سَجٰآدِھ
❤️✨
تو زبان ترکی یه جمله است که میگه (سنه قربان منیم جانیم/جان من فدای تو) همینقدر قشنگ و خالصانه آقای مهربان سنه قربان منیم جانیم.!
# تولدتون مبارک آقای من...🥺❤
#حق_نوشت
#دوربینِسَجادهـ
کپی؟ لا
سَجٰآدِھ
__
ترک ها به کسی که خیلی دوستش دارن میگن : « جانمن ایچی » یعنی همونجا که وجودم ازش نشات میگیره ؛ یعنی درون کالبدم ! همونجا که تموم حیات و زندگیم بهش وابسته است ! و این قشنگترین کلمه ایه که یه نفر میتونه به جای اسمت صدات کنه!
#حق_نوشت
کپی؟ لا
سَجٰآدِھ
__
-حسِخوبروحتیازقابِپشتگوشی
منتقلمیکنه:))🍀✨
▹ · – · – · –
#حق_نوشت
#دوربینِسَجادهـ
کپی؟ لا
سَجٰآدِھ
یک غروبِدلانگیز... ✨
انقدر گله نکن ؛
خدا حکمت همه کارهارو میدونه
فقط مرتب بهش بگو:
ای که مرا خوانده ای؛
راه نشانم بده:)!🔗'🌱'
#دوربینِ_سَجادهـ
#حق_نوشت
حقیقت علی در خدیر خم"
لِكن نبيٍّ صٰاحبُ سِرّ و صٰاحبُ سِرّي علي بن ابيطالب.
برای هر پیامبری صاحب سِری است و صاحب سِر من علی بن ابیطالب است.
هرکس که من مولای او هستم علی مولای او میباشد. پروردگارا دوستی کن با آن کس که علی را دوست دارد و دشمن بدار آن که علی را دشمن است. یاری کن هرکس یاریش میکند و خارگردان هرکس خارش گرداند. علی با حق است و حق با علی و این دو هیچگاه از هم جدا نمیشوند. علی حجت خدا بر بندگان است.
بدین شیوه بود که در روز غدیر لوح نبوت مختوم میشود و لوح محفوظ ولایت علی'ع' که شمیم الوهیت از بطن و نسیم دلنواز خداوندگاری از باطن آن بر میخواست گشوده شد. بدین شیوه بود که بذر محبت و وَلای مولایمان در نهانخانه و اعماق قلوب پاشیده و آنها را به وجد و سماع و پاکوبی در آورد. بدین طریق بود که پیروان او مشمول حدیث همانا این مرد و پیروانش در روز پاداش از رستگاران هستند درآمدند.
پیامبر'ص' در روز غدیر خم، سِرِّ اکبر عالم هستی را فاش ساخت و عملاً ترسیم کرد که حج منهای علی'ع' و پذیرش ولایت او عمیقا بی فایده است و اساسا حج و اعمال آن ابداً هدف نیست، بلکه دیباچه و مقدمه ای برای زمزمه کردن ذکر علی است.
«نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت
متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را»
﴿شهریار﴾
#حق_نوشت
کپی؟لا_فور
سَجٰآدِھ
"مکافات در روز عاشورا" اینبار میخوام درمورد مکافات عده ای از لشکریان عبیدالله بن زیاد که برای جنگ ب
جان دادن از تشنگی در فرات:
مرد دیگری که به نفرین امام حسین'ع' گرفتار شد و با لب تشنه در میان نهر فرات به هلاکت رسید مردی از طائفه بنی کلب بوده است.
نقل است: این مرد در روز عاشورا تیری به سوی امام حسین'ع' انداخت، آن تیر به گوشهلب و دهان آن حضرت رسید و او را مجروح کرد به طوری که خون از آن جاری شد.
امام حسین'ع' او را نفرین کرد و فرمود:خدا تورا سیراب نکند تا به هلاکت رسی.
در همان حال آن مرد تشنه شد به طوری که هر چه آب خورد تشنگی او برطرف نشد و تشنه تر گردید.
