-کجا؟🤔
-میرم مزار شهدا یه فاتحه بخونم🍃📿
اینو گفتم و راه افتادم🚶♂...
ولی صدای آرومی تو دلم گفت:
«چه دروغ گنده ای گفتی پسر!🤥
از کی تا حالا اموات برا زنده هاشون فاتحه می خونن؟!🤔😓😔»
#شهدا_گاهی_نگاهی...🍂
#اللهمالرزقناتوفیقالشهادة🤲🌷
@salam_bar_shahid
🌹🍃🌹
🕌 سلام صبح گاهی محضر اربابمون
📿 السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ. 📿.
@salam_bar_shahid
صبحتان حسینی...❤️
#تاملانه
● متنی از جنس طلا
گویند فقیری به نزد هندوانه فروشی رفت و
گفت: هندوانه برای رضای خدا به من بده،
فقیرم و چیزی ندارم. هندوانه فروش در میان هندوانه ها گشتی زد و هندوانه ی خراب و به درد نخوری را به فقیر داد.
فقیر نگاهی به هندوانه کرد، دید که خورده نمی شود. سپس جستجو کرد و مقدار پولی که به همراه داشت را به هندوانه فروش داد و گفت به اندازه پولم به من هندوانه ای بده.
هندوانه فروش هندوانه خیلی خوبی را وزن کرد و به مرد فقیر داد.
فقیر هر دو هندوانه را رو به آسمان گرفت و گفت:
خداوندا بندگانت را ببین، این هندوانه خراب را به خاطر تو داده و این هندوانه خوب را به خاطر پول. . .
🌸✨🌸✨🌸
✨🌸✨🌸@salam_bar_shahid
🌸✨🌸✨🌸
#فوری
⚫️انا لله و انا الیه راجعون⚫️
◼️در پی حمله وحشیانه پهبادی ترکیه به مقر #حزبالله در جنوب حلب جمعی از رزمندگان مقاومت به شهادت رسیدند.
🔘حجتالاسلام شهید #سیدعلی_زنجانی در همین حمله، آسمانی شد.
🌷 @salam_bar_shahid 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
☘سلام بر ابراهیم☘
💥قسمت سی و چهارم : جایزه
🗣 راوی: قاسم شبان
يكــي از عمليات هاي نفوذي ما در منطقه غرب به اتمام رســيد. بچه ها را فرستاديم عقب. پس از پايان عمليات، يك يك ســنگرها را نگاه كرديم. كسي جا نمانده بود. ما آخرين نفراتي بوديم كه بر ميگشتيم. ســاعت يك نيمه شــب بود. ما پنج نفر مدتي راه رفتيم. به ابراهيم گفتم: آقا ابرام خيلي خســته ايم، اگه مشكلي نيست اينجا استراحت كنيم. ابراهيم موافقت كرد و در يك مكان مناسب مشغول استراحت شديم. هنوز چشــمانم گرم نشده بود که احساس كردم از سمت دشمن كسي به ما نزديك ميشود! يكدفعه از جا پريدم. از گوشه ای نگاه كردم. درست فهميده بودم در زير نور ماه كاملاً مشخص بود. يك عراقي در حالي كه كسي را بر دوش حمل ميكرد به ما نزديك ميشد! خيلي آهســته ابراهيم را صدا زدم. اطراف را خوب نگاه كردم. كسي غير از آن عراقي نبود! وقتــي خوب به ما نزديك شــد از ســنگر بيرون پريديــم و در مقابل آن عراقي قرار گرفتيم. سرباز عراقي خيلي ترسيده بود. همانجا روي زمين نشست.يكدفعــه متوجه شــدم، روي دوش او يكي از بچه هاي بســيجي خودمان است! او مجروح شده و جامانده بود! خيلــي تعجب كــردم. اســلحه را روي كولم انداختم. بــا كمك بچه ها،مجروح را از روي دوش او برداشتيم. رضا از او پرسيد: تو كي هستي، اينجا چه ميكني!؟