🇮🇷سـَڵآمٌـ عَڵْے آݪِ یـٰاسـین🇵🇸
𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷 «رمــان جــان شیعــه،اهـل سـنـت» #پارت_هشتاد_و_هشتم منظورش را خوب فهمیدم که مس
𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷
«رمــان جــان شیعــه،اهـل سـنـت»
#پارت_هشتاد_و_نهم
در برابر سکوت ناباورانه ام، لبخندی زد وخواست به قلبم اطمینان دهد که عاشقانه ضمانت داد: »الهه جان! خیلی ها بودن که خیلی کارا کردن! به خدا خیلی ها همینجوری تو حرم امام رضا علیه السلام شفا گرفتن!
باور کن خیلی ها همینجوری تو هیئتها حاجت گرفتن!
« سپس مثل اینکه حس غریبی در چشمانم دیده باشد، قاطعانه ادامه داد:
»الهه! من از تو نمیخوام که دست از مذهب خودت برداری! من همیشه گفتم تو رو همینجوری با همین عقایدی که داری، دوست دارم!«
و بعد سرش را پایین انداخت و با لحنی نرمتر دنبال حرفش را گرفت:
»فقط نمیدونم چرا به دلم افتاد که ازت بخوام امشب خدا رو اینجوری صدا بزنی! شاید بخاطر امام حسن عليه السلام خدا جوابمون رو بده!«
و شنیدن همین جمله کافی بود تا پس از چند دقیقه سکوت، شیشه بغضم بشکند و با حالتی مدعیانه عتاب کنم:
»یعنی خدا این مدت به این همه اشک و ناله من
هیچ کاری نداشته؟ یعنی این همه دعای من پیش خدا هیچ ارزشی نداشته؟ ً من هیچی، اینهمه که عبدالله و بقیه دعا کردن فایده نداشته؟ یعنی دعای اصلا خود مامان با این حالش پیش خدا ارزش نداشته...
« و باز هجوم گریه راه گلویم را بست و نتوانستم بگویم هر آنچه از حرفهایش بر دلم سنگینی میکرد.
از طوفان گریه نا گهانی و هجوم اعتراضم جا خورد و با چشمانی که از ناراحت کردن دل من
سخت پشیمان شده بود، فقط نگاهم میکرد. دستش را روی میز پیش آورد، دست لرزان از غصهام را گرفت و با مهربانی صدایم زد:
»الهه جان! تو رو خدا اینجوری گریه نکن! بخدا نمیخواستم ناراحتت کنم...« دستم را از حلقه گرم انگشتانش بیرون کشیدم و میان هق هق گریه، اعتراض کردم:
»اگه نمیخواستی ناراحتم کنی، این حرفا رو نمیزدی... تو که میبینی من چه حالی دارم، چرا با این حرفا زجرم میدی؟...
« باز دستم را گرفت و با چشمانی که به رنگ تمنا درآمده بود، التماسم کرد:
»الهه جان! ببخشید، من فقط میخواستم...« و من بار دیگر دستم را از گرمای محبت دستانش محروم کردم تا اوج ناراحتیام را نشانش دهم و با سنگینی بغضم، کلامش را شکستم:
»فکر میکنی من کم دعا کردم؟ کم نماز و قرآن خوندم؟ کم به خدا التماس کردم که مامانو شفا بده؟ اصلا میدونی چند شب تا صبح نخوابیدم و فقط گریه کردم و از خدا خواستم حال مامان خوب کنه؟
« از چشمانش میخواندم که اشک های بی امانم جگرش را آتش میزند که دیگر ادامه ندادم و او برای بار سوم نه با یک دست که با هر دو دستش، دستم را گرفت و زیر لب نجوا کرد:
»الهه جان! دیگه چیزی نمی گم؛ تو رو خدا گریه نکن!«
و اینبار جذبه عشقش به قدری قوی بود که نتوانستم دستم را عقب بکشم و میان بستر نرم دستانش به آرامش رسیدم و قلب بیقرارم قدری قرار گرفت.
حالا وقت آن رسیده بود که با همه فاصله ای که بین عمق عقایدمان وجود داشت، در پیوندِ احساسمان محو شویم. لحظات ِ خلوت عاشقانه و با صفایمان، به درد دلهای من و غمخواری های صبورانه او گذشت تا سرانجام قطرات اشکم بند آمد و خیال مجیدم را اندکی راحت کرد.
