eitaa logo
سلام آینده
62 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
1.8هزار ویدیو
19 فایل
از دیار غواصان دریا دل...#زنجان ما زنده از آنیم که آرام نگیریم... همراه با دل نوشته های یک طلبه+ پیام های برگزیده کانال های انقلابی زینالی ✍️
مشاهده در ایتا
دانلود
چه آدم‌ ها که‌ در دنیای‌ حقیقی بهشتی‌ بودند و در فضای‌ مجازی تقدیرشان‌ جهنمی‌ شد ! براستی‌ ما چقدر در هنگامه قدم‌ زدن‌ در کنار باتلاق های این‌ برزخ بیکران، احتیاط‌ می‌کنیم که غرق نشویم ؟! 🆔 http://Eitaa.com/ahadith اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋
هدایت شده از طب سنتی و اسلامی🍎]
⚠️ حاج‌ آقا علوی‌ تهرانی‌ می‌گفتند ۱۰ دقیقه‌ بری عطاری بویِ‌ عطر‌ می‌گیری ! ۱۰‌ دقیقه‌ هم‌ بری‌ قصابی‌ بویِ‌ گوشت‌ می‌گیری ! ۱۰ ساله‌ اومدی هیئت✋🏾 بویِ‌ خدا‌ گرفتی..؟! بویِ حسین علیه‌السلام گرفتی..؟! اگر‌ امام‌ حسین‌ علیه‌السلام شده‌ سرگرمےمون باختیمااا اخلاقت‌، دیدگاهت‌، رفتارت‌ رو‌ حسینی‌ ڪن! شهدابا حُسِین‌‌"علیہ‌السلام‌"شہیدشدن💔 🆔 http://Eitaa.com/ahadith اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋
هدایت شده از حاج یاسر محمدی
9.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 شکستِ مجازی سلبریتی‌ها... واقعاً یه عده روی دیوار کیا دارن یادگاری می‌نویسن؟ 🇮🇷 لیشار /لیست‌انتشار/                با ما همراه باشید: https://eitaa.com/joinchat/438698090C7e4db3fe64
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مهندس علوم داده در آمریکا که کارمند سابق شرکت کمبریج آنالتیکا بوده اعتراف می کند که از کاری که انجام داده پشیمان است و مراحل مختلف کارهایی که برای تغییر طرز فکر افراد جامعه انجام می داده را شرح می دهد: پس شما اطلاعاتِ مثلاً من رو برداشتید و ازش استفاده کردید تا من رو به طُرقی هدف کارتون قرار بدید که خودم نبینم و متوجه نشم؟ آره. ما می فهمیدیم که تو نسبت به چه نوع پیامی داری از جمله زمینه سازی، موضوعش محتوا و بیانش؛ اینکه آوره یا نه همچین چیزایی پس اینکه از چی داری و کجا قراره برات فرستاده بشه و بعد، اینکه نیازه که بهت زده بشه تا نسبت به یه چیز به خصوص عوض بشه علاوه بر حضور و ها پردازهایه گروه کامل متشکل از ایده و و هم اونجا بودن اونا با هم رو می ساختن و بعد می فرستادن برای یه و اونا هم تزریقش میکردن به درون اینترنت وب سایت ها و وبلاگ هایی ایجاد می شد هر چیزی که از نظرمون این گروه هدف مون حاضر به باشه ما برای اونا در ایجاد می کردیم و اونا هم می دیدم شون و می کردن و از اونجا وارد ماجرا می شدن تا جایی که کم کم ... تا جایی که کم کم راجع به اون چیز عوض می شد
هدایت شده از مرجع طب سنتی
🔸این مبلغ را نذر شما کردم🔸 📝 دکتر علی حائری شیرازی (فرزند مرحوم آیت الله حائری شیرازی) از پدر 🔹 مدتی بعد از آنکه پدر امامت جمعه را رها کردند، در قم رحل اقامت گزیدند. متاسفانه بعضاً هم تنها بودند! گاه گداری من و بچه ها سری می زدیم ... به واسطه ی بیماری ای که داشتند رژیم غذایی سختی هم گرفته بودند و مثلاً بین گوشتها فقط مجاز به خوردن شکمبه گوسفند بودند بلکه مداومت به آن مانند یک دارو . خب شکمبه ها را هم به جهت ارزان تر شدن و هم به جهت تمایل شخصیشان، پاک نکرده می گرفتند و خودشان پاک می کردند. از نیمه های شب چند ساعتی به حمام زیر زمین میرفتند و آنها رو خوبِ خوب تمیز می کردند و بار می گذاشتند و صبح، چنانچه همچو منی مهمانشان بود، با هم می خوردیم ... 🔹 در این ایام، اموراتشان هم نوعاً از سخنرانی هایی که دعوت می شدند می گذشت. پاکت سخنرانی را هم در جیب بالای قبایشان می گذاشتند. من هم به رسم فضولی، بعضاً پاکت را چک می کردم تا ببینم وسعت دخل و خرج به چه میزان است؟ این بار در پاکت فقط یک تراول پنجاهی بود و میبایست تا سخنرانی بعدی با همین مبلغ مدیریت میکردیم ... بماند. 