ســرباز عراقي گفت: بعد از رفتن شــما من مشــغول گشــت زني در ميان سنگرها و مواضع شما بودم. يكدفعه با اين جوان برخورد كردم. اين رزمنده شــما از درد به خود ميپيچيد و مولا اميرالمومنين(ع) و امام زمان(عج) را صدا ميزد. من با خودم گفتم: به خاطر مولا علي(ع) تا هوا تاريك اســت و بعثي ها نيامده اند اين جوان را به نزديك سنگر ايراني ها برسانم و برگردم! بعد ادامه داد: شــما حساب افسران بعثي را از حساب ما سربازان شيعه كه مجبوريم به جبهه بيائيم جدا كنيد. حســابي جاخــوردم. ابراهيم به ســرباز عراقي گفت: حــالا اگر بخواهي ميتواني اينجا بماني و برنگردي. تو برادر شيعه ما هستي.ســرباز عراقي عكســي را از جيب پيراهنش بيــرون آورد وگفت: اينها خانواده من هســتند. من اگر به نيروهاي شــما ملحق شــوم صــدام آنها را میکشد. بعد با تعجب به چهره ابراهيم خيره شد! بعد از چند لحظه سكوت با لهجه عربي پرسيد: اَنت ابراهيم هادي!! همه ما ســاكت شديم! باتعجب به يكديگر نگاه كرديم. اين جمله احتياج به ترجمه نداشــت. ابراهيم با چشمان گرد شــده و با لبخندي از سر تعجب پرسيد: اسم من رو از كجا ميدوني!؟من به شــوخي گفتم: داش ابرام، نگفته بودي تو عراقي ها هم رفيق داري!ســرباز عراقــي گفت: يك مــاه قبل، تصوير شــما و چند نفــر ديگر از فرماندهان اين جبهه را براي همه يگان هاي نظامي ارســال كردند و گفتند:هركس ســر اين فرماندهان ايراني را بيــاورد جايزه بزرگي از طرف صدام خواهد گرفت! در همان ايام خبر رســيد که از فرماندهي سپاه غرب، مسئولي براي گروه اندرزگو انتخاب شده و با حكم مسئوليت راهي گيلان غرب شده. ما هم منتظر شديم ولي خبري از فرمانده نشد. تا اينكه خبر رســيد، جمال تاجيك كه مدتي اســت به عنوان بسيجي در گروه فعاليت دارد همان فرمانده مورد نظر است!با ابراهيم وچند نفر ديگربه سراغ جمال رفتيم. از او پرسيديم: چرا خودت را معرفی نكردي؟! چرا نگفتي كه مسئول گروه هستي؟ جمال نگاهي به ما كرد وگفت: مســئوليت براي اين اســت كه كار انجام شود. خدا را شكر، اينجا كار به بهترين صورت انجام ميشود. من هم از اينكه بين شــما هســتم خيلي لذت ميبــرم. از خدا هم به خاطر اينكه مرا با شما آشنا كرد ممنونم. شما هم به كسي حرفي نزنيد تا نگاه بچه ها به من تغيير نكند. جمال بعد از مدتــي در عمليات مطلع الفجر در حالي كه فرمانده يكي از گردان هاي خط شكن بود به شهادت رسيد.
♻️ #ادامه_دارد...
━═🇮🇷━⊰🍃❤🍃⊱━🇮🇷═━╮
@salam_bar_shahid
╰━═🇮🇷━⊰🍃❤🍃⊱━🇮🇷═━
دوستان میاین با هم یه قرار بذاریم⁉️
از این به بعد هر چی اسم #کرونا رو شنیدیم یه #صلوات واسه ظهور امام زمان بفرستیم😍🤗
چون تمام بدبختی های ما از نبود امام و سرورمونه😞
موافقی⁉️..بگو : #یامهدی ادرکنا💝
¯\_(ツ)_/¯
📛 #نشرحداکثری 📛
تو قدم گذاشتن در این #جنبش_مهدوی بی تفاوت نباشیم😉💪🏻
🍃
🌸🍃 @salam_bar_shahid
هدایت شده از ســلام بـࢪ شـهــید
🕌 سلام صبح گاهی محضر اربابمون
📿 السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ. 📿.
