eitaa logo
˒‌ سـٰاجدھ‌ ִֶָ 🇵🇸 ˓
4.4هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
1.8هزار ویدیو
141 فایل
بسم‌ ِاللّٰھ نزدیك‌ترین‌حال ِ‌بنده‌به‌خداوند‌،حالت ِ‌سجود‌ست 🤍. - — - رفیق؛ اگه نمازت رو محافظت نکنی، حتی میلیاردها قطره‌ اشك هم برای اهل‌بیت بریزی؛ درآخرت نجاتت نمیده . -[ اولویتت #خدا باشه . - — - - تبلیغات ِچنل: @tabsajed⤷ *کپی‌مجاز‌ه‌به‌جزمحفل‌ها.
مشاهده در ایتا
دانلود
˒‌ سـٰاجدھ‌ ִֶָ 🇵🇸 ˓
-🤍-
- میگفت‌وسط‌شهر به‌یاد‌امام‌زمان‌بودن‌؛هنره وگرنه‌توی‌جمکران‌همه‌به‌یادشونن...👨‍🦯! - ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ 「➜• @sajad110j
میگم تا حالا فکر کردین؟ اجر روزه‌دار فقط محدود به اون موقع که گرسنه و تشنه هست، نمیشه اون لحظات نزدیک به اذان صبح، از همه اجرش بیشتره وقتی هر کی به یه سمتی میدوه که بخورد و بیاشامد خدا با ذوق به ملائکه میگه بیاین نگاه کنید چجوری دارن میدوند و میخورن بهم، فقط برای اینکه تسلیم امر من باشند و یک ثانیه از امر من تخطی نکنند اصلا ماه مبارک رمضان یه جوریه؛ شما بخاطر اینکه ماه شعبان روزه نگرفتی هم، بهت جایزه میدن جدی میگم خدا میگه نگاه کنین این بنده‌ای که کل شعبان خواست روزه بگیره، نتونست از خواب پاشه سحری بخوره، ببین از اول ماه مبارک رمضان چجوری سر وقت پا میشه اینو تا دیروز با لگد می‌زدی نمی‌تونست پاشه، ولی توی این ماه چون من دستور دادم، ساعت چهار صبح پا میشه دو پرس قرمه سبزی و هشت لیوان آب میخوره؛ لذا بخاطر اون نتونستن و این تونستنش براش ثواب بنویسید حتی طرف روزه نگرفته، اشتباه کرده، دم افطار روزه‌دارا افطار میکنن، این حسرت میخوره؛ خدا میگه آخی ببینین بنده‌ام حسرت خورد به اینم یه چیزی بدید بره . خلاصه در این ماه ما بخوایم و نخوایم  مورد رحمت و مغفرت هستیم فقط کافیه  لج نکنیم همین اصلا طرف دلش درد میگیره خدا میگه بنویس ملائکه میگن خداجان چی رو بنویسیم یارو دلش خب درد می‌کنه میگه وردار قلمتو بنویس این طفلک انقدر سحری خورد دلش درد گرفت ملائکه میگن بابا خب کمتر میخورد خدا میگه خب حالا نمیدونسته آپشن ذخیره‌ی آب فقط مال شتره ولی در هر صورت چون برای اطاعت از امر من خورده بنویس مورد داشتیم طرف داشته با خودش شکلک در می‌آورده خدا گفته بنویس فرشته ها گفتن انصافا دیگه این ثواب نداره خدا گفته این چون از شدت گرسنگی رد داده براش حسنه بنویسید جدی میگم رحمت خدا بی انتهاست توی ماه مبارک چون انسان با یک فریضه‌ی طولانی ۲۴ساعته مواجه میشه لایق رحمت دائم میشه به فرشته ها هم میگه اینقدرم سر روزه دار جماعت با من چونه نزنید روزه دار جماعت خط قرمز منن ، عزیز دل منن حواستونو جمع کنین اینا تکون خوردن شما فقط بنویسین بعدا خودم یه دلیلی پیدا میکنم که بهشون پاداش بدم. طاعات شما قبول التماس دعا ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ 「➜• @sajad110j
- پس‌زخم‌های‌قلبمان‌چه:)؟ آغوش‌حسین‌درمان‌میکند❤️‍🩹 - ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ 「➜• @sajad110j
