eitaa logo
انس با صحیفه سجادیه
5.1هزار دنبال‌کننده
16.8هزار عکس
2.6هزار ویدیو
1.7هزار فایل
من به شما عزیزان توصیه میکنم با صحیفه سجادیه انس بگیرید! کتاب بسیار عظیمی است! پراز نغمه های معنوی است! مقام معظم رهبری Sahifeh Sajjadieh در اینستاگرام https://www.instagram.com/sahife2/ ادمین کانال @yas2463
مشاهده در ایتا
دانلود
13) در روايات اولياى گرامى اسلام تاكيد شده است كه افراد غنى و متمكن در زندگى خانواده‏ى خود سختگير نباشند و از تامين رفاه و آسايش آنان خوددارى ننمايند. حضرت رضا (ع) مى‏فرمايد: بر صاحبان نعمت واجب است كه بر عيالات خود توسعه دهند و به زندگى آنان گشايش بخشند. ابى‏حمزه مى‏گويد حضرت على بن الحسين مى‏فرمود: اگر من داخل بازار شوم و با من چند درهم پول باشد و به وسيله‏ى آن براى خانواده‏ى خود گوشت تهيه كنم كه به آن نياز بسيار دارند براى من اين عمل محبوبتر است از اينكه بنده‏اى را آزاد نمايم. عبدالله بن عباس مى‏گويد، رسول اكرم مى‏فرمود: هر كس داخل بازار شود و تحفه‏اى، مثلا ميوه‏اى، بخرد و آن را براى خانواده‏ى خود بياورد همانند صدقه‏اى است كه انسانى براى جمعيت محتاجى ببرد و سپس مى‏فرمود وقتى وارد منزل مى‏شود اول، پيش از پسر بچه‏ها، از دختربچه‏ها شروع كند و تحفه را به آنها بدهد. بعد از آن فرموده هر كس دختر خود را در منزل شاد كند همانند اين است كه بنده‏اى را از فرزندان اسمعيل آزاد كرده باشد.
14) اگر كسى قدرت مالى دارد و بخواهد پيوستگى خود را با مكتب اسلام و تعاليم قرآن شريف محفوظ بدارد حتما بايد زندگى عائله‏ى خود را توسعه دهد و آنان را در تنگنا و مضيقه نگذارد و رسول اكرم در اين باره فرموده است: پيغمبر اكرم مى‏فرمود: كسى كه وسعت مالى دارد و داراى تمكن است ولى بر خانواده‏ى خود سخت بگيرد و آنان را از زندگى مرفه محروم دارد از ما نيست و به ما بستگى ندارد.
15)امام سجاد (ع) در جمله‏ى اول دعا از خداوند درخواست غنا و تمكن مالى دارد. در جمله‏ى دوم از توسعه‏ى رزق سخن مى‏گويد و شايد تمناى غنا را براى رفاه اهل‏بيت خويش خواسته است. در جمله‏ى سوم عرض مى‏كند: و لا تفتنى بالنظر. بار الها! با توجه و التفات به اموالى كه در دست ثروتمندان است مرا مورد آزمايش و امتحان قرار مده.
16) دعاى سوم امام (ع) ناظر به غناى نفس و بى‏اعتنايى به دارايى و اموال سرمايه‏داران و مال‏اندوزان دنياست و اين همان چيزى است كه خداوند در قرآن شريف به پيمبر گرامى فرموده و او را مخاطب ساخته است: و لا تمدن عينيك الى ما متعنا به ازواجا منهم زهره الحيوه الدنيا لنفتنهم فيه و رزق ربك خير و ابقى. اى رسول معظم! چشمان خود را به اموال و زينتهاى دنيوى كه به اصناف كفار اعطا نموده‏ام مگشاى كه اين ثروت و سرمايه را به منظور آزمايش و امتحانشان داده‏ام. و رزق و روزى پروردگارت كه براى اهل ايمان مقرر گرديده به مراتب بهتر و عاليتر است و همواره باقى و برقرار خواهد بود. در ذيل اين آيه حديثى از رسول اكرم است كه فرموده: كسى كه چشم خود را براى نگاه كردن به اموال و ثروت دگران بگشايد اندوهش طولانى خواهد بود و غيظ و غضبش هرگز شفا نمى‏يابد.