ادامه دارد...
به قلم #فاطمه_ولی_نژاد
•|🕊🌱 سـَڵآمٌـ عَڵْےآݪِیـٰاسـین |•
🌤@salamalaaleyasiin🌤
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
السَّلامُعَلَيْكَیابقِیَّةَ اللهُ فی اَرضِه
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حُجَّةَ اللهُ فی اَرضِه
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْحُجَّةِ الثّانی عشر
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا نورُ اللهِ فی ظُلُماتِ الْاَرضِ
اَلسّلامُ عَلَیْکَیا مَولایَ یاصاحِبَالزَّمان
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا فارسُالْحِجاز
اَلسَّلامُعَلَیْکَ یاخَلیفَةَ الرَّحمَنُویاشَریکَالْقُران
وَیااِمامَ الْاُنسِوَالْجان
به تمنّای طلوع تو جهان چشم به راه
به امید قدمت کون ومکان چشم به راه
رخ زیبای تو را یاسمن آینه به دست
قدّ رعنای تو را سرو جوان چشم به راه ...
#صبحتون_مهدی
✧════•❁❀❁•════✧
ألـلَّـھُـمَــ ؏َـجِّـلْ لِوَلـیِـڪْ ألْـفَـرَج
♨️زندگیمان را با #امام_زمان گره بزنیم❗️
🔸 زندگیمان را با امام زمان گره بزنیم.این طور نباشد که فقط در دعای ندبه یاد امام زمان باشیم.
در متن زندگی با امام زمان محشور باشیم.
🔸در درست عمل کردن با امام زمان محشور باشیم.اگر این طور شد،آن وقت امام زمان در صحنه مؤثر است.
🔸یک کسی خدمت امام صادق علیه السلام رسید،عرض کرد من میآمدم عدهای گفتند:سلام ما را به آقا برسان و بگویید: برای ما دعا کنند.
🔸امام صادق (علیه السلام) فرمودند:فکر میکنید ما برای شما دعا نمیکنیم؟هر روز اعمال شما بر ما عرضه میشود و وقتی ما میبینیم کوتاهیهایی از شما صورت گرفته، ناراحت میشویم و برای شما دعا میکنیم که خدا توفیق بدهد جبران کنید و برگردید.
🔸یعنی هر فعلِ هر روز من به حضرت عرضه میشود.آن وقت میشود من در دعای ندبه بنشینم زار بزنم ولی در روز رفتار من طور دیگری باشد؟
🖋استاد عابدینی
#درمحضربزرگان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#امام_زمان
#لبیک_یا_خامنه_ای
#ایران_قوی
•|🕊🌱 سـَڵآمٌـ عَڵْےآݪِیـٰاسـین |•
🌤@salamalaaleyasiin🌤
با عرض سلام
یه کلیپ ناب براتون میگذارم...
با عشق به امام زمان عجلاللهتعالیفرجه گوش بدید و ببینید و تصور کنید.....
چه شود..😭
🇮🇷سـَڵآمٌـ عَڵْے آݪِ یـٰاسـین🇵🇸
با عرض سلام یه کلیپ ناب براتون میگذارم... با عشق به امام زمان عجلاللهتعالیفرجه گوش بدید و ببین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توبهشت تا میگن آقا صاحب الزمان اومده
بهشت میشه جهنم
همه میگن نه من باید برگردم:)
چقدر شیرینه تو این جبهه بودن...
استادمحمدشجاعی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#امام_زمان
#لبیک_یا_خامنه_ای
#ایران_قوی
•|🕊🌱 سـَڵآمٌـ عَڵْےآݪِیـٰاسـین |•
🌤@salamalaaleyasiin🌤
⭕️ زن زندگی آزادی به روایت تصویر
🔹دکتر #نرجس_آیتی
۱. کسب رتبه نخست بورد پزشکی هستی ای آسیا
۲. پژوهشگر برتر کشور فنلاند
۳. برندۀ جایزه ماری کوری انگلستان
۴. کارشناس و حافظ 18 جزء قرآن و حدیث
۵. نگارنده سه کتاب با عنوان ۴۰ هفته انتظار (با موضوع دوران بارداری، جنین شناسی و اخلاق)، آیینه تا پنجره (مجموعه مقالات) و طبیب عشق (ترجمه احادیث قدسی) است.
