#بسم_رب_الشهدا
🌷برای ادامه تحصیل رفته بودیم آلمان.
یک روز دیدم مشغول نوشتن است روی برگه بزرگ نوشته بود [ #ان_ربک_لبالمرصاد ].
آدم پر حرفی نبود. با وجود این همیشه بهمون یک سفارش می کرد.می گفت :{در معرض گناه اگر قرار گرفتید خودتون را با خوندن #قرآن و #نماز یا #مطالعه مشغول کنید تا حواستون از ان گناه پرت بشه.}خودش تعریف می کرد می گفت:قبل از اینکه بیام آلمان حسابم را با خودم تسویه کردم. برای اینکه خودم را بهتر بشناسم هرچی از خودم میدونستم روی کاغذ نوشتم هرچی رو که توش قوی بودم نوشتم.هر کاری هم که ضعف داشتم، یادداشت کردم.اینطوری دیگه می تونستم تو خارج خودم را بیشتر کنترل کنم.☺️
#شهید_حمید_باکری
#شنبه_های_خودسازی
#خودسازی_به_سبک_شهدا
┏━━☘🌸☘━━
@sajdeyevasl
┗━━
⭕️ در ایام #محرم_و_صفر ،ملت عزیز ما باید
🔹روح حماسه را‚
🔹روح عاشورایی را‚
🔹 روح نترسیدن از دشمن را‚
🔹روح توکل به خدا را‚
🔹روح مجاهدت فداکارانه در راه خدا را‚ در خودشان تقویت کنند‚
و از *امام حسین علیه السلام* مدد بگیرند. مجالس عزاداری برای این است که دلهای مارا با حسین بن علی‚ علیه السلام‚ و اهداف آن بزرگوار نزدیک و آشنا کند.
(مقام معظم رهبری ۷۱/۴/۱۰)
🏴 فرارسیدن ایام سوگواری «حضرت اباعبدالله علیه السلام و یاران وفادارش» تسلیت باد.
┏━━☘🌸☘━━
@sajdeyevasl
┗━━
■ #سیدمجتبی_نواب_صفوی
بنیان گزار و رهبر جمعیت فدائیان اسلام
تولد:تهران۱۳۰۳🌄
شهادت:تهران۱۳۳۴🚩
مزار:وادی السلام قم🏛
💭
خیلی ها پامنبری اش بودند. خیلی ها ازراه دور و نزدیک می آمدند مسجد، بنشینند پای سخنرانی اش. آن روز حرف هایش با روزهای دیگر فرق داشت. ایستاده بود پشت بلندگو،چراغ راگرفته بود توی دستش.🌱🌹
میچرخاند و تعریفش را می کرد.💮
و با آب و تاب می گفت《مردم ببینید،ساخت کشور خودمونه.》
طلبه بود،مبارز بود،انقلابی بود.
دلش میسوخت.🍂
میدانست کلی کارگر عرق ریخته اندتاهمین یک #چراغ ایرانی ساخته شده. دلش میخواست هرطور شده کمک کند.، مزد زحمتشان را بگیرند.
منبع:فدائیان اسلام به روایت تصویر،ابراهیم عباسی،
مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
#یکشنبه_های_مقاومت
#اقتصاد_مقاومتی_به_سبک_شهدا
┏━━☘🌸☘━━
@sajdeyevasl
┗━━
بسم رب الحسین(ع)
#معرفی_کتاب📚
#درکمین_گل_سرخ
متن تقریظ حضرت آقا بر کتاب
(این نمونه جالب و بی سابقه ئی است از گزارش جنگ در ضمن داستان شیرین زندگی یکی از شخصیت های آن.
آن را یکسره مطالعه کردم تا ۸۴/۶/۷ زیبا و هندمندانه نوشته شده بود.
البته برجستگی های شخصیت شهید صیاد شیرازی را در نوشته و کتاب به درستی نمی توان نشان داد او حقا نمونه ئی از یک ارتشی مومن،شجاع و فداکار بود.
رحمت خدا بر او.)
این کتاب به همت نشر سوره مهر و به قلم✒محسن مومنی به عرصه چاپ رسیده است.
┏━━☘🌸☘━━
@sajdeyevasl
┗━━
❣شهیدان سید رضا پور موسوی،
حبیب پور
فرج اللهی
💫سید رضا از جوانان خوب اعزامی از دزفول بود. سال۱۳۶۳ به همراه ما در منطقه پاسگاه زید در #شلمچه حضور داشت.