او در اثر تشنگی زیاد خود را در آب فرات انداخت و آنقدر آب خورد تا شکمش پاره و در نهر فرات به درک و اصل گردید.
(بحارالانوار، ج۴۵📚📖)
[پارت دوم]
#حق_نوشت📝
کپی؟ فرهنگِ فور
سَجٰآدِھ
جان دادن از تشنگی در فرات: مرد دیگری که به نفرین امام حسین'ع' گرفتار شد و با لب تشنه در میان نهر فر
مرگ با ذلت:
یکی از منافقین مرموز و خطرناک «اشعت بن قیس» کندی است که هر روز به شکلی در می آمد و با گروهی هم دست می شد. آن ملعون در زمان امیرالمؤمنین'ع' درجنگ ها آن حضرت مخالفت میکرد و در زمان امام حسین'ع' نیز در قتل آن حضرت شرکت داشت، دخترش «جعده» ملعونه امام حسن'ع' را به قتل رساند، پسرش محمد در کربلا شرکت کرد و با امام حسین'ع' جنگید.
نقل شده است: محمد بن اشعت بن قیس، روز عاشورا در مقابل امام حسین'ع' آمد و گفت: ای حسین! تو چه حرمتی از طرف پیامبر اسلام داری که دیگران ندارند؟ امام این آیه را تلاوت فرمورد:
اِنَّ اللّٰه اصْطَفٰي اٰدَمَ و نوحًا و اٰلَ اِبْرٰهیمَ و اٰلَ عِمرانَ عَلَی الْعٰالَمینَ ذُرّیَةَ بَعْضُها مِنْ بَعض.«سورهآلعمران، آیه۳۳»
(خداوند، آدم، نوح، آل ابراهیم وآل عمران را بر جهان برگزیده)«وآنان را فضیلت برتری داد»
سپس فرمود: بدرستی که محمد'ص' از آل ابراهیم است و عترت هادیه و هدایت کنندگان از آل محمد اند.
بعد روی به جمعیت کرد و فرمورد: این شخص کیست؟
عرض کردند: محمد پسر اشعت بن قیس است.
آن حضرت سر به سوی آسمان برداشت و گفت: خدایا! به پسر اشعت ذلت و بدبختی دچار کن که دگر عزت نیابد.
پسر اشعت برای قضای حاجت، از لشکر بیرون رفت، در آن حال خداوند، عقربی را فرستاد، آن عقرب عورت او را گزید، او با عورت برهنع و ورم کرده به جهنم و اصل گردید و مکافات جسارت خود رسید.
(بحارالانوار، ج۴۴،ص۳۱۷📚📖)
[پارت سوم]
#حق_نوشت📝
کپی؟ فرهنگِ فور
سَجٰآدِھ
شناخت حرمله یکی از زنا زادگان که برای قتل امام حسین'ع' از کوفه به کربلا آمده بود (حرملة) بن کاهل اس
مکافات حرملة
در این باره «منهال بن امر» میگوید: در مراجعت از سفر حج مدینه خدمت علی بن حسین'ع' رسیدند امام فرمود: ای منهال! حرملة بن کاهل اسدی چه شد؟
عرض کردم یابن رسول الله! وقتی من تز کوفه بیرون آمدم، زنده بود. امام دست هارا به طرف آسمان بلند کرد و فرمود:
«خدایا، حرارت آهن را به او بچشان! خدایا، حرارت آهن را به او بچشان! خدایا، حرارت آهن را به او بچشان!»
وقتی به کوفه بازگشتم، دیدم «مختار بن ابی عبیده ثقفی» را مه دوست من بود خروج کرده. پس از گذشت چند روز از ورودم که آمد و رفت مردم قطع شد، به دیدار مختار رفتم، او را در خارج از خانه اش دیدم، گفت: ای منهال! از وقتی حکومت را در اختیار گرفته ام نزد ما نیامده ای؟
گفتم: مکه بودهام و الان به قصد زیارت شما بیرون آمده ام.
با هم صحبت می کردیم تا به کناسه کوفه رسیدیم. مختار توقف کرد، گویا منتظر چیزی بود.