17) طبع بشر حريص و فزون‏طلب است، هر قدر ثروت بيندوزد و مال گرد آورد حرص و طمعش بيشتر مى‏شود، همواره در باطن با خود به جنگ و ستيز است، از نظر دارايى، احساس كمبود مى‏كند و سرانجام با ناكامى از دنيا مى‏رود مگر آنكه خود را اصلاح كند و عنان حرص را به دست عقل واقع‏بين و مال‏انديش بسپارد و خويشتن را از سركشى و طغيان آن برهاند. مردى به شكايت نزد امام صادق (ع) آمد، عرض كرد: من از پى مال مى‏روم و آن را به دست مى‏آورم اما از درآمد خويش قانع نمى‏شوم و همواره با نفس خود درجنگم و از آن بيشتر مى‏خواهد، عرض كرد به من چيزى بياموزيد كه از آن منتفع شوم، يعنى درمانم نماييد. حضرت فرمود: اگر آن مقدار درآمد كه امر ترا كفايت مى‏كند بى‏نيازت مى‏سازد چيز جزئى از مال دنيا ترا غنى مى‏نمايد و اگر درآمدى براى تو كافى است و بى‏نيازت نمى‏كند تمام آنچه در دنياست بى‏نيازت نخواهد نمود. در واقع، امام (ع) مى‏خواهد بفرمايد: اگر مايلى از جنگ درونى خلاص شوى و از شر حرص رهايى يابى هدف خود را از كسب مال، اداره‏ى زندگى شرافتمندانه قرار ده، در اين صورت، مال قليلى ترا غنى و بى‏نياز مى‏سازد و كفاف زندگيت را مى‏نمايد، اما اگر هدفت در كسب مال، ثروت‏اندوزى و سرمايه‏دارى باشد تمام اموال جهان براى تو كافى نيست و هرگز از جنگ داخلى و سركشى حرص، آزاد نخواهى شد. بنابراين علاج اين حالت روانى در اختيار خود انسان است و شخص حريص بايد تمرين كند و عقل خود را به قضاوت بياورد و بگويد: چرا من اينقدر مى‏دوم و براى چه تا اين اندازه در گردآورى مال مى‏كوشم و بدون اينكه نفعى ببرم بايد آنها را بگذارم و بگذرم. وقتى توطين نفس نمود و خود را به عمل ناروا و غيرعاقلانه‏ى خويش متوجه ساخت مى‏تواند بر هواى نفس خود و حرص خويش غلبه كند و خود را از آن بلا و بدبختى برهاند، و اين حالت، در منطق اخبار و روايات، غناى نفس است.
18) رسول اكرم مى‏فرمود: غنا و بى‏نيازى از كثرت اموال دنيوى نيست، بلكه از بى‏نيازى نفس است و بايد روح آدمى احساس بى‏نيازى كند و از دنيا آن را بخواهد كه محترمانه صرف زندگيش شود. على (ع) فرموده است: غناى بزرگ و بى‏نيازى مهم، نااميدى و ياس از آن چيزهايى است كه در دست مردم است، يعنى بى‏اعتنايى و عدم توجه به اموال ثروتمندان و هستى افراد متمكن. كسى كه داراى اين حالت نفسانى باشد او در واقع غنى بزرگ اجتماع است، يعنى به اموال ثروتمندان بزرگ و سرمايه‏داران مهم اعتنا ندارد. ابى‏بصير مى‏گويد از امام صادق (ع) شنيدم كه فرمود: عثمان به وسيله‏ى دو نفر از غلامان خود دويست دينار طلا براى ابوذر فرستاد و گفت: نزد او ببريد و سلام مرا به وى برسانيد و بگوييد: اين دويست دينار است كه عثمان براى شما فرستاده كه نياز خود را برطرف نمايى و حوايج خويشتن را تامين كنى. ابوذر گفت: آيا به هيچيك از مسلمانان چنين مبلغى را داده است؟ گفتند: نه. ابوذر گفت: من يكى از مسلمانانم، گشايشى كه براى من است بايد براى همه‏ى مسلمين باشد. به ابوذر گفتند كه عثمان اين مبلغ را از مال شخصى خود فرستاده و قسم ياد كرده است كه من آن را به حرام نيالوده‏ام و براى شما جز حلال نفرستاده‏ام. ابوذر گفت: من احتياجى به اين پول ندارم و امروز صبح نموده‏ام و از غنى‏ترين مردمم. غلامان گفتند: خداوندت عافيت بخشد، ما كه در اطاق شما كم يا زياد چيزى كه از آن بهره‏مند شوى نمى‏بينيم. گفت: زيرا اين پالان، سفره‏ى من است و در آن دو قرصه‏ى نان جوين دارم، به اين پول محتاج نيستم و به خدا قسم هرگز آن را نمى‏گيرم.
19) امام جواد (ع) هم در موضوع غناى نفس و بى‏نيازى روح، مى‏فرمايد: غنا عبارت از كمى تمنيات درونى و راضى بودن به همان چيزى است كه زندگى انسان را كفايت كند. فقر نفسانى عبارت از حدت و شدت نوميدى از لياقت خود و ياس از اموالى است كه در دست مردم است.