@salam_bar_shahid
صبحتان حسینی...❤️
#سبک_زندگی
از ترس #کرونا با مردم دست نمیدن ، باشه، قبول
🔺ولی کاش از ترس خدا هم :
👈 با #نامحرم دست نمیدادند !
👈 به #مال_حرام دست نمی زدند !
👈 به #بیت_المال دست درازی نمی کردند !
👈 از #کم_کاری و #کم_فروشی دست می کشیدند !
👈 از #یتیمان دستگیری میکردند !
👈 و ....
وقتی برای اون "احتمالی" اینقـدر اهمیت قائلیم؛ چرا اهمیتی برای این "قطعی" ها قائل نیستیم؟؟؟
#ویروس_کرونا
#کرونای_واقعی
#بصیرت_انقلابی
┈••✾•🍃🌼⚫️🌼🌿•✾••┈┈
@salam_bar_shahid
┈••✾•🍃🌼⚫️🌼🌿•✾••┈┈
✨❤️✨
پدر #شهید یکی از ۱۷۵ غواص جنگ تحمیلی می گفت:
بهش گفتم : " پسرم ؛
تو به اندازه کافی #جبهه رفتی ، دیگه نرو ؛🙏💐
بزار اونایی برن که نرفته اند .. "
چیزی نگفت و یه گوشه ساکت نشست ...
صبح که خواستم #نماز بخونم اومد جانمازم رو جمع کرد ، بهم گفت : " پدر جان !
شما به اندازه کافی #نماز خوندی بذارین کمی هم بی #نماز ها ، #نماز بخونن .. "🙂
خیلی زیبا منو قانع کرد و دیگه حرفی برای گفتن نداشتم ...🍃👌✨
❤️شادی روح همه #شهدا صلوات❤️
🌸
@salam_bar_shahid
🌸
•|♥️
اݜٺیآقے
ڪہ بہ
دیدآر ٺو
دآرد دݪ مݩ۰۰۰
دݪ مݩ
داݩد و
مݩ دآݩم و
دݪ داݩدو مݩ۰۰۰
#بگوڪےمیایے؟🌱
#اَللّٰهُمَ_عَجِݪْ_لِوَݪیٖڪَ_اݪْفَرَجْ... 🥀
@salam_bar_shahid
🍃🥀🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
🥀 کانال سلام بر شهید
╭┅──────——————───┅╮
▶️ @salam_bar_shahid ◀️
╰┅────────——————-─┅╯
♦️♥️♦️
دݪ را
بہ ݒنجره
فولاد مےدهم؛🕊
اینجا
براےهر
دݪِ بسٺہ..
ڪݪید
هســـٺ🗝❤️
#ڪوچہ_دلٺنگے...💔
#شمسالشموس✨
@salam_bar_shahid
🍃💐
هدایت شده از امین
•{~}•
اگر هنوز هم ٺــ🍃ــورا
آرزو مےڪـــنم؛
براے بے آرزو بودݩ مݩ نیسٺ...
شــاید آرزویے زیبــاٺر از ٺـــ🍃ــو
ســراغ ݩـــدارم ...
#صاحبـــالزمــانعج❤️
#اَللّٰهُمَ_عَجِݪْ_لِوَݪیٖڪَ_اݪْفَرَجْ...
@salam_bar_shahid
🌹🌹
•{~}•
اگر هنوز هم ٺــ🍃ــورا
آرزو مےڪـــنم؛
براے بے آرزو بودݩ مݩ نیسٺ...
شــاید آرزویے زیبــاٺر از ٺـــ🍃ــو
ســراغ ݩـــدارم ...
