eitaa logo
˒‌ سـٰاجدھ‌ ִֶָ 🇵🇸 ˓
4.4هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
1.7هزار ویدیو
141 فایل
بسم‌ ِاللّٰھ نزدیك‌ترین‌حال ِ‌بنده‌به‌خداوند‌،حالت ِ‌سجود‌ست 🤍. - — - رفیق؛ اگه نمازت رو محافظت نکنی، حتی میلیاردها قطره‌ اشك هم برای اهل‌بیت بریزی؛ درآخرت نجاتت نمیده . -[ اولویتت #خدا باشه . - — - - تبلیغات ِچنل: @tabsajed⤷ *کپی‌مجاز‌ه‌به‌جزمحفل‌ها.
مشاهده در ایتا
دانلود
- بسم‌رب‌ِّصاحب‌الزمان"عج":)🌸 -
بخوان فرج را دعا اثر دارد دعا کبوترعشق استُ بال پر دارد روز تان مهدوے..!🙂💙 الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌ ساجده|𝑺𝒂𝒋𝒆𝒅𝒆𝒉
_ میگفت: _ عشقی‌ که‌ به‌ گریه‌ رسیده‌ باشه ، _ هرگز دروغ‌ نیست . . . _ امام‌ حسینِ‌ دلشکسته‌ ها . . _من‌ برات‌ خیلی‌ گریه‌ کردم،خیـلی🌱" ــ ـ ـ ـ ـ ـ ــــــ•❁•ـــــ ـ ـ ـ ـ ــ ساجده|𝑺𝒂𝒋𝒆𝒅𝒆𝒉
🌷🍃 ‌رفیقی‌میگفت: شھید‌،‌شھید‌می‌شود مـامُرده‌هـا‌هم،‌خواهیم‌مُرد هـرآنطورکه‌زندگی‌کنیم هم‌آنطور‌می‌رویم..! شھیدانه‌زندگۍکنیم⁩⁩! ساجده|𝑺𝒂𝒋𝒆𝒅𝒆𝒉
پوتین یکی از شهدای حزب الله در منزل پدر و مادرش💛 ساجده|𝑺𝒂𝒋𝒆𝒅𝒆𝒉
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗تواب💗 حال باید چیکار میکردم..... اول رفتم چاقومو تحویل گرفتم. دست کردم تو جیبم کارت هتلی که برا اتاق گرفته بودم در آوردم "هتل مدینة الرضا " خسته و کلافه رفتم یه ماشین بگیرم مغزم دیگه کار نمی کرد. نیاز به استراحت داشتم . برای اولین تاکسی منتظر دست تکون دادم و بعد از سوارشدن اسم هتل رو بهش گفتم و حرکت کرد. _آقا خیلی دور هتلش؟ راننده کمی سرشو چرخوند طرفم و با همان لهجه ی شیرین مشهدی گفت : _نه تا حرم فاصله ای نداریم ولی الان میبینی که چه ترافیکی شده یکم طول میکشه. گفتم : _مردم به چی دلشون خوشه که این مراسم ها رو میگیرن؟ + راننده پرسید: _برادر مگه شیعه نیستی؟؟ +آره شیعه ام... ولی دیگه نه به امامی اعتقاد دارم نه به خدا. راننده تاکسی با تعجبو دهنه.بازنگام میکرد +پس تو حرم چیکار میکردی ؟ _نمیدونم! تو الان داری مسافر کشی میکنی؟ خوب تو هم برو به جمع شون.... مگه میلاد امامت نیست .... راننده گفت : +من سنی ام _خوب پس تو هم اعتقادی بهشون نداری؟ راننده.باصدای.بلندومتعجب. سریع پرسید: کی بهت گفته که ما اعتقادی نداریم؟ سکوت کردم ... ادامه داد امام رضا وتمام امامان شیعیان فرزندان پیامبر اکرم صلی‌الله علیه وآله و سلمه... چطور ممکنه پیامبر اکرم(ص) رو دوست داشته باشیم... ولی فرزندانشو دوست نداشته باشیم؟ و به اونا اعتقادی نداشته باشیم... قبور اونا هم برای ما مانند قبر نبی اکرم قابل احترامه، هرگونه بی احترامی به این قبور بی احترامی به شخص پیامبر میدونیم... حالا تو مذهب شما روز میلاد این بزرگواران محترم هست و شیعیان این روزها رو جشن میگیرند،مذهب من در مورد این مسایل یه اعتقاد دیگه داره ... درست ماها توسل به مردگانو جایز نمیدونیم ولی این بزرگوارانو قبول داریم و قابل احترام اند برای ما ،همینجوری که واسه شیعه قابل احترام اند...