13) در روايات اولياى گرامى اسلام تاكيد شده است كه افراد غنى و متمكن در زندگى خانوادهى خود سختگير نباشند و از تامين رفاه و آسايش آنان خوددارى ننمايند.
حضرت رضا (ع) مىفرمايد: بر صاحبان نعمت واجب است كه بر عيالات خود توسعه دهند و به زندگى آنان گشايش بخشند.
ابىحمزه مىگويد حضرت على بن الحسين مىفرمود: اگر من داخل بازار شوم و با من چند درهم پول باشد و به وسيلهى آن براى خانوادهى خود گوشت تهيه كنم كه به آن نياز بسيار دارند براى من اين عمل محبوبتر است از اينكه بندهاى را آزاد نمايم.
عبدالله بن عباس مىگويد، رسول اكرم مىفرمود: هر كس داخل بازار شود و تحفهاى، مثلا ميوهاى، بخرد و آن را براى خانوادهى خود بياورد همانند صدقهاى است كه انسانى براى جمعيت محتاجى ببرد و سپس مىفرمود وقتى وارد منزل مىشود اول، پيش از پسر بچهها، از دختربچهها شروع كند و تحفه را به آنها بدهد. بعد از آن فرموده هر كس دختر خود را در منزل شاد كند همانند اين است كه بندهاى را از فرزندان اسمعيل آزاد كرده باشد.
14) اگر كسى قدرت مالى دارد و بخواهد پيوستگى خود را با مكتب اسلام و تعاليم قرآن شريف محفوظ بدارد حتما بايد زندگى عائلهى خود را توسعه دهد و آنان را در تنگنا و مضيقه نگذارد و رسول اكرم در اين باره فرموده است:
پيغمبر اكرم مىفرمود: كسى كه وسعت مالى دارد و داراى تمكن است ولى بر خانوادهى خود سخت بگيرد و آنان را از زندگى مرفه محروم دارد از ما نيست و به ما بستگى ندارد.
15)امام سجاد (ع) در جملهى اول دعا از خداوند درخواست غنا و تمكن مالى دارد.
در جملهى دوم از توسعهى رزق سخن مىگويد و شايد تمناى غنا را براى رفاه اهلبيت خويش خواسته است.
در جملهى سوم عرض مىكند: و لا تفتنى بالنظر.
بار الها! با توجه و التفات به اموالى كه در دست ثروتمندان است مرا مورد آزمايش و امتحان قرار مده.
16) دعاى سوم امام (ع) ناظر به غناى نفس و بىاعتنايى به دارايى و اموال سرمايهداران و مالاندوزان دنياست و اين همان چيزى است كه خداوند در قرآن شريف به پيمبر گرامى فرموده و او را مخاطب ساخته است:
و لا تمدن عينيك الى ما متعنا به ازواجا منهم زهره الحيوه الدنيا لنفتنهم فيه و رزق ربك خير و ابقى.
اى رسول معظم! چشمان خود را به اموال و زينتهاى دنيوى كه به اصناف كفار اعطا نمودهام مگشاى كه اين ثروت و سرمايه را به منظور آزمايش و امتحانشان دادهام. و رزق و روزى پروردگارت كه براى اهل ايمان مقرر گرديده به مراتب بهتر و عاليتر است و همواره باقى و برقرار خواهد بود.
در ذيل اين آيه حديثى از رسول اكرم است كه فرموده:
كسى كه چشم خود را براى نگاه كردن به اموال و ثروت دگران بگشايد اندوهش طولانى خواهد بود و غيظ و غضبش هرگز شفا نمىيابد.
17) طبع بشر حريص و فزونطلب است، هر قدر ثروت بيندوزد و مال گرد آورد حرص و طمعش بيشتر مىشود، همواره در باطن با خود به جنگ و ستيز است، از نظر دارايى، احساس كمبود مىكند و سرانجام با ناكامى از دنيا مىرود مگر آنكه خود را اصلاح كند و عنان حرص را به دست عقل واقعبين و مالانديش بسپارد و خويشتن را از سركشى و طغيان آن برهاند.
مردى به شكايت نزد امام صادق (ع) آمد، عرض كرد: من از پى مال مىروم و آن را به دست مىآورم اما از درآمد خويش قانع نمىشوم و همواره با نفس خود درجنگم و از آن بيشتر مىخواهد، عرض كرد به من چيزى بياموزيد كه از آن منتفع شوم، يعنى درمانم نماييد. حضرت فرمود: اگر آن مقدار درآمد كه امر ترا كفايت مىكند بىنيازت مىسازد چيز جزئى از مال دنيا ترا غنى مىنمايد و اگر درآمدى براى تو كافى است و بىنيازت نمىكند تمام آنچه در دنياست بىنيازت نخواهد نمود.