#صاحبـــالزمــانعج❤️
#اَللّٰهُمَ_عَجِݪْ_لِوَݪیٖڪَ_اݪْفَرَجْ...
@salam_bar_shahid
🌹🌹
هدایت شده از ســلام بـࢪ شـهــید
🕌 سلام صبح گاهی محضر اربابمون
📿 السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ. 📿.
@salam_bar_shahid
صبحتان حسینی...❤️
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
☘سلام بر ابراهیم☘
💥قسمت سی و پنجم: ابو جعفر
🗣راویان:حسين الله كرم، فرج الله مراديان
روزهاي پاياني سال 1359 خبر رسيد بچه هاي رزمنده، عملياتي ديگري را بر روي ارتفاعات بازي دراز انجام داده اند. قرار شد هم زمان بچه هاي اندرزگو،عمليات نفوذي در عمق مواضع دشمن انجام دهند. و رضا گوديني و من انتخاب شديم. براي اين كار به جز ابراهيم، وهاب قنبري شاهرخ نورايي و حشمت كوه پيكر نيز از ميان كردهاي محلي با ما همراه شدند.وسايل لازم كه مواد غذايي و سلاح و چندين مين ضد خودرو بود برداشتيم. با تاريك شدن هوا به سمت ارتفاعات حركت كرديم. با عبور از ارتفاعات، به منطقه دشت گيلان رسيديم. با روشن شدن هوا در محل مناسبي استقرار پيدا كرديم و خودمان را مخفي كرديم.در مدت روز، ضمن اســتراحت، به شناســايي مواضع دشــمن و جاده هاي داخل دشت پرداختيم. از منطقه نفوذ دشمن نيز نقشه اي ترسيم كرديم. دشت روبروي ما دو جاده داشــت كه يكي جاده آســفالته جاده دشــت گيلان و ديگري جاده خاكي بود كه صرفاً جهت فعاليت نظامي از آن استفاده ميشد. فاصله بين ايــن دو جاده حدوداً پنج كيلومتر بود. يــك گروهان عراقي با استقرار بر روي تپه ها و اطراف جاده ها امنيت آن را برعهده داشتند.با تاريك شدن هوا و پس از خواندن نماز حركت كرديم. من و رضا گوديني به سمت جاده آسفالته و بقيه بچه ها به سمت جاده خاكي رفتند. در اطراف جاده پناه گرفتيم. وقتي جاده خلوت شــد به ســرعت روي جاده رفتيم. دو عدد مين ضد خودرو را در داخل چاله هاي موجود كار گذاشتيم. روي آن را با كمي خاك پوشانديم و سريع به سمت جاده خاكي حركت كرديم.از نقــل و انتقالات نيروهای دشــمن معلوم بود كــه عراقي ها هنوز بر روي بازي دراز درگير هســتند. بيشــتر نيروهــا و خودروهاي عراقي به آن ســمت ميرفتند. هنوز به جاده خاكي نرسيده بوديم كه صداي انفجار مهيبي از پشت سرمان شنيديم. ناگهان هر دوي ما نشستيم و به سمت عقب برگشتيم! يك تانك عراقي روي مين رفته بود و در حال سوختن بود. بعد از لحظاتي گلوله های داخل تانك نيز يكي پس از ديگري منفجر شــد. تمام دشــت از ســوختن تانك روشن شــده بود. ترس و دلهره عجيبي در دل عراقي ها افتاده بود. به طوري كه اكثر نگهبان هاي عراقي بدون هدف شليك ميكردند. وقتي به ابراهيم و بچه ها رسيديم، آنها هم كار خودشان را انجام داده بودند.با هم به سمت ارتفاعات حركت كرديم. ابراهيم گفت: تا صبح وقت زيادي داريم. اســلحه و امكانات هم داريم، بياييد با كمين زدن، وحشت بيشتري در دل دشمن ايجاد كنيم. هنوز صحبت هاي ابراهيم تمام نشده بود که ناگهان صداي انفجاري از داخل جاده خاكي شــنيده شد. يك خودرو عراقي روي مين رفت و منهدم شد. همه ما از اينكه عمليات موفق بود خوشحال شديم. صداي تيراندازي عراقي ها بسيار زياد شد. آنها فهميده بودند كه نيروهاي ما در مواضع آنها نفوذ كرده اند براي همين شروع به شليك خمپاره و منور كردند. ما هم با عجله به سمت كوه رفتيم. روبروي ما يك تپه بود. يكدفعه يك جيپ عراقي از پشــت آن به سمت ما آمد...
