eitaa logo
🇮🇷سـَڵآمٌـ‌ عَڵْے‌ آݪِ‌ یـٰاسـین🇵🇸
744 دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
7.2هزار ویدیو
37 فایل
•﷽• #اَلسَّـلام‌ُعَلَیْک‌َیاحُجّة‌ّالله‌ٍفےاًࢪضْہ‌ 🌱اٍمٰـامـ عݪے(؏َ)میفـࢪماید: ھَمـواࢪه دࢪ انتظـاࢪ ظھُـوࢪ صاحب الزمان(؏) باشیدو یَأس وناامید؎ از ࢪحمت خدا بخود ࢪاه ندھید. ﴿بحٰاࢪ، ج ١٥، ص۱۲۳﴾ 🗨جھت تبادل ↯ @Fadayiemamzaman
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻وقتی نباشد زن‌ها باید دنبال مردها راه بیفتند... چرا؟! 🔻چون عرضه که زیاد بشود تقاضاها کم میشود و ...! 🎙حسن رحیم پور ازغدی @salamalaaleyasiin
⛔️دوستی عادی با زن متاهل... برگی زرین از آرمان های !😏 @salamalaaleyasiin
. 💢حواستان به معنای نوشته‌های انگلیسی روی لباس‌ها هست؟ ◼️ متأسفانه به دلیل غفلت مسئولان مربوطه و عدم نظارت بر موضوع پوشاک و برنامه‌ریزی دشمنان فرهنگی ما همچنان مانتوهای پشت‌نویسی شده که مضمون ان هیچ نسبتی با فرهنگ ما ندارد، وارد بازار شده است. اکثر مردم، ‌بدون اینکه معنای این نوشته‌ها را بدانند، آنها را پوشیده و در کوچه و بازار به خودنمایی مشغول می‌شوند. در حالی که اگر بدانند معنای این کلمات چیست، از آن اجتناب می‌کنند. 🔹چند نمونه از کلمات لاتین نوشته‌شده روی مانتوها: Vixen زن شرور Nude لخت Whore فاحشه Sow ماده خوک جوان Pig خوک Hussy زن گستاخ Vice گناه، فساد Chorus girl دختر رقاصه تو جمع Lusts شهوت، هوس Dram ظرف شراب Adulterer مرد زناکار Eccentricity بی‌قاعدگی Adultery زنا، بی‌دينی Charm طلسم، فريفتن Base-born حرامزاده Bawdy ****، زشت Mason فراماسونی Tippler ميگسار Atheist خدانشناس Take me. مرا لمس کن sister for sale خواهرفروش @salamalaaleyasiin
16.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خاطره‌ای از انتظار امام برای تمام شدن نماز نافله رهبر انقلاب هر کی من خمینی رو دوست داره ببینه من نسبت به آقای خامنه‌ای چطور رفتار میکنم! ⚜@salamalaaleyasiin
🌻 صاحبدلی می فرمود: برای کسانیکه بدنبال هستند، زمان خوابیدن نیست. چه بسا بسیاری از حقایق نظام هستی و معرفت نفس که در برنامه سکوت و تفکر بین الطلوعین به شخص القاء میشود. ادمین✍️🏻 وقت هم همین خاصیت رو داره. خیلی از گره ها (معنوی و مادی) در سحر باز میشه... تصمیمات مهم زندگیتون رو برای وقت سحر بگذارید، چون بهترین مصالح انسان در وقت سحر به او القا میشه. ⚜@salamalaaleyasiin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣سلام امام زمانم❣ 🍃السَّلامُ عَلَيْكَ يا عَديلَ الْخَيْرِ...✋ 🌼سلام بر تو ای مولایی که هرکس تو را یافت به تمام خیر و خوبی ها رسیده. سلام بر تو و بر روزی که با آمدنت، زمین از خیر و خوبی لبریز خواهد شد. 📗صحیفه مهدیه، زیارت حضرت بقیة الله ارواحنا فداه در سختیها، ص578. سلام علیکم عزیزان همراه 🤚 صبحتون بخیر و شادکامی💐 الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَج🌸 @salamalaaleyasiin
