نگاه ما
یادم هست سال اولی که با استاد کلاس مهدویت داشتیم آخرین جلسه قرار بود تحقیقی برای استاد بیاوریم چون یکسری از دوستان تحقیق نیاورده بودند استاد فرمودند: تحقیق ایمیل کنید.آخر کلاس دوستان داشتند از استاد سوال می پرسیدند، رفتم بپرسم آیا لازمه من هم برایشان تحقیق ایمیل کنم ولی وقتی دربرابرشان قرار گرفتم یک دفعه چهارستون بدنم لرزید انگار دربرابر کوهی از علم و معرفت قرار گرفته ام برای اولین بار بود با تمام وجودم این حدیث حس کردم .
«آنان مردانی هستند که دلهایشان مانند پارههای آهن است، شکی در ایمان به خدا در آن راه نیافته و در طریق ایمان، از سنگ محکمتر هستند. اگر آنها را وادارند که کوهها را از جای بکنند، از جای کنده و از میان برمیدارند.
سوالم بپرسیدم از دانشگاه آمدم بیرون یادم بعد کلاس قرار بود مسافرت بریم تمام مسیر داشتم فکر می کردم وقتی تاب یک عالم را نداریم چگونه تاب مولا صاحب الزمان ارواحنا فداه را خواهیم داشت که در برابرش قرار بگیریم🤔
آن شب تا صبح از این فکر نتوانستم بخوابم همه اش داشتم به مولا فکر می کردم که ما دربرابرش چگونه خواهیم بود😥
تا صبح ساعت ده صبر کردم ولی واقعا لحظات سختی بود که انگار خیال گذشتن نداشت
بعداز آن به استاد پیام دادم حسم و سوالم را به ایشان گفتم؛
ایشان پاسخ دادند: با این حال امام زمان پدری مهربان و برادری دلسوز است
پاسخشان چون آبی بود بر آتش وجودم
آنقدر درگیر عظمت مولا بودم کلا یادم رفته بود به مهربانی و عطوفت مولا فکر کنم
راستی چرا یادمان می رود که امام زمان پدری مهربان و رئوف هست برایمان؟
چرا یادمان می رود ائمه جمال اسماء حسنا، واسطه فیض الهی اند اگر نباشند نمی توانیم زندگی کنیم
چرا یادمان می رود اگر توجه مولا نباشد نمی توانیم لحظه ای سر آرام بر زمین بگذاریم
شاید برای همین که برای رسیدن به پدرمان که با تمام اشتباهات و غفلتهای ما، به یاد ما است تلاشی نمی کنیم بی تاب و بی خواب و بی قرار نیستم😰
#جمعه
#انتظار
#دلتنگی
#زمینه_سازی
#ظهور
#یاران_مولا
#عالم
#کلاس_مهدویت
#استاد_بهشتی_پور
@sahifehsajjadieh1