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗تواب💗 _برادر از حرفی که الان میزنم بهت ناراحتی نشی ولی تو اصلا خدا رو قبول نداری؟ حالا میخوای پیامبرو اهلبیت قضاوت کنی؟ این رو بدون کسی که اعتقاد به خدا نداره هیچ چیزی نداره... هرکاری هم دلش بخواهد میکنه چون فکر میکنه آخرتی وجود نداره! تعجب کرده بودم از حرفش نمیتونستم چیزی بگم تا آخر مسیر دیگه حرفی نزدم. بعد از سکوت طولانی بلاخره جلوی هتلی ایستاد _بفرمایید اینم هتل مدينة الرضا. ممنون... پیاده شدم کرایه رو حساب کردم ... به سمت در ورودی حرکت کردم... وارد هتل شدم هتل شیک و قشنگی بود سمت پذیرش هتل رفتم . _سلام خانم من محمد عباسیم دوروز.پیش.تلفنی اتاق رزو کرده.بودم! +سلام بله صبر کنید چک کنم . بعد از کلی معطلی برگشته.بهم.میگه: آقای عباسی اتاق شما تایک ساعت دیگه تخلیه میشه! نه.اینکه.هم خسته بودم ، هم کلافه با عصبانیت رو به خانم گفتم : ( خانم محترم من دو روز پیش اتاق رزرو کردم اونوقت شما ) _چرا اتاق منو دادید به یکی دیگه؟؟ ( صدامو کمی بلند کردم با خشم کنترل شده گفتم اینجا مگه صاحب نداره این چه طرز مدیریت کردنه) همکارش که دید عصبانی شدم . دنبال جوابم سمتم اومد و ( رو به همکارش گفت: ) _خانم موسوی چی شد؟؟ به.ایشون میگم یک ساعت دیگه اتاق تخلیه میشه عصبانی شدن! تمام اتاق ها پُراند نمی تونم اتاق دیگه ای رو بهشون بدم. همکارش.نگاهی.بهم.کردو گفت: _سلام جناب شما بفرماید اینجا استراحت کنید الان میگم سریع اتاق تون روخالی کنند. بابت این کوتاهی‌از طرف مدیریت ازشما معذرت میخام. بعدرو کرد به خانم موسوی گفت: زود بگید. برای.آقای‌عباسی کیک و چای بیارند تا اتاق شون ؛تخلیه کنیم تحویل بدیم. برگشتم.سمت.صندلی.ها زیرلب گفتم به خوشکی شانس اینجا هم که همه ی صندلی ها پره... به جز یه صندلی که اونم کنار یه روحانی بود! مجبور شدم کنار روحانی بشینم!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱💫 پسر سوم زهرا چه تماشا دارد... ♥️میلاد با سعادت قمر بنی هاشم حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام و در چهارم مبارکباد. (ع) ساجده|𝑺𝒂𝒋𝒆𝒅𝒆𝒉
- شیطان تر از شیطان ؟ + همان نفسی‌ست که در وجودِ توست . . ساجده|𝑺𝒂𝒋𝒆𝒅𝒆𝒉
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗تواب💗 بدون هیچ حرفی رفتم و کنارش نشستم. روحانی نگاهی مهربونی بهم کرد و گفت : _سلام... منم در جوابش فقط سرمو تکون دادم. روحانی که لبخندی گوشه لبش جاخوش کرده بود رو کردبه من گفت: _من یک ساعتی هست اینجا منتظر دخترم نشستم... ازآشنایی باشما خوشحالم بعدخواست دستشو جلو بیاره که باهام دست بده... باتندیدر جوابش گفتم: _ولی من نه... روحانی لبخندش.حفظ.کردو دستشو نگه. داشتو گفت: چرا ؟ منم برای اینکه حرسشو دربیارم گفتم: _خوب الان میری بالای منبرو میخوای در مورد بهشت و جهنم حرف بزنی که منم حوصله اشو اصلاً ندارم! روحانی بااین حرفم قهه قهه زد.که باعث‌ شد چند نفری نظرشون به ما جلب بشه... از خنده اش ولی بدتر عصبانی شدم میخواستم بازلجشو در بیارم گفتم: _خدایی که بنده ا‌شو میندازه تو آتیش. به چه دردش میخوره؟؟ روحانی.لبخند.شو.جمع.کردو متعجب پرسید: _چی؟؟ کدوم آتیش؟؟ _ منظورم آتیش جهنمه! _ ببین برادر من جهنم که آتیش نداره! _داری منو مسخره میکنی؟ _استغفرالله برادر چرا مسخره؟ جدی میگم. _پس این آتیشی که حرفش رو میزنند چیه؟ روحانی دوباره لبخند گرمی مهمون لب هاش کردو گفت: _ آتیش تو وجود خودمونه... _وجود خودمون؟ متوجه نمیشم یعنی چی؟؟ برادر من میشه اسمت رو بپرسم؟ _محمدم... _ببین آقا محمد اون آتیشی. که میگی اعمال خودمونه که دراین دنیا انجام میدیم ،که باعث میشه درون خودمون شعله ور بشه ،هر چقدر اعمال و گناه هانمون بیشتر باشه آتیش وجودمون هم.بیشتره و ما رو بیشتر میسوزونه،اصلا اجازه بده برات یه‌ مثال بزنم تا کامل متوجه بشی.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗تواب💗 _هیزم رو که دیدی؟؟ +خب آره! _هيزم اول خودش را مي سوزنه بعد هر چیزی ديگه که دراطرافشه... انسان گنهکار با اعمال بدش هم خودش رو می سوزنه و هم هر چیزی.که در اطرافش هست. در واقعا هیزم جهنم خود ما هستیم ... ما جهنم برای خودمون میسازیم نه خدا... + باکنایه گفتم : پس حاجی جون مراقب باش نسوزی حالا که کنارم نشستی. دستی به شونه ام زد و باز زد زیر خنده... یهواز.پشت.سرم.صدای ملایم و آرومی گفت: _ سلام بابا کی رسیدی؟؟ برگشتم به سمت صدا که با دختر خانم محجبه ای روبه رو شدم. _سلام دخترم یه چند ساعتی میشه. (دخترش سرشو پایین انداخت و برگشت سمتم گفت ) _ببخشید سلام ... منم.سرموتکون.دادم. مشغول.خوردن.کیکم.شدم بعدیک نگاه سوالی به پدرش کردو باسرش طوری که متوجه نشم به من اشاره کرد که کنارپدرش نشسته بودم... پدرش.با.همون.لبخند.مهربونش گفت: _ایشون آقا محمده تازه با هم آشنا شدیم. آقا محمد بلند شو بریم اتاق ما استراحت کن حتما خیلی خسته شدی. بهتره تا اتاقت آماده بشه بیای اتاق ما +ممنون ؛ اتاق منم.الاناست.که خالی بشه _باشه آقامحمد هرجور راحتی شماره ی اتاق ما چند دخترم؟ _صد و ده... بعدهمین.طور.که.از.کنارم.بلند.میشد.گفت: اگر دوست داشتی بعدازظهر میخواهیم بریم حرم خوشحال میشم شما هم با ما تشریف بیاری. برای اینکه زود تر برن مجبور شدم یه سر تکون بدم و برا خداحافظی از جام بلند بشم...
خداوندا به دستان حضرت مهدی ظلم را بمیران و...👀 +!♥️
🕊🌷🕊 🌷 🕊عَـجیب‌ دلم‌ گِرفتِه 🌷دِلـم ‌یک‌ دُنیآ‌ میخواهَـد ‌ 🕊شبیه ‌دنیـای ‌شُما 🌷کِه ‌هَمه ‌چیزِش 🕊بوی خُـــدا‌ بِدهـَـد. 🕊🕊 ساجده|𝑺𝒂𝒋𝒆𝒅𝒆𝒉
صفحه صفحه از صحیفه ی تو شرحه شرحه حرف دل من! جرعه جرعه نوشیدن بندگی ذره ذره عشق را در من زنده می کند امام عبادت مولود شجاعت سرشت اجابت میلادت مبارک💐 ‎ ساجده|𝑺𝒂𝒋𝒆𝒅𝒆𝒉
چند نفر میدید به ما؟ چند نفر دلی بیاند🫀🫂✨ تگ میزارم
ادمین میخوایم خانم و آقا فرقی نمیکنه ! آیدی جهت پیام دادن 👇 @gomnaaamm_313
شهدا را یاد کنیم با صلوات(:🌱 ساجده|𝑺𝒂𝒋𝒆𝒅𝒆𝒉
مـٰا‌ع‌َـڪس‌ِتۅرابِہ‌ڪۅۍۅمِیدان‌زَدِه‌ایم تَصۅیر‌ِتۅرا‌بِہ‌پَـردِه‌ج‌ـٰان‌زَدِه‌ایم دَر‌صَفح‌ِـہ‌قـٰامۅس‌ِلُـغَـت‌بَعداَزتۅ بَر‌مَعنۍِع‌ِـشق‌خ‌َـط‌بَطلـٰان‌زَدِه‌ایم..🥺🫀