4_5791935884542609352.mp3
21.06M
💬 قرائت دعای "" 🎧 با نوای استاد علی فانی هدیه میڪنیــم به امام زمــان ارواحنافداه ❤️🌹 🌹«روز سیزدهم » به نیت سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمــان ارواحنافداه ❤️🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 مخارج زندگی و معیشت مؤونه زندگی، سه دسته است که به آنها خمس تعلق نمی‌گیرد: 🔹 دستۀ اول، ابزار و وسایلی است که برای رفع حوائج زندگی شخصی مکلف و افراد تحت تکفلش، باید در اختیار او باشد، هر چند احیاناً زمینۀ استفادۀ از آنها پیش نیاید مانند کالای خواب و ظروف برای احتیاط و میهمان احتمالی. 🔸 دستۀ دوم، مواد مصرفی است که با مصرف آن در زندگی، عین آن از بین می‌رود و باقی نمی‌ماند، مانند مواد خوراکی، بهداشتی و ... 🔹 دستۀ سوم، هزینه‌های جاری زندگی مانند قبوض آب و برق و گاز، هزینه‌های درمان، تفریح، هدایا، صدقات و ... 📚 پی‌نوشت: بخش استفتائات پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت‌الله خامنه‌ای. ⚜@salamalaaleyasiin
34.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مگه نمیگن برای خودِ ماست؟🤨 پس چرا بابتِ نخوندنش خدا مارو مجازات میکنه و ازمون ناراحت میشه؟ مگه نمیگن گناه آسیب زدن به خودمونه؟ پس چرا خدا به خودش میگیره🤨 ⚜@salamalaaleyasiin
آیت الله فاطمی نیا ره: 🔶️بنا بر فرموده اهل معرفت، برای دور ماندن از این دو کار ضروری است: ۱- و کم حرف زدن ۲- مشغول یکی از اذکار مانند یا شدن. 🌤 أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج 🌤 @salamalaaleyasiin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠اگر شما هم جزء کسانی هستید که دلشان برای زباله‌گردها می‌سوزد، یا هر از گاهی تصویر زباله‌گردی را در صفحات نق‌زن‌های مجازی می‌بینید که به جمهوری اسلامی متلکی می‌گویند و عقده‌گشایی می‌کنند، حتما این فیلم را ببینید تا بفهمید داستان از چه قرار است. اخبار داغ سلبریتی ها ┄┅┅❅🌸🌺🌸❅┅┅┄          ⚜@salamalaaleyasiin
🌕🌿 🌿 '؏' فرمودند: به زودی شُبهه‌ای برای شما رخ می دهد و بدون نشانه‌ی هدایت و امامی که دیده شود می مانید. در این زمان کسی نجات پیدا نمی کند مگر این که "دعای غریق" را بخواند. ⊹ ⊹ دعای‌غریــق: 『يَا اللَّهُ يَا رَحْمَانُ يَا رَحِيمُ، يَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِي عَلَى دِينِكَ.』 🌴 ⚜@salamalaaleyasiin