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
- آقای‌امام‌حسین؛ سعادتی‌به‌جهان‌مثل‌دوست‌داشتن‌ شمانیست🫀:))) - ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ 「➜• @sajad110j
-رفیقش‌میگفت : گاهی‌مـیرفت‌یه‌گوشه‌یِ‌خلوت ، چفیه‌اش‌‌رومیکشید‌رویِ‌سـرش‌ توحالتِ‌سـجده‌مـیموند . .! به‌قولِ‌معروف‌یه‌گوشـه‌ای خداروگیرمی‌آورد . .(: ❤️‍🩹 ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ 「➜• @sajad110j
˒‌ سـٰاجدھ‌ ִֶָ 🇵🇸 ˓
-♥️
- دلتنگ‌نجف‌،گوشه‌نشین‌وادی‌سلام‌علی؛گم‌شده‌در‌صفحات‌نھج‌البلاغه‌اش! 🤍. ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ 「➜• @sajad110j
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دِل‌از‌مَن،دِلبَـری‌از‌تـو🥺♥️:)! ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ 「➜• @sajad110j
- برای ِزیبایۍ‌پروفـٰایلتون 💛؛ ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ 「➜• @sajad110j
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗 تواب 💗 گیج خواب بودم ولی صدای زنگ گوشیم مگه میذاشت این چند روز یه خواب درست و حسابی نداشتم کلافه نشستم و دنبال گوشیم بودم به محض پیدا کردنش بدون چک کردن مخاطب تماس رو وصل کردم _بله _هنوز که خواابی؟ صدای پراز جیغ و داد نازنین بود که خواب رو کلا پروند _چیه ؟ چی کارم داری ؟ _پاشوبابافکر کردی اومدی خوش گذرونی که تا این موقع هنوز خوابی؟ پاشو برو دنبال بلیط _بلیط برا چی؛کجا؟ _بلیط دربست به جهنم! پاشو برو بلیط برگشت رو بگیر فقط مراقب باش بلیط حاجی رو هم تو باید بگیری که کنار هم باشیم . کامل نشستم دیگه خواب شیرین به کل از سرم پرید _خب اون وقت چه جوری براشون بلیط بگیرم؟ _اون دیگه به استعداد خودت برمیگرده پاشو زود باش خوابت نبره دوباره! _نه بابا خوابو که کوفتمون کردی! حالاهم خداحافظ بای بای پراز خنده ی نازنین رو دیگه گوش نکردم و قطع کردم. تو فکر این بودم چه جوری میتونم برای حاجی هم بلیط بگیرم! آخه نمیگه به تو چه خودم میگیرم؟ ااای خدا عجب گرفتاری شدم. 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗 تواب💗 نه نشستن فایده نداره . پاشدم لباس پوشیدم و به سمت فضای باز هتل رفتم همین طور که در حال قدم زدن بودم صدای خیلی وحشتناکی من رو شوکه کرد. گیج فقط به اطرافم نگاه میکردم صدای چی بود؟ این سوال رو از مردی پرسیدم که پریشون داخل هتل شد. _داداش بیرون اوضاع خرابه! _برای چی؟ _مگرخبر نداری؟ دیشب یهویی اعلام کردن بنزین گرون شده! مردم خیلی عصبی اند ریختن تو خیابونها این سرو صدا ها واسه همینه هنوز مرد کنار دستم نرفته بود که حاجی و اون دایی که کمال بود اسمش، هراسون اومدن بیرون بهشون گفتم داستان چیه و صلاح نیست برن بیرون من و حاجی راهی داخل هتل شدیم ولی آقا کمال گفت: میره بیرون ببینه اوضاع چه طوره به سالن هتل رسیدیم و کنار حاجی نشستم دنبال حرفی بودم که بتونم سر صحبت رو باز کنم تا بلیط برگشت رو من بگیرم ولی مگه حرفی پیدا میشد کلافه سرم رو چرخوندم دیدم حاجی به تلویزون نگاه میکنه ...