#کمی_تاریخ_بخوانیم
... نخستین نشانه نارضایتی ازصدام درارتش دراواخر جنگ باایران - ژوئن1988-وهنگامی برملاشد که سرلشکر《ماهرعبدالرشید》،اختلاف خودباصدام درمورد مدال هارا به صورت عمومی مطرح کرد.
ماهرعبدالرشید عملیات بازپس گیری"فاو"راباموفقیت فرماندهی کرده بود،اما وقتی که پای مراسم اعطای مدال به میان آمد،صدام بیشترین وبالاترین مدال هارا به سرلشکر《سعدی طعمه الجبوری》یک ژنرال حزبی وغیرارتشی داد که گارد ریاست جمهوری رادر عملیات فاو رهبری کرده بود.
ماهرعبدالرشید باپشتیبانی سپهبد خلبان《عدنان خیرالله طلفاح》پسردایی وبرادر زن صدام محکم درمقابل صدام ایستاد وتهدید کرد درصورتی که به افراد سپاه تحت فرمان او نیز مدال داده نشود،استعفاء خواهد داد .و به مردم نیز علت استعفایش راخواهد گفت.
پاسخ صدام به این تهدید مشخص بود.سرلشکر ماهرعبدالرشید توقیف شدو ازآن پس کسی چیزی درباره اونشنید!.درضمن صدام ازپسر کوچکش《قصی》خواست تادختر این ژنرال مطرود را طلاق بدهد.اینک درحکومت بعث،ماهرعبدالرشید چیزی بیش از یک مطرود نجس نبود.بنا به اظهار پاره ای منابع،صدام یک تصادف رانندگی برای اوترتیب داد.چندهفته بعد از توقیف《ماهرعبدالرشید》،به دستور صدام بیش ازیکصد نفراز افسران ارتش عراق هم اعدام شدند.
@salambarebrahimm
📚#لابی_مرگ_غرب_چگونه_عراق_را_مسلح_ساخت
کانال کمیل
💠 تا خدا 🌸 #خانم_خرمی خلاصه شده از برنامه لاک جیغ #سلام_برابراهیم متولد ۱۳۵۹ هستم . ولی الان ح
#تاخدا
🌹قسمت دوم
🌸سلام برابراهیم
سال بعد تصمیم گرفتم چادری شوم .شاید سخت بود اماباید شروع می کردم یک روز وقتی پسرم را به باشگاه رساندم با دوستم به مغازه رفتیم وچادر خریدیم .از همان مغازه چادر راسرم کردم و تاکنون از آن جدا نشدم
نمی دانید چه حالت زیبا و آرامش بخشی است .بعضی وقتها با خودم می گفتم :تو چقدر چادری ها را مسخره کردی ،حالا....
✳️✳️✳️
من بعد از مدتی در بسیج خواهران محل ثبت نام کردم مسیر زندگی من کلا عوض شده بود اما دخترم .....!؟
او را خودم تربیت کرده بودم به همان روشی که قبلا زندگی می کردم حالا هم او از شیوه جدید زندگی من فاصله می گرفت .اصلا کارهای من را قبول نداشت .
من هم وقتی دیدم نمی توانم اورا تغییر دهم به او گفتم :توباید عاشق شوی تا تغییر کنی .به تو اجبار نمی کنم .اما می دانم که روزی عاشق خدا خواهی شد وتو هم اینگونه می شوی.
دخترم می خندید و می گفت:عمرا .حتی وقتی برای دیدن من به پایگاه بسیج می آمد ،عمدا موهایش را بیرون می ریخت و با آرایش تند می آمد.
✳️✳️✳️
مدتی بعد ،از طرف دبیرستان دخترم اعلام شد که می خواهیم دانش آموزان را به اردوی راهیان نور ببریم .
دخترم به خاطر دوستانش و به نیت خوش گذرانی اجازه گرفت و به اردوی راهیان نور رفت وقتی می خواست به اردو برود گفتم :ان شاء الله وقتی برگشتی نمازت رو شروع می کنی .اما دخترم دوباره خندید و گفت :اصلا.
دخترم در راهیان نور هرشب با من تماس می گرفت و می گفت :به ما می گویند شهدا شما را به اینجا دعوت کرده اند و ...بعد می خندید و مسخره می کرد و می گفت : من این حرفها را قبول ندارم.
✳️✳️✳️
اما روز به روز احساس می کردم که شرایط معنوی مناطق عملیاتی ،کم کم روی او اثر گذاشته .
در همان ایام ،یک روز برای جلسه به مسجد رفتم آن روز نمی دانم چرا حالت هیجانی عجیبی داشتم !چند بار جایم را در مسجد عوض کردم بار آخر دیدم کنار من یک کاغذ افتاده.
کاغذ را برداشتم و خواندم زندگینامه یک شهید بوداحساس کردم خدا می خواهد من با این شهید آشنا شوم!
آن راخواندم وبسیار لذت بردم .بعد هم کاغذ رابرداشتم و از مسئول بسیج مسجد اجازه گرفتم و باخودم بردم.آن برگه ،زندگینامه مختصری از شهیدی ورزشکار و بااخلاص به نام ابراهیم هادی بود.
✳️✳️✳️
آن روز باتصویر شهید صحبت کردم .سفارش دخترم رانمودم گفتم یقین دارم شما می تونید فرزندم راجذب معنویات نمایید.
همان شب دخترم دوباره تماس گرفت .گفت :مامان ،راوی کاروان ما همیشه از خاطرات یک شهید برای ما تعریف می کند که مطالبش بسیارزیباست .شهیدی به نام ابراهیم هادی.اجازه میدی کتاب خاطرات این شهید رو بخرم ؟
یاد برگه ای که امروز به دستم رسید افتادم و هیجان زده گفتم :حتما بخر.یقین کردم که دیگر تمام شد .از اتفاقات آن روز مطمئن شدم که ابراهیم ،هادی فرزند من خواهد شد.
✳️✳️✳️
از اینجا به بعد را دخترم اینگونه نقل می کند:توی راهیان نور فضای خیلی عجیبی بود.آنجا همه اش بیابان بود ،اما نمی دانید چه حالت عجیبی داشت .من مقداری از خاک آنجا را با خودم آوردم...
📚برگرفته از سلام برابراهم 2
#ادامه_دارد...
@SALAMbarEbrahimm
کانال کمیل
✨﷽✨ ❣ #قتلگاه_فکه پراسٺ ازحرف هاےناگفتہ.. پراسٺ ازمناجات هاے عاشقانہ.. #فکہ... پراسٺ ازپاهاےجام
@salambarebrahimm
🕊❣فــــكه
مثل هيچ جا نيست!
نه شلمچه، نه ماووت، نه سومار، نه مهران، نه طلائيه، نه...
🕊❣فــــكه
فقط فكه است!
با قتلگاه و كانال هايش، با تپه ماهور و دشت هايش.
🕊❣فــــكه
قربانگه اسماعيلهاست به درگاه خداي مكه.
🕊❣فــــكه
را سينهاي است به وسعت ميدان هاي مينِ گسترده بر خاك.
🕊❣فــــكه
را دلي است به پهناي سيم هاي خاردار خفته در دشت.
🕊❣فــــكه
را باغ هايي است به سر سبزي جنگل امقر.
🕊❣فــــكه ،
روحي دارد به لطافت ابرهاي گريان در شب والفجريك.
🕊❣فـــــكه ،
چشماني دارد به بصيرت ديدهبان خفته در خون، بر ارتفاع صد و دوازده.
🕊❣فـــــكه ،
خفته بر زير گام هايي است كه رفتند و باز نيامدند...
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
کانال کمیل
@salambarebrahimm قشنگه گوش کنید
👆👆راوی:حاج آقاضابط
🌺توی شب های قدر دانشگاه شیراز یه پسر جوان و یه دختری اومدن پیش من
گفتن حاج آقا ماخواهرو برادریم یه دعا داریم از خدا بخواه...
گفتن قول بده...گفتم چشم..
گفتن حاج آقا پدرما جانباز شیمیاییه..خیلی کم حرف میزنه..
از مهمونایی که براش میان میفهمیم که سرداری بوده برای خودش...
ولی چیزی از خودش به ماها نگفته..👆
@salambarebrahimm
#شهید_محمد_رضا_شفیعی :
اگر می خواهید دعاهایتان
مستجاب شود 👇👇
🔴 به جهاد اکبر که همان خودسازی درونی است بپردازید.
@SALAMbarEbrahimm
📝 هر زمانی که قرار بود سخنرانی امام از توی تلوزیون پخش بشه از همه میخواست جمع بشن
سفارش می کرد دقیق به حرفای امام گوش دهند.
امام رو به شدت دوست داشت 😇✌️
صداش رو که می شنید گریه می کرد و از صحبت های ایشون یادداشت
برداری می کرد ✏️
در وصیت نامه اش تاکید کرد :
✉️ پشتیبان ولایت فقیه باشد و به فرمان امام گوش دهید.
❤️ شهید_غلامرضا_آقاخانی
#عشق_به_آقــــا
@SALAMbarEbrahimm
@salambarebrahimm
موﺍﻇﺐ ﻫﻤﺪﯾﮕﻪ ﺑﺎشیم
ﺍﺯ ﯾﻪ ﺟﺎﯾﯽ بهﺑﻌﺪ ...ﺩﯾﮕﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﻧﻤﯿﺸﯿﻢ ؛
ﭘﯿﺮ ﻣﯿﺸﯿﻢ
ﺍﺯ ﯾﻪ ﺟﺎﯾﯽﺑﻪ ﺑﻌﺪ... ﺩﯾﮕﻪ ﺧﺴﺘﻪ ﻧﻤﯿﺸﯿﻢ
ﻣﯽ ﺑُﺮّﯾﻢ
ﺍﺯ ﯾﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ... ﺩیگه ﺗﮑﺮﺍﺭﯼ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ.
ﭼﻮﻥ ﺩﯾﮕﻪ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﮑﺮﺍﺭﺷﺪﻥ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ
ﺩﯾﮕﻪ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﻋﺸﻖ ﻭﺭﺯﯾﺪﻥ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ
ﭘﺲ ﻗﺪﺭ ﺧﻮﺩﺗﻮﻥ ﻭ ﺯﻧﺪﮔﯿﺎﺗﻮﻧﻮ ﺑﺪﻭﻧﯿﺪ
ﭼﻮﻥ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﯾﮑﺒﺎﺭ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﺪ
ﻓﻘﻂ ﻭ ﻓﻘﻂ ﯾﮑﺒﺎﺭ .
🌹هرچی اینور کاشتی اونور درو میکنی😉
🌹اخلاق نیکو نام نیک به جا میذاره
بجای خوشی های حرام و زودگذر دنیا ،دلخوشی حلال و ماندگار رو جایگزین کن
جزء بیست و هشتم (@Iran_Iran).mp3
3.98M
@salambarebrahimm
💠جزء بیست و هشتم قرآن کریم
به روش تندخوانی (تحدیر)
با صدای استاد #معتز_آقايی