🔹الگوی #زنان_فهیم_ایران و عفیف و نمونه بارز #مادرایرانی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#امام_زمان
#لبیک_یا_خامنه_ای
#ایران_قوی
•|🕊🌱 سـَڵآمٌـ عَڵْےآݪِیـٰاسـین |•
🌤@salamalaaleyasiin🌤
خواص اگر نفهمیدند، بفهمند
اگر فهمیدند، باید جبران کنند
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#امام_زمان
#لبیک_یا_خامنه_ای
#ایران_قوی
•|🕊🌱 سـَڵآمٌـ عَڵْےآݪِیـٰاسـین |•
🌤@salamalaaleyasiin🌤
4_5931580737512802509.mp3
2.25M
♨️منجی موعود
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤حجت الاسلام #عالی
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#امام_زمان
#لبیک_یا_خامنه_ای
#ایران_قوی
•|🕊🌱 سـَڵآمٌـ عَڵْےآݪِیـٰاسـین |•
🌤@salamalaaleyasiin🌤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما ملت امام حسینیم....😭
بسیار زیبا و شورانگیز...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#امام_زمان
#لبیک_یا_خامنه_ای
#ایران_قوی
•|🕊🌱 سـَڵآمٌـ عَڵْےآݪِیـٰاسـین |•
🌤@salamalaaleyasiin🌤
15.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سینا آبگون رو بخاطر ساختِ این آهنگ تهدید جانی کردن!
درود بر تو مَـرد ، عــالـی بود✋🏻🌹
درد و دلای چندین ساله ما رو توی چهار دقیقه به بهترین شکلِ ممکن گفتی..
نشر بدید تا جبهه کثیفه فساد طلبان برمَلا بشه!
#ایران
#حجاب
#امام_زمان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#امام_زمان
#لبیک_یا_خامنه_ای
#ایران_قوی
•|🕊🌱 سـَڵآمٌـ عَڵْےآݪِیـٰاسـین |•
🌤@salamalaaleyasiin🌤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣📣📣 مهم و فوری
🔴 نحوه ویرایش عنوان زشتی که به مرقد امام خمینی در گوگل مپ داده اند.
عنوان فارسی پیشنهادی👇
رهبر عزیزم خمینی
عنوان انگلیسی پیشنهادی👇
My dear leader Khomeini
لطفا برای افراد و گروه های انقلابی بفرستید.
کاش میشد فقط برای لحظاتی دکمه امنیت رو بزنی و خاموشش کنی
شاید بعضیا بفهمن چه نعمتی رو دارن از بین میبرن
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#امام_زمان
#لبیک_یا_خامنه_ای
#ایران_قوی
•|🕊🌱 سـَڵآمٌـ عَڵْےآݪِیـٰاسـین |•
🌤@salamalaaleyasiin🌤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
Z M:
#استوری #وضعیت
#دکتر_علی_تقوی
#آیات #قرآن
🔵 آیه ۳۰ سوره یس میفرماید: هیـچ پیامبـری نفرستادیـم الا اینکه مسخـره شد!
❗️و مـن چطـور پیـرو اهل بیتـم ڪه تا حالا مسخـره نشـدم⁉️
#بی_تفاوت_نباشیم
#امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر
🇮🇷سـَڵآمٌـ عَڵْے آݪِ یـٰاسـین🇵🇸
𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷 «رمــان جــان شیعــه،اهـل سـنـت» #پارت_هشتاد_و_نهم در برابر سکوت ناباورانه ام،
𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷
«رمــان جــان شیعــه،اهـل سـنـت»
#پارت_نودم
از روی صندلی بلند شد، شاخه گل سنبل را در لیوان بلورین پر از آب نشاند و مقابل چشمان من روی میز گذاشت.
سپس جعبه زولبیا را هم آورد و همچنانکه مقابلم مینشست، در جعبه را گشود و با هر دو دست تعارفم کرد.