معلوم شد که از مخفیگاه حرملة آگاه شد و افرادش در تعقیب و دستگیری او هستند. طولی نکشید که گروهی نزدیم مختار آمدند و گفتند: ای امیر! مژده که حرملة را دستگیر کردهایم.!
چون چشم مختار به حرملة افتاد گفت: خداراشکر که مرا بر تو مسلط گردانید! سپس جلاد را صدا زد. شخصی در مقابل مختار ایستاد و ادای احترام کرد.
سپس گفت: دست هایش را ببرید، دستهایش را ببرید، بعد گفت: پاهای حرملة را قطع کنید پاهایش را قطع کنید، سپس گفت: آتش روشن کنید، هیزم بسیار افروختند و آتش روی بدن حرملة افروختند.
دعای امام سجاد به یادم آمد و گفتم: سبحان الله!
مختار گفت: ای منهال تسبیح خداوند متعال خوب است، اکنون به چه معنا تسبیح گفتی؟
گفتم: ای امیر! در مدینه خدمت علی بن حسین'ع' رسیدم، احوال حرملة را پرسید، گفتم زنده است.
حضرت دست ها را به دعا برداشت و فرمود:
«خدایا، حرارت آهن را به او بچشان! خدایا، حرارت آهن را به او بچشان! خدایا، حرارت آهن را به او بچشان!»
مختار گفت: آیا راست گفتی، از علی بن حسین'ع' چنین شنیدی؟
گفتم: به خدا قسم همینطور شنیدم.
در این جا مختار از مرکب پیاده شد و دو رکعت نماز با سجده طولانی به جای آورد.
آنگاه سوار بر اسب شد و من هم با او سوار بر اسب شدم، حرکت کردیم تت به نزدیم خانه ان رسیدیم. او را به منزل خواندم و گفتم: افتخار بدهید و خانه ما را مزیّن فرماید و غذا میل کنید!
مختار گفت: ای منهال! از استجاب سه دعای امام به دست من خبر دادی؛ آن گاه دعوت میکنی که غذا بخورم؟ امروز، روز شکر گذاری خداوند است و من به شکرانه این توفیق امروز، روزه خواهم بود.
(بحارالانوار، ج۴۵،نفسمطمئنه، ص۲۸۲-۲۸۳،با تلخیص📚📖)
[پارت چهارم]
#حق_نوشت📝
کپی؟ فرهنگِ فور
سَجٰآدِھ
مکافات حرملة در این باره «منهال بن امر» میگوید: در مراجعت از سفر حج مدینه خدمت علی بن حسین'ع' رسیدند
کشته شدن در عوض جایزه:
وقتی حرمله تیر سه شعبه زهرآلود را به قلب نازنین امام حسین'ع' زد آن حضرت بی طاقت شد و از روی اسب به روی زمین افتاد.
در این حال سنان بن انس و شمر بن ذی الجوشن خود را به بالین امام رساندند.
سنان ملعون از اسب پیاده شد، محاسن آن حضرت را به دست گرفت و با شمشیر به گلوی او فرو برد و گفت: به خدا قسم سرت را از بدنت جدا میکنم در حالی که میدانم پسر پیغمبری و از جهت پدر و مادر از بهترین مردم روی زمین هستی!! بعد از آنکه شمشیر سر امام را از بدن جدا کرد، سنان از سر مطهر را برداشت و با عجله به سوی کوفه حرکت نمود و پیش عبیدالله برد.
وقتی داخل دارالماره شد روی به سوی عبیدالله کرد و گفت ای امیر رکاب مرا طلا بریزید؛ زیرا من پادشاه محبوبی را کشتم و کسی را کشتم که از جهت پدر و مادر و نسب بهترین مردم بود!
عبیدالله ملعون گفت: وای بر تو! اگر میدانستی که او از جهت پدر و مادر و نسب بهترین مردم است چرا او را کشتی؟
بعد دستور داد که سر آن ملعون را از بدنش بدن خبیثش جدا کنند و به مکافات اعمال ننگینش برساند هرچه زودتر او را به جهنم واصل کنند.
