💓رمان فانتزی نیمه واقعی 😍👌
💓 #دســــٺ_و_ݐـــا_ڇلفتــــــــے
💓قسمت #بیست_وچهار
.
-اصن حوصله شوخی ندارما شیوا😑عهههه
-خب حالا...ولی خب این خنگ تره بهتره دیگه 😆😜
-شیوااااااا 😑😑😡
-مینا....مینا یه فکری به ذهنم زد...😇
-چی شده؟؟🙄
-فک کنم خدا جواب دعاهاتو داد
-میگی یا نه؟؟ جون به لب شدم 😒
-مگه نگفتی این مجیده هم سن توهه...
-اره..خب؟
-خب هنوز سنش به عنوان یه پسر برا ازدواج کمه. درسته؟
-خب که چی؟وایسم بزرگ بشه😒
-نه خله 😂😂😃به خانوادت بگو به مجید علاقه داری
-وااااااا....که چی بشه؟😒
-بگو علاقه داری ولی باید بمونین حد اقل بیست سالتون بشه که هم اون بزرگ تر بشه و ثابت کنه عشقش از رو هوس نیست هم تو بتونی فکر کنی..👌
-خب برای چی؟؟ من صد سالم فکر کنم باز دوسش ندارم 😑
-برای اینکه به این بهونه این خواستگار فردا رو کنسل کنی👎 از اونورم این دوسال هی فرت فرت خواستگار نیاد برات از اینورم کلی وقت داریم برای نزدیک کردنت به محسن 😊😊
-واییی راست میگیا...اما #گناه_داره مجید😕نمیخوام دلبسته تر بشه 😞
-خب تو اینو به خانواده ها میگی عوضش از اونور باز باهاش سردی کن و جوابش رو دیر به دیر بده و یه جوری که ازت دل بکنه😕فقط بگو خانوادت به این مجیده هیچ قولی ندن و بگن فاصلتون مثل قدیما باید حفظ بشه و زیاد خودشو بهت نزدیک نکنه...😐
.
مجبور بودم پیشنهاد شیوا رو قبول کنم چون تنها راهی بود که برای بیرون رفتن از این گرفتاری داشتم..😞
.
شب مامان اومد پیشم و من همچنان با خالت قهر سر سنگین بودم باهاش...
قضیه مجید رو تعریف کرد و کاملا ساکت بودم...آخرش پرسید:
_مینا؟ تو به مجید علاقه داری؟
به نفس عمیق کشیدم و گفتم:
_بالاخره از هر پسری مجید رو بیشتر میشناسم و با خصوصیاتش آشنا ترم...
-اااااا؟؟ پس تو هم بهش علاقه داری ناقلا
-هیچی نگفتم و سرم رو پایین انداختم...نه میخواستم دروغ بگم نه میخواستم نقشمون خراب بشه 😞
-قربون اون حیا و خجالتت برم...☺️
-مامان حالا قضیه خواستگاری فردا چی میشه؟؟
-قضیه مجید رو بابات که شنید با اینکه خیلی جلوی رییسش رودروایسی داره ولی گفت با توجه به شناختی که از هردوتا داره مجید گزینه بهتریه و آقا تره...حداقل سطح فرهنگ و خونوادش مثل ماست...
-با شنیدن این حرف از خوشحالی تو دلم قند داشت آب میشد ولی نمیخواستم مامان بفهمه...😍🙊
-خب مینا؟؟ الان به خالت چی بگم؟ فردا منتظر جوابه...بگه بیان خواستگاری؟
-نه مامان...چه خواستگاری ما که هم مجید رو میشناسیم هم میدونیم خانوادش کیه...غریبه نیست که...الانم که فعلا مجید مستقل نیست و فک نکنم امادگی ازدواج داشته باشه..یه یکی دوسالی صبر کنیم تا هم عشقش ثابت بشه هم بزرگتر بشه....😇
💓💓💓💓💓💓💓💓💓
ادامه دارد...
✍نویسنده؛ سیدمهدی هاشمی
#تلنگرانه🌺
دختره تو دانشگاه جلوی یه پسر رو گرفت وگفت : خیلی مغروری ازت خوشم میاد. هرچی بهت آمار دادم نگاه نکردی ولی چون خیلی ازت خوشم میاد، من اومدم جلو خودم ازت شمارتو بگیرم باهم دوست شیم.😉
👤پسرگفت : شرمنده نمیتوانم من صاحب دارم ☺️
👩🏻دختره که از حسودی داشت میترکید گفت : خوشبحالش که با آدم باوفایی مثل تو دوسته...
پسره گفت : نه خوشبحال من که یه همچین صاحبی دارم.
دختره گفت اوه چه رمانتیک این خوشگل خوشبخت کیه که این جوری دلتو برده؟
عکسشو داری ببینمش؟☺️
پسر گفت : عکسشو ندارم خودم هم ندیدمش اما میدونم خوشگل ترین ادم دنیاست.
دختره شروع کرد به خندیدن
ندیده عاشقش شدی؟
نکنه اسمشم نمیدونی؟
👤پسر سرشو بالا گرفت گفت : آره ندیده عاشقش شدم اما اسمشو میدونم...😊
🌸اسمش مهدی فاطمه است...🌸
دوست مهدی با نامحرم دوست نمیشه
««ما با حجاب مان جهاد میکنیم»
#معرفی_کتاب 📙
این ۱۰ کتاب رو برای ایجاد انگیزه، غلبه بر تنبلی و عقب ننداختن کارهات بخون:
عادت های اتمی "جیمز کلییر"
اثر مرکب "دارن هاردی"
قدرت عادت "چارلز داهیگ"
صبح جادویی "هل الراد"
تخت خوابت رو مرتب کن "ژنرال ویلیام"
قانون ۵ ثانیه "مل رابینز"
قدرت عادت "چارلیز دوهیگ"
مادمازل شنل "سی دابلیو گورتن"
شما که غریبه نیستید "هوشنگ مرادی کرمانی"
کفش باز "فیل نایت"
↳. #معرفی👧🏻🌿.𖧷.!