نگاهی به ردیف زولبیا و بامیه که از شیره شربت میدرخشید، ًکردم و پرسیدم: »اینم حتما شیرینی امشبه؟ درسته؟
« از هوشیاری زنانه ام لبخندی زد و با لحنی لبریز متانت پاسخ داد:
ما معمولاً یه همچین شبی تو ماه رمضان زولبیا بامیه میگیریم!«
در برابر پاسخ صادقانه اش لبخندی کمرنگ بر
صورتم نشست و با دو انگشت یک بامیه برداشتم و به دهان گذاشتم که حلاوت دلنشین و عطر و طعم بینظیرش، به جانم انرژی تازه ای بخشید و ضعف و سستی را از بدنم ربود. احساس لذت بخش و شیرینی که چندان هم برایم غریبه نبود و خاطره روزهای دل انگیزی را زنده میکرد که شاید غم و رنج این مدت، یادش را از یادم برده بود. روز تولد امام رضا علیهالسلام که مجید برای ما یک بشقاب شیرینی آورد و روز اربعین که به نیت من یک ظرف شله زرد نذری گرفته و با دنیایی از حیا و محبت به در خانه مان آورده بود!
طعمی که نه از جنس این دنیا که شبیه طعامی آسمانی در خاطرم مانده و امشب با خوردن این بامیه، باز زیر زبانم جان گرفته بود. حالا دقایقی میشد که مجید به تماشای چشمان غرق در رؤیایم نشسته و من متوجه نگاهش نشده بودم که سرانجام صدایم زد:
»الهه!« و تا نگاهم به چشمان منتظرش، لبخندی زد و پرسید: »به چی فکر میکردی؟« در برابر پرسش بی ریایش، صورتم به خنده ای ملیح باز شد و پاسخ دادم:
»نمیدونم چرا، ولی تا این بامیه رو خوردم یاد اون روز افتادم که برای من شله زرد گرفته بودی، یادته؟
« از شنیدن این جمالت لبریز از عطر خاطره، به آرامی خندید و با صدایی سرشار از احساس پاسخ داد:
»مگه میشه یادم بره؟ من اون روز شله زرد رو فقط برای تو گرفته بودم... از وقتی اون ظرفو از تو سینی برداشتی مُردم و زنده شدم!
از تکرار لحظات به یادماندنی آن
روز، دلم غمدیدهام قدری به وجد آمده و گوشهایم برای شنیدن بیقراری میکرد و او همچنان میگفت:
»یه ده دقیقه ای پشت در خونه تون وایساده بودم و نمیدونستم چی کار کنم! چند بار دستم رو بردم بالا که در بزنم، باز پشیمون شدم...
راستش دیگه منصرف شده بودم و داشتم برمیگشتم که خودت درو باز کردی و اومدی بیرون!
« به اینجا که رسید صورتش مثل ماه درخشید و با شوری عاشقانه ادامه داد: »وقتی خودت از در اومدی بیرون، نمیدونستم چی کار کنم!
نمیتونستم تو چشمات نگاه کنم! همه تنم داشت میلرزید!
« سپس به چشمانم دقیق شد و با صدایی که از باران عشقش نَم زده بود، زمزمه کرد:
الهه! نمیدونم چرا هر وقت تو رو می دیدم همه تنم میلرزید!« خندیدم و با نگاه مشتاقم ناگزیرش کردم تا اعتراف کند:
»وقتی شلهزرد رو از دستم گرفتی و برگشتم بالا، تا شب به حال خودم نبودم! آخه من عهد کرده بودم تا آخر ماه صفر صبر کنم، ولی دیگه صبر کردن برام سخت شده بود!
« و بعد مثل اینکه احساس گرمی در دلش جان گرفته باشد، هاله لبخند در آسمان صورتش ظاهر شد و با لحنی لبریز ایمان ادامه داد: »اون روز
تا شب همش پای تلویزیون نشسته بودم و پخش مستقیم کربلا رو میدیدم!
« انگار یادش رفته بود که مقابل یک اهل تسنن نشسته که اینچنین از پیوند قلبش با کربلا میگفت:
»فقط به گنبد امام حسین علیه السلام نگاه میکردم و باهاش حرف میزدم!
ادامه دارد...
به قلم #فاطمه_ولی_نژاد
•|🕊🌱 سـَڵآمٌـ عَڵْےآݪِیـٰاسـین |•
🌤@salamalaaleyasiin🌤
🇮🇷سـَڵآمٌـ عَڵْے آݪِ یـٰاسـین🇵🇸
𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷 «رمــان جــان شیعــه،اهـل سـنـت» #پارت_نودم از روی صندلی بلند شد، شاخه گل سنب
𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷
«رمــان جــان شیعــه،اهـل سـنـت»
#پارت_نود_و_یکم
چشمان بیرنگ مادر ثابت مانده و ردخونریزی معده اش که از دهانش بیرون میریخت، روی صورت سفید و بیرنگش هر لحظه پر رنگتر میشد. هر چه صدایش میکردم جوابی نمیشنیدم و هر چه نگاهش میکردم حتی پلکی هم نمیزد که به ناگاه جریان نفسش هم قطع شد و قفسه سینه اش از حرکت باز ایستاد.