سید در خاطراتش آورده یکی از همسنگرانم بسیار به قرائت #زیارت_جامعه کبیره مقید بود.
خیلی دوست داشتم بدانم که برکات خواندن این زیارت چیست؟🤔
تااینکه در ایام ماه مبارک رمضان به #مرخصی رفتم.
فرصتی دست داد تا خداوند مرا بااین زیارت دلنشین آشنا کند.
در مسجد امام حسن عسکری( علیه السلام) دزفول بودم. دوستان از طریق ویدئو درس اخلاق آیت الله مشکینی را پخش کردند.
آن روز کلام این عالم فرزانه ، به ویژه فراز پایانی آن در خصوص مداومت بر قرائت زیارت جامعه کبیره و اثرات معنوی آن، بسیار بر دلم نشست.
تصمیم گرفتم هر هفته شب #سه_شنبه با توجه به اینکه نامه عمل شیعیان بر امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عرضه می شود، من نیز با خواندن زیارت جامعه کبیره توسلی به آن بزرگوار داشته باشم.
پس از مدتی هر هفته به نیت یکی از چهارده معصوم این زیارتنامه را با #عشق خاصی زمزمه می کردم.این طریق عاشقی را تا بعد از عملیات کربلای ۴ در سال۱۳۶۵ ادامه دادم تا اینکه...
شب سه شنبه بود.
با دوستان همرزم در واحد دیده بانی لشکر ولی عصر( عج) در خرمشهر کنار هم بودیم. می گفتیم و می شنیدیم.
رفقا از جنگ و خاطرات گذشته سخن می گفتند اما من شدیدا بی قرار بودم!😔
حال عجیبی داشتم. زمان عاشقی فرا رسیده بود. قرار من با مولایم در ساعت یازده شب بود.❣
هر چه بود گذشت. گفت و شنود همسنگران به انتها رسید. خواب شیرین چشمان همه را ربود.
ناراحت بودم. دیر شده بود. رفتم به سراغ قرار همه هفته....
با خودم گفتم از ادب به دور بود که با این برادران اینگونه رفتار کنم و از میان جمعشان برخیزم.
صد تکبیر مقدمه زیارت جامعه کبیره را سر دادم که ناگاه همه چیز تغییر کرد! چشمانم بسته شد و پرده ها کنار رفت! همه چیز عوض شد.
دیگر نه جبهه بود و نه سنگر !
متوجه شدم که به حالت دو زانو در برابر آقا و سرور و مولای بزرگوارم نشسته ام.
آقا و مولایم چهره ای زیبا، قامتی رشید و لباسی درخشان بر تن داشت.
سه نفر با لباس ساده نظامی در سمت راست آن بزرگوار و سه نفر سمت چپ آن حضرت به حالت دو زانو نشسته بودند
مولای ما به من خطاب کردند و فرمودند
:( ناراحت نشو، همین کسانی که تو با آنان همنشین هستی، من هم با تعدادی از ایشان همنشین هستم)
بعد هم چند کلامی با مولایمان، ولی عصر( عج) ، صحبت کردم.
من در آن لحظه با حالت تضرع و زاری، درحالیکه حالتم قابل وصف نبود و در پوست خویش نمی گنجیدم ،شروع به خواندن زیارت جامعه کبیره کردم.
👈آری. آن شب گذشت. راز سر به مهر دلدادگی سید رضا به امامش ، برای هیچ کسی گشوده نشد. اما بعد ها ماجرای عجیب و زیبای دیگری رقم خورد،
سید رضا دوستانی داشت که شاید میان زمین و خلایق ناآشنا بودند اما اهل آسمان ها آنها را به خوبی می شناختند.
آنها هر سه از سادات بودند، سید هبت الله فرج اللهی، سید مصطفی حبیب پور و سید رضا .
نوروز سال ۶۷ هر سه آنها در یک شب یک خواب شبیه هم دیدند!
آنها لوحی را در مقابل امام زمان( عجل الله تعالی فرجه الشریف) دیدند که نامشان بر روی آن نوشته شده بود.
هر سه آنها به این رویا اشاره کردند اما توضیح بیشتری ندادند!
سید رضا پور موسوی در سومین روز از بهار سال۱۳۶۷ در عملیات والفجر ۱۰ به همراه دو یار همیشگی خود بهاری شد و زمستان فراقش را به دوستانش هدیه کرد...
📚برگرفته از کتاب #وصال انتشارات ابراهیم هادی
┏━━☘🌸☘━━
@sajdeyevasl
┗━━