فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سلام_برابراهیم 🍃🕊
دلم بیتـو
بہ لبخنـد ڪسی
دلخوش نمی گردد...
#هادی_دلها❤️
🌷یادش با ذکر #صلوات
🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چطور امام رضا ع پدر رو شرمنده خانوادش نکرد...
امام رضا جانم خیلی دلتنگتم اقا
هر سوزنی که
برای غیر خدا زدم
به دستم فرو رفت
شیخ رجبعلی خیاط
🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
#شهید_سید_مرتضی_آوینی
بچهها سفرههای جبهه را سفرهٔ حضرت زهرا(س) می خوانند و من نمی دانم چرا؟!
اما با تمام جانم اين حقيقت را احساس می كنم نان خشک و پنير و خرما اين سفرهها سفرهٔ قناعت است، سفرهٔ حضرت زهراست و ما ميهمان او هستيم...
📚 گنجینهٔ آسمانی
شهید #صیاد_شیرازی
قرار بود بهش درجه ی سرلشکری بدهند. گفتیم: خب به سلامتی، مبارکه.
خندید. تند و سریع گفت: خوش حالم. اما درجه گرفتن، فقط ارتقای سازمانی نیست. وقتی آقا درجه رو بذارن رو دوشم، حس می کنم ازم راضیَن. وقتی که ایشون راضی باشن، امام عصر هم راضیَن. همین برام بسه. انگار مزد تمام سال های جنگ رو یک جا بهم دادن.
یادگاران، جلد۱۱ کتاب شهید شیرازی، ص ۴۴
1_36707975.mp3
5.82M
@salambarebrahimm
"امام زمان فرمانده است"
#كارفرهنگى ...
🎙حاج حسين يكتا
🌸🍃🌸
🍃🌸
🌸🌺جنوب ایران.
دههء شصت.
جبهه های نبرد.
عملیات رمضان.
🌺 کار سخت شده بود و به دلیل نرسیدن رزمندگان به بعضی از اهداف وضعیت مساعد نبود!
🌺 صدام با کمک آمریکا و ... تجهیزات زیادی ریخته بود و....
🌺 فرمانده کل سپاه در جمع فرماندهان قرارگاه کربلا وضعیت جبهه ها را بررسی میکرد، اما... آخر کار گفت:
"-- چراغ ها را خاموش می کنیم، هرکدام از شما نمی تواند بماند، برود."
🌺 اولین فرماندهی که برای لبیک به امام و تجدید عهدش با خدا شروع به صحبت کرد؛ قاسم سلیمانی بود.
🌺 جوان بیست و چند سالهء میدان.
🌸
🍃🌸
🌸🍃🌸
📚حاج قاسم ص16
🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
طنز.mp3
2.4M
@salambarebrahimm
#_طنز_جبهه
🔸روایت طنز از شوخی های رزمنده ها، وقتی که تو یه جنگ شرکت نکنی و بهت بگن از اون جنگ خاطره بگو 😂😂
در میان بچه های #صابرین برخی با یکدیگر آنقدر نزدیک بودند که عقد اخوت می بستند تا در صورت شهادت یکی، شفاعت دیگری را در صحرای محشر برعهده بگیرد.
در این میان دو شهید، چنان به یکدیگر وابسته شدند که نتوانستند دوری هم را حتی برای چند لحظه تحمل کنند.
#شهید #مصطفی_صفری_تبار بیشه (کمیل) و #شهید #محمد_محرابی_پناه
از آن جمله بزرگواران هستند که ماجرای شهادت آنها بنا بر شنیدهها، می تواند بسیار جالب باشد:
آنطور که گفته شده در آخرین ماموریت این دو شهید در #ارتفاعات_جاسوسان_سردشت، گلوله ای به پهلوی آقا محمد اصابت می کند. او با بستن چفیه اش به دور کمر سعی می کند که تا حدودی از خونریزی بیش از حد جلوگیری کند. اما دوست و در حقیقت برادرش #مصطفی_صفری_تبار متوجه حالت محمد شده و علی رغم تذکر دوستان برای نزدیک نشدن به محمد، جهت کمک به طرف محرابی پناه حرکت می کند و در همان لحظه که کنار یکدیگر قرار می گیرند، گلوله خمپاره ای نزدیک این دو به زمین می نشیند تا روح آسمانی محمد و مصطفی را از قفس تنگ تن رها سازد و راهی دیار قرب نماید.