در واقع، امام (ع) مىخواهد بفرمايد: اگر مايلى از جنگ درونى خلاص شوى و از شر حرص رهايى يابى هدف خود را از كسب مال، ادارهى زندگى شرافتمندانه قرار ده، در اين صورت، مال قليلى ترا غنى و بىنياز مىسازد و كفاف زندگيت را مىنمايد، اما اگر هدفت در كسب مال، ثروتاندوزى و سرمايهدارى باشد تمام اموال جهان براى تو كافى نيست و هرگز از جنگ داخلى و سركشى حرص، آزاد نخواهى شد. بنابراين علاج اين حالت روانى در اختيار خود انسان است و شخص حريص بايد تمرين كند و عقل خود را به قضاوت بياورد و بگويد: چرا من اينقدر مىدوم و براى چه تا اين اندازه در گردآورى مال مىكوشم و بدون اينكه نفعى ببرم بايد آنها را بگذارم و بگذرم. وقتى توطين نفس نمود و خود را به عمل ناروا و غيرعاقلانهى خويش متوجه ساخت مىتواند بر هواى نفس خود و حرص خويش غلبه كند و خود را از آن بلا و بدبختى برهاند، و اين حالت، در منطق اخبار و روايات، غناى نفس است.
18) رسول اكرم مىفرمود: غنا و بىنيازى از كثرت اموال دنيوى نيست، بلكه از بىنيازى نفس است و بايد روح آدمى احساس بىنيازى كند و از دنيا آن را بخواهد كه محترمانه صرف زندگيش شود.
على (ع) فرموده است: غناى بزرگ و بىنيازى مهم، نااميدى و ياس از آن چيزهايى است كه در دست مردم است، يعنى بىاعتنايى و عدم توجه به اموال ثروتمندان و هستى افراد متمكن. كسى كه داراى اين حالت نفسانى باشد او در واقع غنى بزرگ اجتماع است، يعنى به اموال ثروتمندان بزرگ و سرمايهداران مهم اعتنا ندارد.
ابىبصير مىگويد از امام صادق (ع) شنيدم كه فرمود: عثمان به وسيلهى دو نفر از غلامان خود دويست دينار طلا براى ابوذر فرستاد و گفت: نزد او ببريد و سلام مرا به وى برسانيد و بگوييد: اين دويست دينار است كه عثمان براى شما فرستاده كه نياز خود را برطرف نمايى و حوايج خويشتن را تامين كنى.
ابوذر گفت: آيا به هيچيك از مسلمانان چنين مبلغى را داده است؟ گفتند: نه. ابوذر گفت: من يكى از مسلمانانم، گشايشى كه براى من است بايد براى همهى مسلمين باشد. به ابوذر گفتند كه عثمان اين مبلغ را از مال شخصى خود فرستاده و قسم ياد كرده است كه من آن را به حرام نيالودهام و براى شما جز حلال نفرستادهام. ابوذر گفت: من احتياجى به اين پول ندارم و امروز صبح نمودهام و از غنىترين مردمم. غلامان گفتند: خداوندت عافيت بخشد، ما كه در اطاق شما كم يا زياد چيزى كه از آن بهرهمند شوى نمىبينيم.
گفت: زيرا اين پالان، سفرهى من است و در آن دو قرصهى نان جوين دارم، به اين پول محتاج نيستم و به خدا قسم هرگز آن را نمىگيرم.
19) امام جواد (ع) هم در موضوع غناى نفس و بىنيازى روح، مىفرمايد: غنا عبارت از كمى تمنيات درونى و راضى بودن به همان چيزى است كه زندگى انسان را كفايت كند. فقر نفسانى عبارت از حدت و شدت نوميدى از لياقت خود و ياس از اموالى است كه در دست مردم است.
20) در عصر جاهليت، ثروتمندى و تمكن مالى داراى ارزش انسانى بود و مردم تصور مىكردند كه افراد مالدار، گروه برتر و ممتاز اجتماعاند و عقيده داشتند كه امور مهم مردم، خواه جنبهى معنوى داشته باشد و خواه جنبهى مادى، بايد به اين گروه سپرده شود و آنان عهدهدار گردند و تا آنجا به اين پندار باطل معتقد بودند كه وقتى وحى الهى بر رسول گرامى نازل شد و آن حضرت به رسالت مبعوث گرديد لب به اعتراض گشودند.
و قالوا لولا نزل هذا القرآن على رجل من القريتين عظيم.
