eitaa logo
کانال کمیل
6هزار دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
3هزار ویدیو
113 فایل
#سلام_برابراهیم❤ ✍️سیره شهدا،مروربندگی،ارتباط با خدا.‌.. 💬خادمان‌کانال؛ @Ashena_bineshan @komeil_channel_95 ✅ موردتائیدمون👇 💢 @BASIRAT_CYBERI 👤نظرات شما👇 @nazarat_shoma کپی باذکر‌14 #صلوات برای هرپست✅ اومدنت اتفاقی نبود...😉
مشاهده در ایتا
دانلود
1_13008606.mp3
20.05M
نفس تو سینه دم گرفته ، بازم چشامو غم گرفته بهونه حرم گرفته 😔 ارباب.. ارباب.. تو این دلِ شب گدا تو دریاب 😔 @SALAMbarEbrahimm
کانال کمیل
#تاخدا 🌹قسمت دوم 🌸سلام برابراهیم سال بعد تصمیم گرفتم چادری شوم .شاید سخت بود اماباید شروع می ک
🌹قسمت سوم (آخر) 🌸سلام برابراهیم اما مهمترین اتفاق این سفر آشنا شدن من با ابراهیم بود. کتاب سلام بر ابراهیم خیلی روی من اثر داشت .من خیلی کتاب خواندم،اما این کتاب خیلی عجیب بود. وقتی برگشتم کتاب را خواندم و حسابی روی من تاثیر گذاشت. تصمیم گرفتم نماز بخوانم. اما برای لجبازی با مادرم کمی به تاخیر انداختم . اما بهرحال مخفیانه اهل نماز شدم .بعد هم آهسته آهسته علنی شد. من ورزشکار بودم. والیبال بازی میکردم .ابراهیم هم ورزشکار بود.قهرمان کشتی و والیبال. من همیشه با او صحبت میکنم.وقتی برای مسابقات یا امتحانات میروم،از او میخواهم که مرا کمک کند. برای ابراهیم نذر میکنم .برایش نماز میخوانم و همواره دست عنایت خدا را در مشکلات خودم میبینم . مدتی بعد چادر وارد زندگیم شد و... دیگر مثل مادرم شدم. رفقایم خیلی در مورد تغییرات من سئوال میکنند . من میگویم: من همه راهها را رفته ام پول و همه چیز در اختیار من بود . همه گونه تفریحی داشتم ،اما راه خدا خیلی لذت دارد فقط عشق میخواهد . چادر آداب دارد آدابش را که شناختی عاشقش میشوی. ابتدا فکر میکردم سخت است ،اما بعد از یکماه که حجاب را حفظ کردم ،دیگر نتوانستم از چادر جدا شوم. چادر مثل یک قلعه ست که از زن محافظت میکند ،زندگی من کاملا تغییر کرد. من اکنون لذت بسیار بیشتری از زندگی میبرم. 📚برگرفته از کتاب سلام برابراهیم 2
@salambarebrahimm جبهه و جنگ و جهاد را خیلی به شوخی گرفته ایم.. پیام هایش را خیلی به بازی گرفته ایم.. نگاهی در این وادی بینداز... اینجا جایی است که ناگه جان می رود.. دست می رود.. پا می رود.. پسری می رود و مادری را دل داغ و سینه سوز می کند.. مثل مادر ابراهیم هادی که از سوزش دلش کارش به یخ جویدن کشیده بود.. پدری را بالای سر فرزندش نالان می کند.. همسری را در خانه بخت.. بی بخت می کند.. بنظرم که کم فکر کرده ایم.. و زیاد به بازی گرفته ایم این جبهه و جنگ و جهاد را.. راستی چه بود تحفه ی این جنگ که باید از جان برایش می گذشتند.. و آیا ما مراقب این ارزش ها هستیم؟ من و تو باید پاسخگو باشیم.. پس تا دیر نشده به فکر جواب هایمان باشیم..