‹هشتـگا؎ِڪانـٰالدلبـرمــۅن
‹🤎⃟🎻⸾⸾ #دلبـرآنه›
‹🤎⃟🎻⸾⸾ #چـادرآنه›
‹🤎⃟🎻⸾⸾ #حـدیثآنه›
‹🤎⃟🎻⸾⸾ #شهیـدآنه›
‹🤎⃟🎻⸾⸾ #تباهیـآت›
‹🤎⃟🎻⸾⸾ #بسیـجۍ›
‹🤎⃟🎻⸾⸾ #چـریکـۍ›
‹🤎⃟🎻⸾⸾ #استـورۍ›
‹🤎⃟🎻⸾⸾ #پروفـٰآیل›
‹🤎⃟🎻⸾⸾ #منآسبـتۍ›
‹🤎⃟🎻⸾⸾ #انگـیزشۍ›
‹🤎⃟🎻⸾⸾ #قشنگیـآت›
‹🤎⃟🎻⸾⸾ #منتظـرـآنه›
‹🤎⃟🎻⸾⸾ #تأمـل_تآیـم›
‹🤎⃟🎻⸾⸾ #بیـو_ٺایم›
‹🤎⃟🎻⸾⸾ #ست_گـراف›
‹🤎⃟🎻⸾⸾ #تـرك_گنـآـہ›
‹🤎⃟🎻⸾⸾ #خـدآ_جـٰآنم›
‹🤎⃟🎻⸾⸾ #سـردآر_دلهـا›
‹🤎⃟🎻⸾⸾ #دلتنگ_حـرم›
‹🤎⃟🎻⸾⸾ #رفیـق_گـراف›
‹🤎⃟🎻⸾⸾ #وصیـت_شهدآ›
‹🤎⃟🎻⸾⸾ #مولودے_تآیـم›
‹🤎⃟🎻⸾⸾ #شـٰاه_خرآسان›
‹🤎⃟🎻⸾⸾ #اربـآب_حـسیݩ›
‹🤎⃟🎻⸾⸾ #استـاد_پناهیـان›
‹🤎⃟🎻⸾⸾ #مـدآحۍ_ٺآیـم›
‹🤎⃟🎻⸾⸾ #عـاشقآنہ_ٺـآیم›
ــ ـ ـ ـ ـ ـ ــــــ𑁍ــــــ ـ ـ ـ ـ ــ
لینڪڪانالقـشݩگمــوݩ
‹🤎⃟🎻⸾⸾@sajad110j
May 11
فردا روزه گرفتن معادل هفتاد سال روزه گرفتنه😍🤭
هرکی فردا روزه نگیره قطعا پشیمون میشه...
اگه میتونید حتما بگیرید❤️
فقطهمین الان ساعت کوک کن که سحری خواب نمونی😉⏰
#روزدحوالارضهستش
#دعـٰاۍِفَرَج💛🌻!••
#قـرآرعـٰاشقـٰانہ✨🌤!••
انشاءاللَّهظھورآقامونシ🌼💛!••
#بخونیمبرـاےظھورهرچہزودتر...シ🕊!
#اللّهُمَّعَجِّلْلِوَليِّكَاَلْفَرَج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خیلی قشنگ و مجلسی جواب عبدالحمید و داد
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
حواست هست محرم نزدیڪہ؟
ڪجاے ڪاریم؟
چجورے رفتۍ استقبال آقا؟
میخوای وقتۍ شب اول محرم
بہ آقا سلام دادی همون لحظہ
جوابتو بده و بگہ علیڪسلام؟
رفیق!
طورے بہ استقبال محرم برو ڪہ
آقا بہت خوشآمد بگہ
رفیق!
آدم گناهڪار هرچقدرم سینہ بزنہ
براے امامحسین بازهم اون حس ناب
نوڪرے رو تجربہ نمیڪنہ
رفیق!
سینہزدنات باید خالص باشہ
طورے نباشہ چشات اونقدرے
ناپاڪ باشہ ڪہ با روضہ آقا چشات تَر نشہ
رفیق!
گناه قلب رو سیاه میڪنہ(:
از همین الان بسمالله بگو و شروع ڪن
یڪ گناهت رو تا محرم ترڪ ڪن
حتما آقا ڪمڪت میڪنہ،شڪ نڪن(:!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دختࢪ که بــاشـی آࢪزوت شهادت باشه..
مادࢪکه شوی حججی میپࢪوࢪانی..
روایتۍازشھیدهادۍ🗞-!-
رفتمپیشِابراهیم،هنوزمتوجھ
حضورِمننشدهبود!
باتعجبدیدمهرچندلحظھسوزنۍ رابھپشتِپلکچشمشمیزند!😧
گفتم؛چیکارمیکنۍداشابرام؟
تامتوجھِمنشد،ازجاپریدوگفت:
هیچۍ،چیزۍنیست!🚶🏻♂
گفتم:بایدبگۍبرایچۍسوزن
زدۍتوصورتت😕!!
مکثۍکردوخیلۍآهستھگفت:
سزاۍچشمۍکھبهنامحرم بیفتههمینھ...!
-ابراهیمبهنامحرمآلرژۍداشت!
حتۍبراۍِصحبتبابستگانِنامحرمشان همسرشرابالانمیگرفت...!
#شهیدابراهیمِهادی