⏪ #انس_با_قرآن
⏪برنامه ی روزنامه ی
✅ #ختم_قرآن کریم
👈 روزی یک صفحه
#صفحه_242
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
🔅ترجمه آیات صفحه 242 قرآن کریم :
📋من خود را [از مجرم بودنم] تبرئه نمی کنم؛ زیرا نفْسِ [طغیانگر] شدیداً به بدی فرمان می دهد، مگر زمانی که پروردگارم رحم کند، یقیناً پروردگارم بسیار آمرزنده و مهربان است «53» پادشاه گفت: اکنون آن [پاکدامنِ دانا] را نزد من آورید تا [در ادارۀ امور دولت و کشورم] او را [کارگزار و مشاور] ویژۀ خود قرار دهم. چون با یوسف سخن گفت به او اِعلام کرد: تو امروز نزد ما دارای مقام و منزلت، و [در همۀ امور] امین هستی«54» [یوسف] گفت: مرا به سرپرستی [و ریاست] خزینه ها [و انبارها]ی [ارزاقِ] این سرزمین بگمار! زیرا من نگهبانی دانایم «55» این گونه در [آن] سرزمین به یوسف مقام و منزلت دادیم تا هرجای آن بخواهد قدرت حکیمانه اش را [برای تدبیر امور] به کار گیرد، هرکس را بخواهیم به رحمت خود می رسانیم، و پاداش نیکوکاران را تباه نمی کنیم «56» و یقیناً پاداش آخرت برای مؤمنانی که همواره [خدا را اطاعت کردند، و از محرّماتش] پرهیز داشتند بهتر است «57» برادرانِ یوسف [با پدیدآمدن خشک سالی در شهر کنعان، برای تهیۀ آذوقه، به مصر] آمده، بر او وارد شدند، پس او آنان را شناخت درحالی که آنان او را نشناختند «58» یوسف چون آذوقه [و غلّۀ درخواستی] آنان را آماده کرد گفت: [در سفرِ بعد] برادرِ پدری خود را نزد من آورید، آیا نمی بینید من پیمانه را کامل می دهم، و بهتر از هرکس مهمانداری می کنم؟«59» اگر او را نزد من نیاورید هیچ آذوقه و غلّه ای پیش من ندارید، و نزدیک من هم نیایید! «60» [برادران] گفتند: می کوشیم موافقت پدرش را به آوردنش جلب کنیم، و یقیناً [این کار را] انجام می دهیم «61» [یوسف] به گماشتگانش گفت: کالایشان را [که در برابرِ دریافت آذوقه و غلّه پرداختند، به دور از چشم خودشان] در بارهایشان بگذارید، امید است وقتی به خانوادۀ خود بازگردند آن را بشناسند باشد که [انگیزه ای شود و به مصر] بازگردند«62» چون به سوی پدر برگشتند گفتند: ای پدر! آذوقه و غلّه را بر ما تحریم کردند، [برای رفعِ این تحریم] برادرمان [بنیامین] را با ما روانه کن تا سهم خود را دریافت کنیم، یقیناً ما از او نگهداری خواهیم کرد «63»
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#شروع_حافظ_خوانی
🔅 برنامه ی روزانه #حافظ_خوانی
♦️ الا یا ایها الساقی ادر کأسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
به بوی نافهای کاخر صبا زان طره بگشاید
ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دلها
مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم
جرس فریاد میدارد که بربندید محملها
به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید
که سالک بیخبر نبود ز راه و رسم منزلها
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل
کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها
همه کارم ز خود کامی به بدنامی کشید آخر
نهان کی ماند آن رازی کز او سازند محفلها
حضوری گر همیخواهی از او غایب مشو #حافظ
متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها
🔸 #حافظ_غزل_1
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
2130.mp3
998.9K
🔈 الا یا ایها الساقی ادر کأسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
حضوری گر همیخواهی از او غایب مشو#حافظ
متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها
🔸 #حافظ_غزل_1
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2