#ادامه👇
━═🇮🇷━⊰🍃❤🍃⊱━🇮🇷═━╮
@salam_bar_shahid
╰━═🇮🇷━⊰🍃❤🍃⊱━🇮🇷═━
👈ای آقا پسر ای دختر خانوم هرچقد میخوای موسیقی گوش بده ،هرچقد میخوای با نامحرم ارتباط داشته باش،هر قدر میخوای با وضع نامناسب و با ساپورت و با موی باز برو بیرون بگرد و عکسای خودتو تو فضای مجازی نشر بده تا لایک بخوره!! تا هرجا میتونی نماز نخون و واجباتو بزا کنار و مشغول محرمات و قرتی بازیات باش!!
ولی یادت باشه این جا دنیاست😏 فردا میرسه روزی که کفن پوشت میکنن اونوقت دیگه دیر شده برگردی و بندگی کنی برا خدا
کمی تامل کن🙏
✍️طلبه تبریزی
👈کپی فقط همراه لینک کانال جایزه🙏
🔻 @salam_bar_shahid
👈بخاطر خودت دو دیقه اینو بخون🙏
ماها وقتی قصد انجام گناه و ترک واجبات و اخلاقیات و عفت و حیا رو میکنیم براش بهونه میاریم🙄
مثلا چی؟🤔
فلان مسئول پول خورده و فرار کرده،گناه من که برابرش چیزی نیست!!!
فلانی کارش یکسر دختر پسر بازیه و کارای کثیف میکنه، یه گناه من که پیش اون چیزی نیس!!!
و بهونه های مختلف😐
عزیز من گناه رو اگه قصد داری بکنی،اگه قصد داری واجباتتو ترک کنی و عفت و حیا رو بندازی کنار،دیگه نیاز نیس بهونه بیاری😏
چون این بهونه هاتو شاید بعضی از مردم عوام قبول کنن و مهر تایید بزن زیرش ولی اینو یقین بدون پیش خدا شرمنده ای و جوابم نداری! چون که خدا نعوذ بالله بچه یا عوام الناس نیس که قبول کنه بهانه هاتو😏 👈او خدایی هست که عقل رو آفریده،پیامبر مارو خلق کرده که عقل کل هست👉
پس اگه هر وقت خواستی کاری کنی که مورد رضایت و خواسته خدا نیست و مورد تخلف خداست دیگه بهونه لازم نیست راحت انجامش بده،ولی به نتیجشم فک کن🙏
#اندکی_تامل
✍️طلبه تبریزی
👈کپی فقط همراه لینک کانال جایزه🙏
👉 @salam_bar_shahid 👈
👈میخوای موقع جون دادن آسون جون بدی؟
پس بخون این متنو و انجامش بده😊
💠 @salam_bar_shahid 💠
˝ݐلاکش˝ را براےمـا جا گذاشٺ...🍃
تا روزے بدانیم ،
از ˝جنس˝ ما بود ...🌾
هویٺـش ˝خاکے˝ بود ...🌱
اما ˝دلش˝ را بہ˝آسمان˝ زد ...✨🕊
˝گمنامے˝راز عجیبے اسٺ...🌷💫
#گمنام
#شهدا_گاهے_نگاهے...
@salam_bar_shahid
⛅️✨