادر را مزین و مستور میکرد آب رفت
عریانی و بدن نمایی شد هنر‼️
#هرزگی ، شد کلاس‼️
#بی_غیرتی ، شد آزادی‼️
و آغوش ، شد آغوش رایگان( ز ز آ )‼️
براستی بهشت زیر پای
کدامین مادر است⁉️
و کدام #مرد از دامن چنین زنانی
به #معراج خواهند رسید⁉️
آیا وقت آن نرسیده که واژه ی زیبای مادر و #زن را با #حیا و حریم ،
حرمت دهیم ⁉️
و جای این #دنیا_زدگی اهریمنی ، اندکی سرشتِ الهی خود را پرورش دهیم
و با #پوشش به خود ارزش دهیم⁉️
حواسمان باشد:
آغوش #مرگ در انتظار همه ی ماست
و این #جوانی چند صباحی بیش نیست
و #خداوند نظاره گر ماست..
😔😔