🔹 یک روز صبح گفتند: فردا جلسۀ کمیسیون خبرگان دارم و می‌خواهم یک حمام اساسی بروم. تو هم میای؟! اول استقبال نکردم ... بعد ادامه دادند، در یکی از کوچه های فرعی گذر خان، یک حمام عمومی قدیمی هست. قبلاً یکبار تنهایی رفتم؛ خوب دَم می شود، دلاک کار بلدی هم دارد. احساس کردم تنهایی سختشان است که بروند؛ پذیرفتم همراهیشان کنم. بقچه ای از حوله، لباس و صابون فله‌ای با خود بردیم. وقتی وارد شدیم، روی در نوشته بود: «هزینه هر نفر، دو هزار و پانصد تومان». پیش قدم شدم و حساب کردم. پدر راست می گفت. آنچنان حمام دم داشت که گویی به سونای بخار رفته ایم. دلاک پیرِ کار بلد هم روی هر نفر قریب نیم ساعت تا سه ربع ساعت وقت می گذاشت! حمام خیلی خیلی خوبی بود. آدم واقعاً احساس سبکی و نشاط میکرد. 🔹 در وقت خارج شدن، دم در به من گفتند انعام دلاک را حساب کردی؟ گفتم نه! گفتند: صدایش کن. پیرمرد را صدا کردم آمد. پدر دست در جیب کرد و همان پاکت تراول پنجاهی را به او داد! او تراول را گرفت، بوسید، بر چشم گذاشت و نگاهی به بالا کرد و رفت. من هاج و واج و متعجب به پدر نگاه می کردم. گفتم زیاد ندادید؟ گفتند نه! بعد مکث کردند و گفتند: مگر چقدر بود؟ گفتم پنجاه تومان؛ و این هر آنچه بود که در پاکت داشتید! نگاهی تیز و تند کردند. پنج یا پنجاه؟ پنجاه!! نچ ریزی گفتند و برگشتند بسمت حمام. چند قدم نرفته، توقف کردند، برگشتند نگاهی به بالا کردند، بعد به سمت من آمدند. گفتند: «دیگه امیدوار شده، نمیشه کاریش کرد، بریم» 🔹 وارد گذر خان شدیم به فکر مخارج تا شب بودم. هنوز چند دقیقه ای نگذشته بود که کسی از حجره‌ای با لهجه غلیظ اصفهانی بلند داد زد: «حَجا آقا! حَجا آقا! خودش را دوان دوان بما رساند و رو به من کرد و گفت: «آقای حائری شیرازی هستند؟» گفتم: بله. گفت: «حاج آقا یه دقه صبر کنید»! رفت و از میز دکان، پاکتی آورد و به پدر داد. پدر با نگاهی تند گفت: «من وجوهات نمی گیرم!» گفت: «وجوهات نیست، نذر است». گفتند: «نذر؟» گفت: «دیروز برای باری که داشتم، در گمرک مرز اشکالی پیش آمد. شما همان موقع در شبکه قرآن مشغول صحبت بودید. مال، خراب شدنی بود. نگاهی به بالا کردم که اگر مشکل همین الان حل شود، مبلغی را به شما بدهم. همان موقع، حل شد و شما امروز از این جا رد شدید!!» پدر متبسم شد. رو به من کرد که پاکت را بگیر. گرفتم. خداحافظی کردیم و راه افتادیم. 🔹 در حین حرکت، آرام در گوشم گفتند: «بشمارش!! » من هم شمردم. ده تا تراول پنجاه هزار تومانی بود. بعد بدون آنکه چیزی بگویم، درِ گوشم گفتند: «ده تا بود؟!» بعد این آیه را خواندند: «مَن جَاءَ بِالحَسنَةِ فَلَهُ عَشرُ أَمْثَالِهَا» ... نگاهی به بالا کردند و گفتند: «خدا بی‌حساب می‌دهد. به هرکه اهل حساب و کتاب باشد با نشانه می‌دهد که بفهمی مال اوست نه دیگری. آنرا در جیبت بگذار تا به اهلش بدهیم» کانال مرجع طب 👈 عضویت
هدایت شده از کانون بسیج پیشکسوتان جهاد وشهادت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹‏کاخ ریاست جمهوری سوئد سوخت!!! همون‌ کشوری که اجازه داده بود کریم را بسوزانند!!! ومکروا ومکرالله ... به منکران خدا
خواستند یوسف را بکشند. فقط یک نفر رأی به نکشتنش داد حرف او اثر گذاشت؛ یوسف زنده ماند و عزیز مصر شد. پس رأی دادن تأثیر دارد؛ حتی یک رأی 👇👇👇👇👇👇👇👇 میزان آرای لازم برای ریاست جمهوری👇 ۵۰ درصد آرا + یک رأی 🇮🇷 شاید همان یک رأی؛ رأی تو باشه✌️ پس به این فکر کنیم که رأی من می تونه سرنوشت مملکت رو کاملاً تغییر بده
به نام خالق زیبایی پاییز به من یاد داد باید رفت اما چگونه رفتنی؟ اینکه زیبا آفرین باشم و از خود زیبایی بر جای گذارم و به زیبایی بروم. 🆔@salamayande
سلام زندگی در چند دهه به من آموخت هر انسانی که سر راهم قرار می‌گیرد خواست ایزد بوده تا یکدیگر را رشد دهیم. پس باید جزع فزع را کنار گذاشت و دل در مصلحت خدای مهربان سپرد. عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست... 🆔@salamayande