‏برای اولین بار در تاریخ، نیروی دریایی ‎ارتش جمهوری اسلامی موفق شد با عبور از اقیانوس آرام، اطلس و هند ظرف ۸ ماه، دور دنیا را طی کند (بعد از طی مسافت ۶۵هزار کیلومتری). آرزو و ‎حسرت تاریخی ایرانیان در دریانوردی با راهبرد بلند مدت آیت الله خامنه ای محقق شد. رسانه ها اجازه نمی‌دهند شما از این خبر احساس قدرت کنید. 🌴 ⚜@salamalaaleyasiin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍀یہ‌استاد ‌داشتیـم ‌مےگفت : 📚اگه درس‌میخونین ‌بگین‌ برا‌ 🛠اگه‌‌ مھا‌رٺ ‌ڪسب ‌می ڪنین ‌نیٺٺون‌ باشہ‌ براےمفید‌بودن ‌در دولٺ ‌امام ‌زمان... 🏃‍♂اگہ ‌ورزش‌ می ڪنین ‌آمادگی براے دویدن ‌تو حڪومت‌ ڪریمه‌ ی آقا ‌باشه... ✅اینجورے میشیم سـربازِ ‌قبل ‌از ‌ظهـور 👌اصلا ما براۍ هر ڪارۍ ڪه ‌میڪنیم‌ باید هدف ‌درسٺ‌ و مشخصۍ داشتہ ‌باشیم... 💚السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المهدی 🌴 ⚜@salamalaaleyasiin
🌕💐 💐 💎 از طرف خدا 🍃 گفتم: خدا آخه این همه سختی؟ چرا؟ گفت: «انَّ مع العسر یسرا» "قطعا به دنبال هر سختی، آسانی است.(انشراح/6) 🍃 گفتم: واقعا؟! گفت: «فإنَّ مع العسر یسرا» حتما به دنبال هر سختی، آسانی است.(انشراح/7) 🍃 گفتم: خب خسته شدم دیگه... گفت: «لاتـقـنطوا من رحمة الله» از رحمت من ناامید نشو. (زمر/53) 🍃 گفتم: انگار منو فراموش کردی! گفت:«اذکرونی اذکرکم» منو یاد کن تا یادت باشم. 🍃 گفتم: تا کی باید صبر کرد؟! گفت: « وَ ما یدریک لَعلَّ السّاعة تکون قریبا» تو چه می دانی، شاید موعدش نزدیک باشد.(احزاب/63) «انّی اعلم ما لاتعلمون» من چیزایی میدونم که شما نمی دونید.(بقره/ 30) 🍃 گفتم: تو بزرگی و نزدیکیت برای من کوچک، خیلی دوره! تا اون موقع چی کار کنم؟ گفت: « و اتّبع ما یوحی الیک و اصبر حتی یحکم الله» حرف هایی که بهت زدمو گوش کن، و صبر کن ببین چی حکم می کنم. (یونس/ 109) 🍃 ناخواسته گفتم: الهی و ربّی من لی غیرک (خدایا آخه من غیر تو کیو دارم؟!) گفت: «الیس الله بکاف عبده» من هم برای تو کافی ام.(زمر/36) ♨️ بسم الله الرحمن الرحيم بگو و پخشش کن ⚜@salamalaaleyasiin
✍ امام صــ🌸ـــادق علیه السلام: مــــُرده بخاطر طلب رحمت و آمرزشی 🤲 که برای او میشود شادمان میگردد همانگونه که زنده با هدیه 🎁 خوشحال می گردد. 🌍 اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ 🌤 ✾‌✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾ ⚜@salamalaaleyasiin
1_2319178192.mp3
7.51M
قرائت حدیث شریف کسا عصر پنجشنبه برای سلامتی و فرج امان زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ان شاءالله صلے‌الله‌علیڪ‌یا‌اباعبدللھ الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلفــَرَج بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍسلام‌الله‌علیها‌ ⚜@salamalaaleyasiin