جیغ هایی که میکشیدم به گوش هیچ کس نمیرسید و هر چه کمک میطلبیدم کسی را نمیدیدم. آنچنان گریه میکردم و ضجه میزدم که احساس میکردم حنجره ام به جراحت افتاده و راه گلویم بند آمده است که فریادهای مجید که به نام صدایم میزد و قدرتی که محکم شانه هایم را فشار میداد، چشمان وحشتزده ام را گشود.
هرچند هنوز قلبم کنار پیکر بیجان مادر در آن فضای مبهم جا مانده بود، اما خودم را در اتاق تاریکی دیدم که فقط برق چشمان مجید پیدا بود و نور ضعیفی که از پنجره اتاق به درون می تابید.
مجید با هر دو دستش شانه هایم را محکم گرفته و با نفسهایی که از ترس به شماره افتاده بود، همچنان صدایم میزد. بدن سست و سنگینم به تشک چسبیده و بالشتم از گریه خیس شده بود.
مجید دست دراز کرد و دکمه چراغ خواب را فشار داد که با روشن شدن اتاق، تازه موقعیت خودم را یافتم
مجید به چشمان خیس از اشکم خیره شد و مضطرب پرسید:
»خواب میدیدی؟« با آستین پیراهنم اشکم را پاک کرده و با تکان سر پاسخ مثبت دادم. با عجله از روی تخت بلند شد، از اتاق بیرون رفت و پس از
لحظاتی با یک لیوان آب به نزدم بازگشت. لیوان را که به دستم داد، خنکای بدنه بلورینش، حرارت دستم را خنک کرد و با نوشیدن جرعه ای، آتش درونم خاموش.
میترسیدم چشمانم را ببندم و باز خوابی هولنا ک ببینم. مجید کنارم لب تخت نشست و پرسید:
چه خوابی میدیدی که انقدر ترسیده بودی؟ هرچی صدات میکردم و تکونت میدادم، بیدار نمیشدی و فقط جیغ میزدی!
« بغضم را فرو دادم و با طعم گری های که هنوز در صدایم مانده بود، پاسخ دادم:
»نمیدونم... مامان حالش خیلی بد بود... انگار دیگه نفس نمیکشید...
« صورت مهربانش به غم نشست و با ناراحتی پرسید:
»امروز بهش سر زدی؟« سرم را به نشانه تأیید تکان دادم و گفتم:
صبح با عبدالله پیشش بودم... ولی از چند روز پیش که عملش ِ کردن، حالش بدتر شده...
« و باز گریه امانم نداد و میان ناله لب به شکوه گشودم:
مجید! مامانم خیلی ضعیف شده، حالش خیلی بده...« و دوباره نغمه ناله هایم
میان هق هق گریه گم شد و دل مجید بیقرار این حال خرابم، به تب و تاب افتاده
بود که عاشقانه گونه های نمنا کم را نوازش میداد و زیر لب زمزمه میکرد:
آروم باش الهه جان! آروم باش عزیز دلم! خدا بزرگه!« تا سرانجام از نوازش نرم انگشتانش،
قلب غمزدهام قدری قرار گرفت. از زیر هاله اشک نگاهی به ساعت روی میز انداختم، دیگر چیزی تا سحر نمانده بود و من هم دیگر میلی به خوابیدن نداشتم که چند شبی میشد که از غصه مادر، شبم هم مثل روزم به بیقراری و بد خوابی َ میگذشت بالاخره خودم را از روی تخت کندم و همچنانکه از جا بلند میشدم،
. با صدایی گرفته رو به مجید کردم:
»مجید جان! تو بخواب! من میرم یواش یواش
سحری رو آماده کنم.« به دنبال حرف من او هم نگاهی به ساعت کرد و با گفتن »منم خوابم نمیاد.
« از جا بلند شد و از اتاق بیرون آمد. وضو گرفتم، بلکه در فاصله کوتاهی که تا تدارک سحری داشتم، نمازی مستحبی خوانده و برای شفای مادر دعا کنم.