گفتند: اگر خداوند اراده فرموده است كه پيمبرى از جانب خود بين مردم بفرستد چرا اين ماموريت مهم را به وليد بن مغيره، مالدار نامى مكه محول نفرمود يا آنكه چرا عروه بن مسعود ثقفى ثروتمند مشهور طائف را براى اين كار ماموريت نداد و اين امر مهم را به عهدهى شخصى سپرد كه در كودكى يتيم بوده و در بزرگسالى تهيدست و بىبضاعت است. اينان چنان در اشتباه بودند كه گمان مىكردند معيار صلاحيت رهبرى و نمايندگى باريتعالى بين مردم، تمكن مالى و سرمايهدارى آن كسى است كه خداوند، او را به رسالت انتخاب مىنمايد، و اين خود نمونهى روشنى است از اينكه چقدر در آن مردم، سرمايهدارى و ثروت مهم بوده و تا چه اندازه، تمكن در نظر آنان جلوه داشته و معيار احراز شخصيت و مقام بوده است. گردآورى مال، براى مردم عصر جاهليت، آنقدر ارزشمند و گرانبها بود كه تا دم مرگ از پى آن بودند و براى آن تلاش مىنمودند.
21) قرآن شريف : الهاكم التكاثر، حتى زرتم المقابر.
فزون طلبى و تكثير ثروت در نظر شما آنقدر اهميت دارد و شما را از خدا و سجاياى انسانى غافل نموده ( #ياد_مرگ ) كه تا زمان فرارسيدن مرگ و ديدن قبر، از پى آن تلاش و كوشش مىنماييد و در گردآورى آن همت مىگماريد. ثروتمندان، بر اثر غرور مال، مردم تهيدست را به باد مسخره مىگرفتند و حتى در زمان قيام رسول اكرم مومنين را استهزا مىنمودند و به آنان طعنه مىزدند و اين عمل ناروا را بر اثر داشتن ثروت، انجام مىدادند. قرآن شريف دربارهى اين گروه فرموده است:
ويل لكل همزه لمزه، الذى جمع مالا و عدده.
واى بر آن مردم عيبجو و غيبتكننده كه با همز و لمز و با طعن و مسخره نسبت به مردم تعدى مىنمودند و براى اينكه ثروتمندند دچار غرور شده و گمان مىكنند كه ثروت موجب حيات ابدى آنان مىگردد و اينان را براى هميشه نگه مىدارد. اسلام افكار مردم را در مورد ثروت دگرگون ساخت و به آنان فهماند كه مال براى گذران زندگى و رفع نيازمندى است نه مايهى افتخار و مباهات و ضمنا خاطرنشان ساخت كه خداوند مردم را به وسيلهى مال امتحان مىكند، مراقب باشيد كه تمكن مالى حجاب نفستان نشود و شما را از ياد خداوند و انجام وظايف دينى باز ندارد كه نه تنها مالدارى، امتحان خداوند است بلكه مال دگران را با ديدهى تمنى نگريستن نيز امتحان است و مردان الهى خود را از آن بركنار مىدارند.
22) امام سجاد (ع) در جملهى سوم دعا، به پيشگاه الهى عرض مىكند:
و لا تفتنى بالنظر.
پروردگارا! مرا با نگاه كردن به اموال دگران و چشم دوختن به ثروت آنان مورد آزمايش و امتحان قرار مده.
23) امام فرموده اند:«واوسع علی فی رزقک»دراین عبارت نکته ادبی وجود دارد،قاعده«تضمین».فعل« اوسع» متضمن معنای «بارک فی»است؛«اوسع و بارک علی فی رزقک» در رزق من وسعت وبرکت قرار ده،که شامل رزق معنوی ازجمله اولاد هم می شود.
وسعت رزق موضوعیت دارد؛1_حفظ آبرو شود.2_دغدغه مادی نداشته باشیم.
----»آرامش داشته باشیم برای عبادت خداوند،واین ازرحمت خداوند است.
در صحیفه سجادیه ازمعانی بیان، بسیار استفاده شده،بطور مثال وقتی نعمتی را از خداوند می خواهند،بلافاصله دعا برای دفع آفت نعمت هم می کنند.دراینجا «ولاتفتنی بالنظر»خداوندا مرا با «نظر»مورد آزمایش قرارمده.یعنی «من را بی نیاز کن ودررزقم برکت و وسعت قرار بده وبا «نظر»مورد آزمایش قرار نده.
دواحتمال در مورد« نظر»هست،1_مرا نسبت به رزقم منتظر نگذار....که به فتنه مبتلا نشوم.2_چشمم دنبال مال مردم نباشد،تا به فتنه نیفتم.
در سوره مبارکه طه/131آمده است«ولاتمدن عینک الی ما متعنا....لنفتنهم فیه ورزق ربک خیر وابقی»