16.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فقط اونی قشنگ زندگی میکنه که دیگه نمیخواد زندگی کنه :)🌱 استاد پناهیان👤 پ.ن :هرچقدر این کلیپ رو ببینم سیر نمیشم💔 @salamalaaleyasiin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌕 💎 از توصیه هاى به آیةالله مرعشی نجفی، تاكید بر خواندن قرآن و هدیه كردن ثواب آن برای شیعیانی است كه وارثی ندارندیا دارند و لكن یادی ازآنها نمیكنند. 📗شیفتگان حضرت مهدی، ج۱،ص۱۳۰ ⚜@salamalaaleyasiin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇮🇷سـَڵآمٌـ‌ عَڵْے‌ آݪِ‌ یـٰاسـین🇵🇸
‍ 🌷 #دختر_شینا #پارت_هشتاد_و_سوم ✅ فصل هفدهم 💥 فردای آن روز نزدیک‌های ظهر بود که چند تا بچه از توی
‍ 🌷 ✅ فصل هفدهم 💥 مادرشوهرم روبه‌روی صمد نشسته بود. سرش را روی پاهای او گذاشته بود. گریه می‌کرد و می‌پرسید: « صمد جان! مگر من داداشت را به تو نسپردم؟! » صمد همچنان سرش را پایین انداخته بود و گریه می‌کرد. مردها آمدند. زیر بازوی صمد را گرفتند و او را بردند توی اتاق مردانه. 💥 جلو رفتم و کمک کردم تا خواهرشوهر و مادرشوهرم و صدیقه را ببریم توی اتاق. از بین حرف‌هایی که این و آن می‌زدند، متوجه شدم جنازه‌ی ستار مانده توی خاک دشمن. صمد با این‌که می‌توانسته جسد را بیاورد، اما نیاورده بود. به همین خاطر مادرشوهرم ناراحت بود و یک‌ریز گریه می‌کرد و می‌گفت: « صمد! چرا بچه‌ام را نیاوردی؟! » 💥 آخر شب وقتی خانه خلوت شد؛ صمد آمد پیش ما توی اتاق زنانه. کنار مادرش نشست. دست او را گرفت و بوسید و گفت: « مادر جان! مرا ببخش. من می‌توانستم ستارت را بیاورم؛ اما نیاوردم. چون به جز ستار، جسد برادرهای دیگرم روی زمین افتاده بود. آن‌ها هم پسر مادرشان هستند. آن‌ها هم خواهر و برادر دارند. اگر ستار را می‌آوردم، فردای قیامت جواب مادرهای شهدا را چی می‌دادم. اگر ستار را می‌آوردم، فردای قیامت جواب برادرها و خواهرهای شهدا را چی می‌دادم. » می‌گفت و گریه می‌کرد. 💥 تازه آن وقت بود متوجه شدم پشت لباسش خونی است. به خواهرشوهرم با ایما و اشاره گفتم: « انگار صمد مجروح شده. » ادامه دارد... ⚜@salamalaaleyasiin
🇮🇷سـَڵآمٌـ‌ عَڵْے‌ آݪِ‌ یـٰاسـین🇵🇸
‍ 🌷 #دختر_شینا #پارت_هشتاد_و_چهارم ✅ فصل هفدهم 💥 مادرشوهرم روبه‌روی صمد نشسته بود. سرش را روی پاه
‍ 🌷 ✅ فصل هفدهم 💥 صمد مجروح شده بود. اما نمی‌گذاشت کسی بفهمد. رفت و لباسش را عوض کرد. خواهرش می‌گفت: « کتفش پانسمان شده. انگار جراحتش عمیق است و خونریزی دارد. » با ابن حال یک جا بند نمی‌شد. هر چه توان داشت، گذاشت تا مراسم ستار آبرومندانه برگزار شود. 💥 روز سوم بود. در این چند روز حتی یک ‌بار هم نشده بود با صمد حرف بزنم. با هم روبه‌رو شده بودیم، اما من از صدیقه خجالت می‌کشیدم و سعی می‌کردم دور و بر صمد آفتابی نشوم تا یک بار دل صدیقه و بچه‌هایش نشکند. بچه‌ها را هم داده بودم خواهرهایم برده بودند. می‌ترسیدم یک بار صمد بچه‌ها را بغل بگیرد و به آن‌ها محبت کند. آن وقت بچه‌های صدیقه ببینند و غصه بخورند. 