20) در عصر جاهليت، ثروتمندى و تمكن مالى داراى ارزش انسانى بود و مردم تصور مى‏كردند كه افراد مالدار، گروه برتر و ممتاز اجتماع‏اند و عقيده داشتند كه امور مهم مردم، خواه جنبه‏ى معنوى داشته باشد و خواه جنبه‏ى مادى، بايد به اين گروه سپرده شود و آنان عهده‏دار گردند و تا آنجا به اين پندار باطل معتقد بودند كه وقتى وحى الهى بر رسول گرامى نازل شد و آن حضرت به رسالت مبعوث گرديد لب به اعتراض گشودند. و قالوا لولا نزل هذا القرآن على رجل من القريتين عظيم. گفتند: اگر خداوند اراده فرموده است كه پيمبرى از جانب خود بين مردم بفرستد چرا اين ماموريت مهم را به وليد بن مغيره، مالدار نامى مكه محول نفرمود يا آنكه چرا عروه بن مسعود ثقفى ثروتمند مشهور طائف را براى اين كار ماموريت نداد و اين امر مهم را به عهده‏ى شخصى سپرد كه در كودكى يتيم بوده و در بزرگسالى تهيدست و بى‏بضاعت است. اينان چنان در اشتباه بودند كه گمان مى‏كردند معيار صلاحيت رهبرى و نمايندگى باريتعالى بين مردم، تمكن مالى و سرمايه‏دارى آن كسى است كه خداوند، او را به رسالت انتخاب مى‏نمايد، و اين خود نمونه‏ى روشنى است از اينكه چقدر در آن مردم، سرمايه‏دارى و ثروت مهم بوده و تا چه اندازه، تمكن در نظر آنان جلوه داشته و معيار احراز شخصيت و مقام بوده است. گردآورى مال، براى مردم عصر جاهليت، آنقدر ارزشمند و گرانبها بود كه تا دم مرگ از پى آن بودند و براى آن تلاش مى‏نمودند.
21) قرآن شريف : الهاكم التكاثر، حتى زرتم المقابر. فزون طلبى و تكثير ثروت در نظر شما آنقدر اهميت دارد و شما را از خدا و سجاياى انسانى غافل نموده ( ) كه تا زمان فرارسيدن مرگ و ديدن قبر، از پى آن تلاش و كوشش مى‏نماييد و در گردآورى آن همت مى‏گماريد. ثروتمندان، بر اثر غرور مال، مردم تهيدست را به باد مسخره مى‏گرفتند و حتى در زمان قيام رسول اكرم مومنين را استهزا مى‏نمودند و به آنان طعنه مى‏زدند و اين عمل ناروا را بر اثر داشتن ثروت، انجام مى‏دادند. قرآن شريف درباره‏ى اين گروه فرموده است: ويل لكل همزه لمزه، الذى جمع مالا و عدده. واى بر آن مردم عيبجو و غيبت‏كننده كه با همز و لمز و با طعن و مسخره نسبت به مردم تعدى مى‏نمودند و براى اينكه ثروتمندند دچار غرور شده و گمان مى‏كنند كه ثروت موجب حيات ابدى آنان مى‏گردد و اينان را براى هميشه نگه مى‏دارد. اسلام افكار مردم را در مورد ثروت دگرگون ساخت و به آنان فهماند كه مال براى گذران زندگى و رفع نيازمندى است نه مايه‏ى افتخار و مباهات و ضمنا خاطرنشان ساخت كه خداوند مردم را به وسيله‏ى مال امتحان مى‏كند، مراقب باشيد كه تمكن مالى حجاب نفستان نشود و شما را از ياد خداوند و انجام وظايف دينى باز ندارد كه نه تنها مالدارى، امتحان خداوند است بلكه مال دگران را با ديده‏ى تمنى نگريستن نيز امتحان است و مردان الهى خود را از آن بركنار مى‏دارند.
22) امام سجاد (ع) در جمله‏ى سوم دعا، به پيشگاه الهى عرض مى‏كند: و لا تفتنى بالنظر. پروردگارا! مرا با نگاه كردن به اموال دگران و چشم دوختن به ثروت آنان مورد آزمايش و امتحان قرار مده.
23) امام فرموده اند:«واوسع علی فی رزقک»دراین عبارت نکته ادبی وجود دارد،قاعده«تضمین».فعل« اوسع» متضمن معنای «بارک فی»است؛«اوسع و بارک علی فی رزقک» در رزق من وسعت وبرکت قرار ده،که شامل رزق معنوی ازجمله اولاد هم می شود. وسعت رزق موضوعیت دارد؛1_حفظ آبرو شود.2_دغدغه مادی نداشته باشیم. ----»آرامش داشته باشیم برای عبادت خداوند،واین ازرحمت خداوند است. در صحیفه سجادیه ازمعانی بیان، بسیار استفاده شده،بطور مثال وقتی نعمتی را از خداوند می خواهند،بلافاصله دعا برای دفع آفت نعمت هم می کنند.دراینجا «ولاتفتنی بالنظر»خداوندا مرا با «نظر»مورد آزمایش قرارمده.یعنی «من را بی نیاز کن ودررزقم برکت و وسعت قرار بده وبا «نظر»مورد آزمایش قرار نده. دواحتمال در مورد« نظر»هست،1_مرا نسبت به رزقم منتظر نگذار....که به فتنه مبتلا نشوم.2_چشمم دنبال مال مردم نباشد،تا به فتنه نیفتم. در سوره مبارکه طه/131آمده است«ولاتمدن عینک الی ما متعنا....لنفتنهم فیه ورزق ربک خیر وابقی»
با تشکر از همه دوستان مشارکت کننده در بحث ما (برداشت من)( نویسنده - خواننده و نشر دهنده این کلام نورانی ) اجرتان با صاحب این کتاب با عظمت امام سجاد علیه السلام