مجید هم پشت سر من وضو گرفت و مثل شبهای گذشته در فرصتی که تا سحر داشت، به نماز ایستاد.
دو رکعت نماز حاجت خواندم و بعد از سالم
نمازم، دستانم را مقابل صورتم گرفتم و با چشمانی که بی دریغ میبارید، خدا را خواندم و بسیار خواندم که بیش از این دل ما را در آتش انتظار اجابت دعایمان نسوزاند و هر چه زودتر شفای مادر نازنینم را عنایت کند،
هر چند شفای حال مادرم دیگر شبیه معجزه ای شده بود که هر روز دست نیافتنی تر میشد...
ادامه دارد...
به قلم #فاطمه_ولی_نژاد
•|🕊🌱 سـَڵآمٌـ عَڵْےآݪِیـٰاسـین |•
🌤@salamalaaleyasiin🌤
❣️ #سلام_امام_زمانم❣️
ازبین ڪُلِ خلق
ٺورادوسٺ دارمٺ
حُبي لَکَ الْهَوا
بِاَبي اَنْتَ یا مهدی💖
#خدایا_برسان_یوسف_آل_فاطمه_را
اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج•°
༻♥️༺🌸༻♥️༺
سلام و ادب رفقای جان☺️ صبح یکشنبه پاییزیتون به مهر و عافیت
ان شاءالله 🌺
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#امام_زمان
#لبیک_یا_خامنه_ای
#ایران_قوی
•|🕊🌱 سـَڵآمٌـ عَڵْےآݪِیـٰاسـین |•
🌤@salamalaaleyasiin🌤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#زیارت_آل_یاسین
پیشکش به محضر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف❣
🔴 رفاقت با #امام_زمان(؏َ)
🌼 آیت الله کشمیری(ره):
🦋 روزی یک ساعت با حضرت خلوت کنید. متوجه حضرت بشوید.«زیارت آل یاسین» را بخوانید،سپس بگویید یا صاحب الزمان ادرکنی توسل بکنید به ایشان، یک خرده یک خرده رفاقت پیدا میشود.
•|🕊🥀 سـَڵآمٌـ عَڵْےآݪِیـٰاسـین |•
🌤@salamalaaleyasiin🌤
💢زیارت حضرت علی علیه السلام و حضرت فاطمه سلام الله علیها در روز یکشنبه
💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃
#یکشنبه_های_علوی_و_فاطمی 💚
🌱منظومۀ ولای علی، ماه فاطمه است
عصمت ستارهایست که همراه فاطمه است...
🌱هر جا که چشمهای به زمین جوش میزند
معلوم میشود که قدمگاه فاطمه است...
🔸السَّلامُ عَليکَ يا اَميرالمؤمنين علي ابن ابى طالِب عليه السلام.
🔸السَّلامُ عَلیَکِ یا فاطِمَةَ الزَّهرا سلام اللّه عَليها.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🙏 احکام مبطلات وضو به زبان ساده
#احکام_نماز
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#امام_زمان
#لبیک_یا_خامنه_ای
#ایران_قوی
•|🕊🌱 سـَڵآمٌـ عَڵْےآݪِیـٰاسـین |•
🌤@salamalaaleyasiin🌤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
بۍهــــــوا ؛
اولِصُبــــــــح
سختهوایَتڪردمـ ...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#امام_زمان
#لبیک_یا_خامنه_ای
#ایران_قوی
•|🕊🌱 سـَڵآمٌـ عَڵْےآݪِیـٰاسـین |•
🌤@salamalaaleyasiin🌤
1_1753804730_۲۵۸.mp3
3.58M
🔴 یک روش مجرب توسل به امام زمان ارواحنا فداه
🎙حجت الاسلام شیخ جعفر ناصری
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#امام_زمان
#لبیک_یا_خامنه_ای
#ایران_قوی
•|🕊🌱 سـَڵآمٌـ عَڵْےآݪِیـٰاسـین |•
🌤@salamalaaleyasiin🌤
17.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چرا مردم را به امام عصر دعوت نمیکنیم؟
هرچه میتوانید از امام زمان دٓم بزنید...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#امام_زمان
#لبیک_یا_خامنه_ای
#ایران_قوی
•|🕊🌱 سـَڵآمٌـ عَڵْےآݪِیـٰاسـین |•
🌤@salamalaaleyasiin🌤