(بحارالانوار، ج۴۴،ص۳۲۲.📖📚)
[پارت پنجم]
#حق_نوشت📝
کپی؟ فرهنگِ فور
سَجٰآدِھ
کشته شدن در عوض جایزه: وقتی حرمله تیر سه شعبه زهرآلود را به قلب نازنین امام حسین'ع' زد آن حضرت بی
خشک شدن دست ها:
بعد از آن که اصحاب، یاران، برادران و فرزندان امام حسین'ع' به شهادت رسیدند و آن حضرت بی یار و یاور مانده بود و در لحظات آخر عمر قرار داشت، به سوی خیمه ها برگشت و برای این که بدن نازنینش عریان روی زمین نماند پیراهن کهنه ای از خواهرش زینب طلب کرد، وقتی زینب پیراهن کهنه را به برادر داد آن پیراهن از ارزش بیفتد آن را بیشتر پاره کرد و به زیر لباس های خود پوشید تا به جای کفن او باشد.
بعد از آن که امام حسین'ع' به شهادت رسید، شخصی به نام «ابحربن کعب» آن را از بدنش بیرون آورد و به غارت برد.
آن مرد، به مکافات عمل خود رسید، در تابستان دست هایش مانند دو چوب، خشک می شد و در زمستان چرك و خون از آن ها بیرون می آمد تا اینکه زمین گیر شد، آخرالامر خداوند تبارک و تعالی او را با این حال به حلاکت رساند و سودی از آن پیراهن نبرد.
(پشگویی های پیشوایان، ص۲۷۶📚📖)
[پارت ششم]
#حق_نوشت📝
کپی؟ فرهنگِ فور
مکافات عبیدالله ابن زیاد:
یکی از خبیثترین جنایتکاران روزگار "عبیدالله" پسر زیاد بن ابیه است که هر دو زن آزاد هستند و جنایتی در تاریخ اسلام انجام دادند که روی تاریخ را سیاه کردند.
وقتی ابن زیاد دستور قتل امام حسین'ع' را صادر کرد به آن حضرت به شهادت رسید سر آن جناب را به کوفه بردند و در مقابل آن ملعون قرار دادند.
هنگامی که چشمش به سر مبارکه امام حسین علیه السلام افتاد با چوبی که در دست داشت در میان موهای سر و صورت و آخرالامر داخل بینی آن حضرت کرد و گفت: چه سر زیبایی! در طول عمر سری به این زیبایی ندیدم.!①
بعد از آنکه مختار قیام کرد و قاتلین کربلا را به هلاکت رساند و و سرهای خبیث آنان را از بدنشان جدا کرد سر عبیدالله هم در کنار موصل به دست ابراهیم، پسر مالک اشتر جدا و برای مختار فرستاده شد.
عمار بن عمیر میگوید: مختار سر عبیدالله و اصحابش را برای تماشای مردم گذاشته بود من هم برای تماشا سرهای قاتلین کربلا رفته بودم
در این هنگام دیدم، مردم فریاد میزنند، و میگویند:« باز آمد، باز آمد»ش وقتی توجه کردم دیدم مار سفید و بزرگ آمده است تمام سرها گذشت تا به سر عبیدالله رسید، از بینی او داخل شد و از گوشش بیرون آمد، از گوشش داخل شد از بینیاش بیرون آمد این کار را تا مدتی ادامه داشت.
بعد سر آن ملعون را به نزد عبیدالله بن زبیر بردند، او هم دستور داد سر را در بالای نیزه کردند.
ناگهان بادی وزید و آن را بر زمین انداخت، در این هنگام ماری پیدا شد و داخل بینی او گردید، باز از سر را بالای نیزه زدند، دو مرتبه باد ان را انداخت و ماری داخل بینی او شد و این عمل سه بار تکرار شد.) ②
آری مکافات چوب سیران داخل بینی امام حسین'ع' کردن، مار است که دائم داخل بینی و گوش عبیدالله میشود.
¹_(بحارالانوار، ج45،19، به نقل از جامع ترمندی📚📖)
²_(بحارالانوار، ج45،ص336📚📖)
[پارت هفتم]
#حق_نوشت✍
کپی؟ فرهنگِ فور