eitaa logo
انس با صحیفه سجادیه
5.1هزار دنبال‌کننده
16.8هزار عکس
2.6هزار ویدیو
1.7هزار فایل
من به شما عزیزان توصیه میکنم با صحیفه سجادیه انس بگیرید! کتاب بسیار عظیمی است! پراز نغمه های معنوی است! مقام معظم رهبری Sahifeh Sajjadieh در اینستاگرام https://www.instagram.com/sahife2/ ادمین کانال @yas2463
مشاهده در ایتا
دانلود
يَا مَنْ لَا تَنْقَضِي عَجَائِبُ عَظَمَتِهِ اى آن كه، شگفتى‏هاى عظمتش به پايان نمى‏رسد! 👌 دعای https://eitaa.com/sahife2/40226 ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
👈 يا مَنْ لَا تَنْقَضِي عَجَائِبُ عَظَمَتِهِ اى آن كه، شگفتى‏هاى عظمتش به پايان نمى‏رسد! ✔️(برای دیدن ذره ای از ، روی عبارت دعا کلیک کنید ) 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
‏ 29 ‏ 1 🔴 در مقدمه اين فصل، لازم است به جملاتى از پروفسور كارل كه در اين زمينه و مسائل ديگر عالى‏ترين تحقيقات را دارد اشاره كنم، سپس مطالب لازم را يادآورى‏ نمايم. او مى‏گويد: «علومى كه از موجودات زنده به طور عموم و از فرد آدمى به خصوص، بحث مى‏كنند اين قدر پيشرفت نكرده و هنوز در مرحله توصيفى باقى مانده‏اند. حقيقت اين كه انسان يك مجموعه پيچيده و مبهم و غير قابل تفكيكى است كه نمى‏توان او را به آسانى شناخت و هنوز روش‏هايى كه بتوان او را در اجزا و در مجموعه و در عين روابطش با محيط خارج بشناسد، در دست نيست، چه براى چنين مطالعه‏اى دخالت تكنيك‏هاى فراوان و علوم مشخصى ضرورى است، و هر يك از اين علوم نيز كه يك جنبه و يك جزء از اين مجموعه پيچيده را مطالعه مى‏كند نتيجه‏اى خاص به دست مى‏آورد، و تا آن جا كه تكامل تكنيكيش اجازه مى‏دهد در اين راه به جلو مى‏رود، ولى مجموعه اين مفاهيم انتزاعى از درك واقعيّت در مورد آدمى ناتوان است، زيرا هنوز نكات پرارزش و مهمّى در تاريكى باقى مى‏ماند و كالبدشناسى و شيمى و فيزيولوژى و روان‏شناسى و علم تربيت و تاريخ علم الاجتماع و اقتصاد و رشته‏هاى آنان به كنه وجود آدمى نمى‏رسند. بنابراين انسانى كه متخصصين هر رشته از اين علوم مى‏شناسند نيز واقعى نيست و بلكه شبحى ساخته و پرداخته تكنيك‏هاى همان علم است. از دريچه چشم علوم مختلف، انسان در عين حال بدنى است كه كالبدشناسان آن را مى‏شكافند، نفسى است كه روانشناسان و روحانيون آن را توصيف مى‏كنند، و شخصيتى است كه هر يك از ما با درون بينى به آن بر مى‏خوريم. ذخيره سرشارى از مواد شيميايى گوناگون است كه بافت‏ها و مايعات بدن را مى‏سازد. اجتماع شگفت‏انگيز سلول‏ها و مايعات تغذيه است كه قوانين همبستگى آنها را فيزيولوژيست‏ها مطالعه مى‏كنند. او تركيبى از اعضا و نفس عاقله است كه در بستر زمان كشانده مى‏شود و متخصصين بهداشت و تعليم و تربيت مى‏كوشند آن را در اين سير به سوى تكامل غايى آن رهبرى كنند. انسان، ماشينى است كه بايد دائماً مصرف كند تا ماشين‏هايى كه خود برده آنها گشته به كار خود ادامه دهند. او شاعر و قهرمان و مقدّس است و بالاخره نه تنها وجود بسيار پيچيده‏اى است كه دانشمندان آن را با تكنيك‏هاى خاصى تجزيه مى‏كنند بلكه در عين حال مجموعه‏اى از آرزوها و تصوّرات و اميال انسانيّت نيز هست. اطلاعاتى كه از او داريم آميخته با عوامل ماوراى طبيعى نيز هستند و در اين باره ابهام به حدّى است كه ما نه تنها به انتخاب آنچه خوشايند ماست تمايل نشان مى‏دهيم، بلكه در ايده‏اى كه نسبت به انسان داريم معتقدات و احساسات ما نيز بى‏اثر نيست. يك عالم مادى و يك دانشمند روحانى هر دو يك تعريف را درباره كريستال‏هاى نمك طعام مى‏پذيرند ولى در مورد وجود آدمى هم‏عقيده نمى‏شوند. محقّقاً بشريّت تلاش زيادى براى شناسايى خود كرده است، ولى با آن كه ما امروز وارث گنجينه‏هايى از مطالعات دانشمندان و فلاسفه و عرفا و شعرا هستيم، هنوز جز به اطلاعات ناقص در مورد انسان دسترسى نداريم كه آنها نيز زاييده روش‏هاى تحقيقى ماست و حقيقت وجود ما در ميان جمع اشباحى كه از خود ساخته‏ايم مجهول مانده است. 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 235 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
‏ 29 ‏ 2 🔴 در حقيقت جهل ما از خود زياد، و نواحى وسيعى از دنياى درونى ما هنوز ناشناخته مانده است و بيشتر پرسش‏هايى كه مطالعه كنندگان زندگى انسان مطرح مى‏كنند بدون پاسخ مى‏ماند. چگونه مولكول‏هاى اجسام شيميايى در ساختمان پيچيده و موقّتى سلول‏ها سهم مى‏گيرند و زندگى را در خود نگه مى‏دارند؟ چگونه ژن‏هاى موجوده در هسته سلول‏هاى جنسى خصائص ارثى را مشخص و نمودار مى‏كنند؟ سلول‏ها با اجتماعات خود چگونه اشكال بافتى و اندامى را به وجود مى‏آورند؟ گويى اينها نيز مانند زنبور عسل و مورچه وظيفه‏اى را كه در اجتماع به عهده دارند از پيش مى‏دانند ولى طرقى را كه آنها براى ايجاد يك بدن پيچيده و در عين حال ساده به كار مى‏برند نمى‏شناسيم. ماهيّت حقيقى عمر انسانى يعنى زمان روانى و زمان فيزيولوژيكى چيست؟ اگر چه مى‏دانيم كه تركيبى از بافت‏ها و اندام‏ها و هورمون‏ها و نفس عاقله هستيم ولى چگونگى روابط اعمال روانى با سلول‏هاى مغزى بر ما پوشيده است و ما حتى به فيزيولوژى سلول‏هاى مغزى آشنايى نداريم! در چه حدودى اراده مى‏تواند در تغيير وضع موجود موثر باشد؟ چگونه حالت اعضا بر روحيه تأثير مى‏نمايد؟ خصائص عضوى و روانى كه هر كس از پدر و مادر خود به ارث مى‏برد چطور با شرايط خاص زندگى محيط و تحت تأثير مواد شيميايى اغذيه و آب و هوا و اصول فيزيولوژيكى و اخلاقى تغيير مى‏كند؟ ما هنوز براى شناسايى روابطى كه بين رشد استخوان‏ها و عضلات و اندام‏ها با فعاليت روانى و معنوى ما در كار است ناتوانيم، و همچنين عامل تأمين كننده تعادل دستگاه عصبى و مقاومت در برابر بيمارى‏ها و خستگى را نمى‏شناسيم! اهميت نسبى فعاليت‏هاى فكرى و اخلاقى و جمالى و عرفانى تا چه اندازه است! شكل خاصى از انرژى كه موجد تلپاتى «1» مى‏گردد كدام است؟ بلاشك بعضى عوامل بدنى و روانى وجود دارند كه بدبختى و نيكبختى هر كس وابسته به آنهاست ولى اينها بر ما مجهولند، ما نمى‏توانيم با وسايل تصنّعى خود را قرين خوشبختى سازيم. به خوبى واضح است كه مساعى تمام علومى كه انسان را مورد مطالعه قرار داده‏اند به جايى نرسيده است و شناسايى ما از خود هنوز نواقص زيادى دربردارد. قرآن مجيد در زمينه جهل انسان به يك رشته از واقعيّت خودش مى‏فرمايد: وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُم مِّنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا و از تو درباره روح مى‏پرسند، بگو: روح از امر پروردگار من است، و از دانش و علم جز اندكى به شما نداده‏اند. اين جهل شامل رشته‏هاى ديگرى از نواحى وجود او نيز مى‏گردد به صورتى كه كارل در مقاله بالا اشاره كرده است. انسان در عين جهلى كه به بسيارى از نواحى وجود خود دارد، به كشف واقعيّت‏هايى از دستگاه آفرينش خود موفق شده كه مطالعه آن كشفيات، اولًا: انسان را در دريايى از حيرت و تعجّب فرو مى‏برد، و ثانياً، به گوشه‏اى از عظمت آفريدگار جهان واقف مى‏سازد. 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 238 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
🙏 دعای صحیفه‌ی سجادیه را مکرر در مکرر بخوانید. 👤 ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
1_1051089138.mp3
2.56M
❇️هر کاره ای هستید روی تان را از ما برنگردانید!!! 👤 علیه السلام ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
برنامه ی اهمیت مال برای انسان وَ قَالَ (علیه السلام): يَنَامُ الرَّجُلُ عَلَى الثُّكْلِ، وَ لَا يَنَامُ عَلَى الْحَرَبِ. [قال السيد الرضي: و معنى ذلك أنه يصبر على قتل الأولاد و لا يصبر على سلب الأموال]. حضرت علی که درود خدا بر او باد ، در مشكل مال غارت شده فرمودند: آدم داغدار مى خوابد، امّا مال غارت شده، نمى خوابد. سید رضی گوید: (معناى سخن امام عليه السّلام اين است كه انسان بر كشته شدن و ان بردبارى مى كند امّا در غارت و ربوده شدن اموال بردبار نيست). 🆔 @sahife2
◀️ داغ فرزند و داغ غارت اموال: ⏺ امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه به نكته اى اشاره مى كند كه درباره غالب مردم صادق است، مى فرمايد: «انسان داغدار و مصيبت زده خواب و آسايش دارد؛ اما كسى كه مالش را به زور گرفته اند خواب ندارد»؛ (يَنَامُ الرَّجُلُ عَلَى الثُّكْلِ، وَلاَ يَنَامُ عَلَى الْحَرَبِ). «ثُكل» (بر وزن قُفل) به معناى مصيبت و ناراحتى، به سبب از دست دادن عزيزان است. «حَرَب» (بر وزن طَرَف) به معناى غارت اموال است. سيّد رضى؛ در تفسير اين كلام شريف مى گويد: «مفهومش آن است كه انسان ممكن است بر قتل فرزندان خود صبر كند؛ اما در ربودن اموالش صبر نخواهد داشت»؛ (وَمَعْنى ذلِکَ أَنَّهُ يُصْبَرُ عَلى قَتْلِ الاْوْلادِ، وَلا يُصْبَرُ عَلى سَلَبِ الاَْمْوالِ). براى اين سخن كه به نظر مى رسد به صورت ضرب المثلى عمومى درآمده، دو تفسير گفته شده است: نخست اينكه انسان وقتى گرفتار مصيبتى مى شود، مثلاً عزيزى را از دست مى دهد، يقين دارد كه بازنمى گردد و به همين دليل به تدريج آرامش خود را بازمى يابد. در حالى كه وقتى مالش را به ناحق ببرند هر زمان در فكر است كه از طريقى بتواند آن را بازگرداند. به همين دليل خواب و آرامش ندارد. در تفسير ديگرى گفته شده كه اين گفتار حكيمانه كنايه اى است از بسيارى از توده هاى مردم كه دلبستگى آنها به مال و ثروتشان حتى بيش از دلبستگى به فرزندان و عزيزانشان است و گاه حتى تا پاى جان براى نگهدارى اموالشان مى ايستند و اين ضرب المثل فارسى كه مى گويند: «مال است نه جان تا بتوان آسان داد»، شاهد بر آن است. گاه گفته شده است كه از دست دادن عزيزان نه تنها سبب ذلت انسان نمى شود بلكه دوستان و علاقه مندان، چنين شخصى را عزيز مى دارند و احترام مى كنند تا مصيبت خود را فراموش كند؛ ولى غارت اموال و ربودن آن به وسيله زورمندان غاصب نوعى ذلت براى انسان است، ازاينرو انسان نمى تواند آن را تحمل كند. در اينجا مناسب است به داستانى در زمينه قتل «معلى بن خنيس» به دست حاكم مدينه «داود بن على» و گفت وگويى كه ميان او و امام صادق عليه السلام رد و بدل شد اشاره كنيم. علامه مجلسى؛ در جلد 47 بحارالانوار در شرح حالات آن حضرت از كتاب مناقب ابن شهرآشوب روايتى نقل مى كند كه هفت نفر از روات آن را ذكر كرده اند: «داود بن على» (فرماندار مدينه) هنگامى كه «معلى بن خنيس» را (كه از ياران امام صادق عليه السلام بود) به قتل رساند و اموالش را گرفت، امام صادق عليه السلام به او فرمود: دوست مرا كشتى و اموالش را گرفتى، آيا نمى دانى كه انسان ممكن است بر مصيبت صبر كند؛ ولى در برابر غارت صبر نمى كند؟ به خدا سوگند تو را نفرين خواهم كرد. داود به صورت استهزاء گفت: مرا به نفرينت تهديد مى كنى؟ امام عليه السلام (چيزى نگفت و) به خانه خود بازگشت و آن شب پيوسته مشغول عبادت و قيام و قعود بود. داود پنج نفر از مأموران خود را فرستاد و گفت: او را نزد من آوريد. اگر خوددارى كرد سر او را براى من بياوريد. آنها نزد امام عليه السلام آمدند در حالى كه امام عليه السلام مشغول به نماز بود. گفتند: داود شما را فرا خوانده است. فرمود: اگر نيايم چه مى شود؟ گفتند: دستور خاصى به ما داده است. امام عليه السلام فرمود: بازگرديد كه براى دنيا و آخرت شما بهتر است. آنها خوددارى كردند و گفتند: حتمآ بايد بيايى. امام عليه السلام دستها را به سوى آسمان بلند كرد و سپس بر شانه هاى خود گذاشت و آنها را گشود و دعا كرد و با انگشت اشاره خود اشاره نمود. آنها مى گويند: شنيديم كه مى فرمود: همين ساعت، همين ساعت. ناگهان فريادى بلند شد. امام عليه السلام به آنها فرمود: رئيس شما مرد. آنها برگشتند. جريان را از امام عليه السلام سؤال كردند، فرمود: او فرستاده بود گردن مرا بزنند من به اسم اعظم پروردگار او را نفرين كردم. خداوند فرشته اى را فرستاد كه با سلاح، ضربه اى به او زد و او را كشت. 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2