#چادرت ای ماه من! آغاز صبحی دیگراست ابروانت زیر ابر روسری زیباتراست @salambarebrahimm سخت گیری نیست چادر، ابتدای راحتی ست دخترم!این بهترین ارثیه ی یک مادر است... #چادر_حجاب_برتر
🏳 شَــهـادت . . . @salambarebrahimm هر وقت که شهید گمنام می آوردیم قزوین واسه تدفین، زنگ می زد میگفت: قاسم، هیآت حسین جان یادت نره! گفتم: آقا حجت هر دفعه که نمیشه بیاریم هیآت حسین جان، هیآت های دیگه صداشون در میاد. به شوخی گفت: آخه مگه پدرته! یادت باشه حسین جان با همه هیآت ها فرق داره... اگه من شهید شدم از این بازیا درنیاریا.. گفتم: تو شهید شو کل هیآت های شهر می چرخونمت.. البته یادت باشه تو مناسبت باشه که همه جا هیآت باشه.. خندید و با لهجه شیرینش گفت: باشد.. 🌷🌷
پیچ و مهره ای ها @salambarebrahimm دسته ی ما معروف شده بود به پیچ و مهره ایها! تنها آدم سالم و اوراقی نشده ، من بودم😌 که تازه کار بودم و بار دوم بود که جبهه آمده بودم.دیگران یک جای سالم در بدنشان نداشتند.یکی دست نداشت، آن یکی پایش مصنوعی بود و سومی نصف روده هایش رفته بود و چهارمی با یک کلیه و نصف کبد به زندگانی ادامه می داد و ...😂 یکبار به شوخی نشستیم و داشته هایمان_ جز من _ را روی هم گذاشتیم و دو تا آدم سالم و حسابی و کامل از میانمان بیرون آمد!😳😁 دست ، پا ، کبد، چشم و دهان و دندان مجروح و درب و داغون کم نداشتیم . خلاصه کلام جنسمان جوربود. یکی از بچه ها که هر وقت دست و پایش را تکان میداد انگار لولاهایش زنگ زده و ریزش داشته باشد،😬 اعضا و جوارحش صدا میکرد، 😄با نصفه زبانی که برایش مانده بودگفت:" غصه نخورید، این دفعه رفتیم عملیات از تو کشته های دشمن یک ، دوجین لوازم یدکی مانند چشم👁 گوش👂 و کبدو کلیه می آوریم، یا دو ، سه تا عراقی چاق و جثه دار پیدا می کنیم و می آوریم عقب و برادرانه بین خودمان تقسیم می کنیم😂😂 تا هر کس کم و کسری داشت ، بردارد.😬 علی ، تو به دو، سه متر روده ات می رسی، 😉اصغر ، تو سه بند انگشت دست راستت جور میشود.😜ابراهیم ، تو کلیه دار میشوی😃 و احمد جان، واسه ی تو هم یک مغز صفر کیلومتر کنار می گذاریم .😁شاید به کارت آمد!" همه خندیدند جز من .آخر من " احمد " بودم!!☹️ 📚برگرفته از کتاب رفاقت به سبک تانک
@salambarebrahimm 🌷 زیبای دکتر چمران🌷 ... از بد کردن آدمهایت شکایت داشتم به درگاهت اما شکایتم را پس میگیرم ... من نفهمیدم❗️ فراموش کرده بودم که بدی را خلق کردی تا هر زمان که دلم گرفت از آدمهایت، نگاهم به تــو باشد .. گاهی فراموش میکنم که وقتی کسی کنار من نیست ، معنایش این نیست که تنهایم ... معنایش این است که همه را کنار زدی تا خودم باشم و خودت ... با تو تنهایی معنا ندارد ! مانده ام تو را نداشتم چه میکردم ...! ❤دوستت دارم ، خدای خوب من
@Salambarebrahimm چشمانت را بازڪن و اصلا نترس؛ او یڪ جـوان ایرانےبود از همان ها ڪہ بعداز انقلاب سفره خودشان را در خاڪریزهاےجنگ پهن کردند، سهمش ازسفره انقلاب فقط یڪ تیر بود وآن هم به سرش اصابت کرد.😔
@salambarebrahimm بعضی از گناهان مثل نفت هستند و بعضی‌ها هم مثل بنزین..! قرآن درباره گناه‌های نفتی میگه 👈«انجامش ندین» درباره گناه‌های بنزینی میگه 👈«نزدیکش هم نشید» ' لاتقربوا ' چون بنزین، بر خلاف نفت از دور هم آتیش میگیره. رابطه با نامحرم و شهوت جز گناهان بنزینیه و شیطان قسم خورده هرجا زن و مردی تنها باشن، نفر سومش خودم هستم ‌
@salambarebrahimm یا مهدی جانم(عج) در سراشیبی ماه رمضانیم دعایی دارم در سراشیبی قبرم تو برس بر دادم اَللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِيِّكَ الْفَرَج
4_556624248278351994.mp3
7.68M
@salambarebrahimm چطور این شبای آخر رمضان رو شب عملیات کنیم.. حاج حسین یکتا
🌹بسم رب الشهداوالصدیقین نصیحت های او را هنوز به یاد دارم. ما در زورخانه کسانی را داشتیم که بر خلاف ابراهیم، بسیار آدم های ناشایست بودند. ابراهیم ویژگی های این افراد را برای من توضیح می داد و با توجه به شرایط بد جامعه در آن زمان می گفت: مهدی، با کسی رفیق باش که زور تو از او بیشتر باشد. تا نتواند تو را اذیت کند. من کسی را در منزل نداشتم که برای ما وقت بگذارد و خوب و بد را یادآوری کند. ابراهیم خیلی برای ما وقت می گذاشت و نصیحت می کرد. بشتر نصیحت های او هم غیرمستقیم بود. بعد هم ما را به سمت مسجد کشاند. اوایل زیاد اهل مسجد و... نبودم. تا ابراهیم می رفت وضو، من هم از مسجد در می رفتم! اما رفته رفته جاذبه ی شخصیت ابراهیم ما را مسجدی کرد. 📚 سلام بر ابراهیم۲/ ص۶۲ @SALAMbarEbrahimm