eitaa logo
صحیفه و ادعیه
19.1هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
3.1هزار ویدیو
37 فایل
✳️برای رزرو تبلیغات در مجموعه اَسرا بر روی لینک زیر کلیک کنید👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2186347655C6187e57a27 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/uB8b.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 مرحوم حاج اسماعیل دولابی (ره): اگر در شب های قدر، همه مردم کسانی را که به گردنشان حقی دارند را ببخشند، مشکل همه در یک شب حل می‌شود.  📒@sahifeh_Et
✅ راه عبور از گردنه های سخت قیامت چیست؟ ✴️️ آیت الله رحمة الله علیه : 🔷 در قیامت گردنه ای هست که کسی که از مردم بر گردنش باشد، نمی تواند از آن بگذرد و باید از حسناتش به کسی که او را پایمال کرده، بدهد و تا مردم در آنجا از همدیگر راضی نشوند، نمی توانند از آنجا بگذرند. 📘 در محضر عارفان 📒@sahifeh_Et
🔸ﺭﻭﺯ ﻗﯿﺎﻣﺖ ﻧﯿﮑﯽ ﻫﺎیمان ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺤﺒﻮﺏ ﺗﺮﯾﻦ ﻓﺮﺩ ﺯﻧﺪگیمان ﻧﺨﻮﺍهیم ﺩﺍﺩ! ﺍﻣﺎ ﻣﺠﺒﻮﺭ می شویم ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﻧﯿﮑﯽ ﻫﺎیمان ﺭﺍ ﺑﺪهیم ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻣﺘﻨﻔﺮ ﺑﻮﺩیم ﻭ ﻏﯿﺒﺘﺶ ﺭﺍ ﮐﺮﺩیم!!! 🔸گناه، خصوصا ، اوج حماقت است نه زرنگی! زرنگی، بندگی خداست. زرنگی های ما، همه نا زرنگی است. کسی که می گوید: سر فلانی کلاه گذاشتم! اشتباه می کند، بلکه فلانی سرش کلاه گذاشته است؛ چون حق بر گردن او پیدا کرده است. 🖋آیت الله بهاءالدینی (ره) 📒@sahifeh_Et
✅ بار سنگین امام باقر علیه‌السلام: 💌 اوَّلُ قطرةٍ مِنَ الشَّهیدِ كفّارَةٌ لِذُنوبِهِ اِلاّ الدَّین فَاِنَّ كفّارَتَه قَضاءُه. 🌷🔹🌷🔹🌷 🔸 اوّلین قطره خون ،کفاره گناهان او است 🔸 مگر الناس) او که کفاره‌اش، پرداخت آن است. 📘 من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۱۸۳ 📒@sahifeh_Et
🔺 حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: 🔻 نقل می‌کنند که در نجف قصابی بود که فوت کرد. رفیقی از علمای نجف داشت. بعد از مدتی آن عالم، رفیق قصاب خود را در خواب دید. 🔸 عالم از قصاب پرسید: آن‌طرف جای شما خوب است؟ گفت: نه، بد و سخت است. گفت: چرا؟ گفت: از دست فلان همسایه‌. گفت: چه شده است؟ گفت: خواستگاری دختر او آمدند، من قصاب محل بودم، با من مشورت کردند، من یک کلمه گفتم، خود را گیر انداختم. 🔹 قصاب به آن عالم اصرار کرد که من را نجات بده. عالم از خواب بیدار شد و به دنبال آن همسایه رفت. دید که پدر این خانواده فوت کرده است. یک دختری دارد که سنی از او گذشته است و در خانه است. به دختر گفت شما حقی به گردن فلان قصاب دارید؟ دختر شروع به نفرین کردن کرد. عالم گفت: چرا نفرین می‌کنی؟ اگر حقی بوده است، بگو که من برای حل این معضل آمدم. 🔸 دختر گفت: شما دیگر نمی‌توانید، زندگی من تباه شده است. عالِم پرسید که چطور زندگی شما تباه شده است؟ گفت: من دختری بودم، خواستگاری داشتم. پدر خانواده خواستگار، نزد قصاب رفتند، از آن‌ها پرسیده بودند که این‌ها چطور آدمی هستند؟ هم‌زمان بین قصاب و پدر من اختلافی پیدا شده بود، قصاب گفته بود «چه عرض کنم؟». 🔹 این کلمه ما را خانه‌نشین کرد. یک «چه عرض کنم» ما را خانه‌نشین کرد. این‌ها پس زدند و این کلمۀ قصاب هم راجع به من زبان به زبان گشت و دیگر الآن سنی از من گذشته است و زمان ازدواج من تمام شده است. 🔸 آن عالِم می‌ایستد و خلاصه زندگی این‌ها را سامان می‌دهد و دختر را شوهر می‌دهد که آن دوست قصاب خود را هم نجات بدهد. ┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄ 🌹📒@sahifeh_Et🌹 ‌ ‌