💥 عصر روز سوم، دختر خواهرشوهرم آمد و گفت: « دایی صمد باهات کار دارد. » انگار برای اولین بار بود می‌خواستم او را ببینم. نفسم بالا نمی‌آمد. قلبم تاپ‌تاپ می‌کرد؛ طوری که فکر می‌کردم الان است که از قفسه‌ی سینه‌ام بیرون بزند. ایستاده بود توی حیاط. سلام که داد، سرم را پایین انداختم. حالم را پرسید و گفت: « خوبی؟! بچه‌ها کجا هستند؟! » گفتم: « خوبم. بچه‌ها خانه‌ی خواهرم هستند. تو حالت خوب است؟! » سرش را بالا گرفت و گفت: « الهی شکر. » دیگر چیزی نگفتم. نمی‌دانستم چرا خجالت می‌کشم. احساس گناه می‌کردم. با خودم می‌گفتم: « حالا که ستار شهید شده و صدیقه عزادار است، من چه‌طور دلم بیاید کنار شوهرم بایستم و جلوی این همه چشم با او حرف بزنم. » 💥 صمد هم دیگر چیزی نگفت. داشت می‌رفت اتاق مردانه، برگشت و گفت: « بعد از شام با هم برویم بچه‌ها را ببینیم. دلم برایشان تنگ شده. » ادامه دارد... ⚜@salamalaaleyasiin
🇮🇷سـَڵآمٌـ‌ عَڵْے‌ آݪِ‌ یـٰاسـین🇵🇸
‍ 🌷 #دختر_شینا #پارت_هشتاد_و_پنجم ✅ فصل هفدهم 💥 صمد مجروح شده بود. اما نمی‌گذاشت کسی بفهمد. رفت و
‍ 🌷 ✅ فصل هفدهم 💥 بعد از شام صدایم کرد. طوری که صدیقه متوجه نشود، آماده شدم و آمدم توی حیاط و دور از چشم همه دویدم بیرون. دنبالم آمد توی کوچه و گفت: « چرا می‌دوی؟! » گفتم: « نمی‌خواهم صدیقه مرا با تو ببیند. غصه می‌خورد. » آهی کشید و زیر لب گفت: « آی ستار، ستار! کمرمان را شکستی به خدا. » 💥 با آن‌که بغض گلویم را گرفته بود، گفتم: « مگر خودت نمی‌گویی شهادت لیاقت می‌خواهد. خوب ستار هم مزد اعمالش را گرفت. خوش به حالش. » صمد سری تکان داد و گفت: « راست می‌گویی. به ظاهر گریه می‌کنم؛ اما ته دلم آرام است. فکر می‌کنم ستار جایش خوب و راحت است. من باید غصه‌ی خودم را بخورم. » 💥 داشتم از درون می‌سوختم. برای بچه‌های صدیقه پرپر می‌زدم. اما دلم می‌خواست غصه‌ی صمد را کم کنم. گفتم: « خوش به حالش. کاشکی ما را هم شفاعت کند. » همین‌که به خانه‌ی خواهرم رسیدیم، بچه‌ها که صمد را دیدند، مثل همیشه دوره‌اش کردند. مهدی نشسته بود بغل صمد و پایین نمی‌آمد. سمیه هم خودش را برای صمد لوس می‌کرد. خدیجه و معصومه هم سر و دستش را می‌بوسیدند. 💥 به بچه‌ها و صمد نگاه می‌کردم و اشک می‌ریختم. صمد مرا که دید، انگار فکرم را خواند. گفت: « کاش سمیه‌ی ستار را هم می‌آوردیم. طفل معصوم خیلی غصه می‌خورد. » گفتم: « آره. ماشاءاللّه خوب همه چیز را می‌فهمد. دلم بیشتر برای او می‌سوزد تا لیلا. لیلا هنوز خیلی کوچک است. فکر نکنم درست و حسابی بابایش را بشناسد. » 💥 صمد بچه‌ها را یک‌دفعه رها کرد. بلند شد و ایستاد و گفت: « سمیه را یک چند وقتی با خودت ببر همدان. شاید این‌طوری کمتر غصه بخورد. » ادامه دارد... ⚜@salamalaaleyasiin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا