eitaa logo
کانال کمیل
6هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
3هزار ویدیو
113 فایل
#سلام_برابراهیم❤ ✍️سیره شهدا،مروربندگی،ارتباط با خدا.‌.. 💬خادمان‌کانال؛ @Ashena_bineshan @komeil_channel_95 ✅ موردتائیدمون👇 💢 @BASIRAT_CYBERI 👤نظرات شما👇 @nazarat_shoma کپی باذکر‌14 #صلوات برای هرپست✅ اومدنت اتفاقی نبود...😉
مشاهده در ایتا
دانلود
در روزهای آخر از هرچیزی که تعلق خاطر به دنیا و پست و مقام بود پرهیز مینمود، یعنی مثل دیگران بیل دست میگرفت و سنگر درست میکرد، به سنگر دیگر گردانها سر میزد با بچه هایشان شوخی میکرد و سر بسرشان میگذاشت. عملیات در ساعت ۴ صبح ۱۳ شهریور سال ۹۰ آغاز شد و نیرو ها بیشتر از حد تعیین شده پیشروی کردند بطوری که صدای نفس کشیدن نیروهای پژاک هم شنیده می شد. 🌷 🕊
کانال کمیل
در روزهای آخر از هرچیزی که تعلق خاطر به دنیا و پست و مقام بود پرهیز مینمود، یعنی مثل دیگران بیل دست
🍃 به کسانی که دوربین مخصوص داشتند گفت هرکسی را دیدید، اختیار آتش دارید. بالاخره عملیات آغاز شد. خودشان در کوه نیروها را پخش نمود و مدام فریاد میزد که یا حسین و یازهرا بگویید و بالا بروید. ایشان به سمت یک سنگر پژاک می روند که متاسفانه آن سنگر با مواد منفجره و ریموت مجهز شده بود و ناگهان با یک انفجار ایشان از ناحیه پا مجروح می شوند. 💠شهید خودشان را در سنگر میکشند و پاهای خودشان را برای اینکه موجب تضعیف روحیه بچه ها نشود زیر خودشان جمع می کنند(مثل دو زانو نشستن) بعد به بچه اشاره می کنند و می گویند : (آماشالله بیا بالا، برید جلو داد بزنید یا حسین (ع) و یازهرا (ع) بگوید و ضمن اینکه تیراندازی می کردند بچه ها را به جلو رفتن تشویق می کردند. 💠یکی از امداد گرها که بالای سر جعفرخان می رسد و می فهمد زخمی شده می گوید : بیایید برویم پائین ... جعفرخان میگوید : نه من چیزیم نیست برو بالا تا بالای ارتفاع ۳ متر بیشتر نمونده برو بالا. این امدادگر می گوید بالای ارتفاع که رفتم شنیدم شهید علی بریهی با حالت گریه و ناله و ناراحتی میگوید: جعفرخان... بیا خودم میبرمت پائین... تورو خدا جعفر خان ... 💠ناگهان با یک خمپاره صدای جعفرخان و شهید بریهی با هم ساکت میشوند. جعفر خان حدود ساعت ۴:۴۵ تا ۵ صبح ۲متر پائین تر از کانال و غار کوه جاسوسان به آرزوی خودشان می رسند و به درجه رفیع شهادت نائل می شوند. 💠جعفر خان شهیدی است که در سه متری!! تونل تروریست‌ها به شهادت رسید، تروریست‌هایی که به لحاظ تجهیزات و دستگاه‌های ارتباطی از سوی آمریکا مجهز شده‌اند. 📎یکی از فرماندهان صـابـرین 🌷(جعفرخان) ولادت : ۱۳۴۴/۷/۱۲بوئین زهرا ، قزوین شهادت : ۱۳۹۰/۶/۱۳ ارتفاعات جاسوسان ، درگیری با پژاک 🌷یادش با ذکر 🏴 @SALAMbarEbrahimm
انصاف نیست…  دنیا انقدر کوچک باشد که آدم های تکراری را روزی هزار بار ببینی…  و آنقدر بزرگ باشد…  که نتوانی آن کسی را که دلت می خواهد حتی یک بار ببینی...
دهه شصتی ها! هفتادی ها! هشتادی ها! از بقیه الله جانمونید...
وقتی میشینی به گناهات فکر میکنی و ناراحت میشی یعنی داری رشد میکنی یعنی اگه وایسی جلوی گناهات میشی سوگلی خدا... مبادا دل زده بشی! یا راحت از کنار همچین چیزی عبور کنی ! مبادا غرور بگیرتت ! هرچی داریم از خداست پس توکل کن بهش و حتی اگه زمین خوردی بلند شو یه یا علی بگو و از نو شروع کن ...
امان از توشه هایی که با رنج به دست آمدند ... و با لحظه ای غفلت از دست رفته اند ... برخی از آیه ها عجیب آدم را درگیر خود می کند ... بقره ۲۶۶
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جان زهرا تومرا كرب وبلا زائــركن🌷 باهمين اشك شب جمعه مرا طاهركن🍃 گم شده هويتم بس كه گنهكار شدم😔 المثناى مــــرا با كرمت صـــادر كن💔 🏴 @SALAMbarEbrahimm
بودن برای امام زمان عج خیلی شیرین تر از بودنه! مگه نه رفقا؟!
••When God gives you a new beginning, don't repeat the old mistakes. وقتی خدا بهت یه شروع دوباره میده اشتباهات قدیمی رو تڪرار نکن.
❤️✨ . 🔘وقتی که واست فراهم شد،ولی ازش ... یه سلامی هم به ارباب بده...😊✋🏼 چون وقتی که از گناه گذشتی،آقا اومده ...💔🙃 . 📚سندشم این حدیث امیرالمومنین"ع" که میگن: مجاهد در راه خدا،پاداش او بزرگتر از پاداش عفیف نیست که قدرت برگناه دارد و آلوده ،همانا عفیف پاکدامن، ای از فرشته هاست...🌸🕊 . +آقا بالاسر شهدا میرن دیگه...😞☝️🏼 (ع)♥️
✍بدانید امروز جسد خون آلوده‌مان را كه به خاك می‌سپارید فدای راهمان شده است و گرچه جسمم راحت آرمیده است روح من از شما گریه و شیون نمی‌خواهد. انتظارم چنین است كه سلاح به زمین افتاده‌ام را بردارید و همیشه از ولایت فقیه و كشور انقلاب اسلامی، علیه باطل دفاع كنید. و من خدای را شكر می‌كنم كه مرا شامل آیه شریفه ۲۰۷ سوره بقره نمود: "و بعضی از مردم از جان خود در راه رضای خدا درگذرند و خدا با چنین بندگان رئوف و مهربان است".... 🌷یادش با ذکر 🏴 @SALAMbarEbrahimm
رفیق! تو قدِ سقفِ خواسته هات میتونی رشد کنی و بالا بری! سقف آرزوهاتو بگیری سیاهی لشکر نمیشی جان دل!
کانال کمیل
رفیق! تو قدِ سقفِ خواسته هات میتونی رشد کنی و بالا بری! سقف آرزوهاتو #کوتاه بگیری سیاهی لشکر #امام
شاید بگی سیاهی لشگر بودن تو سپاه اقا خیلی خوبه! اره خب... ولی مزه صف اول و نگاه خاص اقا خوشمزه تر از سیاهی لشگره، اینطوری نیس؟!
آقا جهان بی تو برایم جهنم است پس کی طلوع میکنی آخرین بهشت من...
همیشه با دو سه نفر میرفت گلزار شهدا قدم به قدم که میرفت جلو، دلتنگ‌تر از قبل میشد، دلتنگ شهادت، دلتنگ رفقای شهیدش. کنار قبور می‌ایستاد و رازهای مگویش را به یارانش میگفت، جنس نجواهای فرمانده را نشنیده هم میشد فهمید، نجواهایی از جنس دلتنگی، جاماندگی و دلواپسی، حاجی بین قبرها راه میرفت مینشست و خلوت میکرد بعد رو میکرد به ما و میگفت: قرآن همراهتون هست؟ اگر بود که سوره حشر را میخواند و اگر هم نبود از توی موبایل برایش می‌آوردیم این عادت حاجی بود باید سوره حشر را سر مزار شهدا حتما میخواند. سردار دل ها🌷
شما‌ فکر میکنید ‌بعد از‌ ظهور‌ حضرت مھدی‌ عج چه کار ‌میکنید؟ خب ‌آن‌ کار‌ را‌ الان ‌بکنید ..! حضرت‌ به وقتش‌ می‌آید. در محضر امام خمینی ره به ‌قول شهید‌‌ احمدی‌‌ روشن: ظهور ‌اتفاق ‌میفته‌ ولی‌ مهم‌ اینه ‌که ما‌ کجای این‌ ظهور باشیم!
دَرد دارد.. درد ڪشتن لذت...🍃 قبل از اینڪه با دشمن بجنگے باید با ...
الَّذِی يَرَاکَ حِينَ تَقُومُ شعرا آيه ٢١٨ صدام میکنی من نماز می‌خونم قند تو دلت آب میشه... رفقا‌ نماز خیلی کمکمون میکنه نماز‌ که میخونی نگاهت میکنه داریم از‌ نگاهش بهتر؟!...
دلت که گرفت،‌ قرآنو بردار بسم الله بگو‌ و‌ یه صفحه ا‌ش رو باز کن بگو خدا یه کم باهام حرف بزن ،‌ آروم شم!
رفتیم طلائیه. بعد از اینکه منبری روضه خوند محسن همه را به خط کرد تا سینه بزنیم. چند تا از مداحی های محمود کریمی را خیلی خوب خواند. از آنجا معروف شد به حاج محسن چیذری. بچه‌ها می‌گفتند: حاج محمود رو می‌شناسی؟ این محسنشونه! ازش می‌پرسیدیم: برنامه بعدی تون کجاست؟ می‌گفت: دیگه بیاید چیذر. کار به جایی رسید که دانشجویان آمده بودند که: «ما مداح نداریم، میشه برای کاروان ما هم بخونی؟» 🌷
mohamadhosseinpouyanfar-@yaa_hossein.mp3
11.51M
❤️دنبالت ميگردم خونه به خونه از عشق کربلا گشتم دیوونه... ارباب انتظار سخته😔 🎙محمدحسین 🏴 @SALAMbarEbrahimm
🍃پهلوان شهید ابراهیم هادی از زبان خواهر شهید بعد از ابراهیم حال و روز خودم را نمی فهمیدم ابراهیم همه ی زندگی من بود خیلی به او بودیم او نه تنها یک برادر،که مربی ما نیز بود بارها با من در مورد حجاب صحبت می کرد و میگفت: چادر یادگار حضرت زهرا (س) است،ایمان یک زن، وقتی کامل می شود که حجاب را کامل رعایت کندو... وقتی می خواستیم از خانه بیرون برویم یا به مهمانی دعوت داشتیم به ما، در مورد نحوه برخورد با نامحرم توصیه می کرد و...اما هیچگاه امرو نهی نمی کرد! ابراهیم اصول تربیتی را در نصیحت کردن رعایت می نمود در مورد نماز هم بارها دیده بودم که با شوخی و خنده، ما را برای نماز صبح صدا می زد و می گفت:«نماز،فقط اول وقت و جماعت» همیشه به دوستانش در مورد اذان گفتن نصیحت می کرد می گفت: هرجا هستید تا صدای اذان را شنیدید، حتی اگر سوار موتور هستید توقف کنید و با صدای بلند، پروردگار را صدا کنید و اذان بگوئید.زمانی که ابراهیم مجروح بود و به خانه آمد از یک طرف ناراحت بودیم و از یک طرف خوشحال! ناراحت برای زخمی شدن ابراهیم و خوشحال که بیشتر می توانستیم او را ببینیم. خوب به یاد دارم که دوستانش به دیدنش آمدند. ابراهیم هم شروع به خواندن اشعاری کرد که فکر کنم خودش سروده بود:اگر عالم همه با ما ستیزنداگر با تیغ خونم را بریزنداگر شویند با خون پیکرم رااگر گیرند از پیکر سرم رااگر با آتش و خون خو بگیرم زخط سرخ رهبر بر نگردم باره ها شنیده بودم که ابرهیم، از این حرف که می گفتند:فقط میریم جبهه برای شهید شدن و... اصلا خوشش نمی آمد!به دوستانش می گفت: همیشه بگید ما تا لحظه آخر تا جایی که نفس داریم برای اسلام و انقلاب خدمت می کنیم، اگر خدا خواست و نمره ی ما بیست شد آن وقت شهید شویم ولی تا اون لحظه ای که نیرو داریم باید برای اسلام مبارزه کنیم می گفت باید اینقدر با این بدن کار کنیم ، اینقدر در راه خدا فعالیت کنیم که وقتی خودش صلاح دید، پای کارنامه ما را امضا کند و شهید شویم. اما ممکن هم هست که لیاقت شهید شدن را با رفتار یا کردار بد از ما گرفته شود. سال ها از ابراهیم گذشت.هیچکس نمیتوانست تصور کند که فقدان اوچه برسر خانواده ی ما آورد.مادرما ازفقدان ابراهیم ازپا افتاد و...تااینکه ۱۳۹۰ شنیدم که قرار است سنگ یادبودی برای ابراهیم، روی قبر یکی از شهدای دربهشت زهرا(س) ساخته شود. ابراهیم بود.حالا هم مزار یادبود او روی قبر یکی ازشهدای گمنام ساخته میشد.در واقع یکی ازشهدای گمنام به واسطه ابراهیم تکریم میشد.این ماجرا گذشت تا اینکه به کنار مزاریاد بود او رفتم.روزی که برای اولین بار در مقابل سنگ مزار ابراهیم قرار گرفتم، یکباره بدنم لرزید! رنگم پرید و با تعجب به اطراف نگاه کردم! چند نفر از بستگان ما هم همین حال را داشتند! ما به یاد یک ماجرا افتادیم که سی سال قبل در همین نقطه اتفاق افتاده بود! درست بعد از عملیات آزادی خرمشهر، پسر عموی مادرم، شهید حسن سراجیان به شهادت رسید.آن زمان ابراهیم مجروح بود و با عصا راه می رفت. اما بخاطر شهادت ایشان به بهشت زهرا (س) آمد.وقتی حسن را دفن کردند، ابراهیم جلو آمد و گفت: خوش به حالت حسن، چه جای خوبی هستی! قطعه ۲۶ و کنار خیابان اصلی . هرکی از اینجا رد میشه یه فاتحه برات می خونه و تو رو یاد میکنه . بعد ادامه داد: من هم باید بیام پیش تو! دعاکن من هم بیام همینجا، بعد هم با عصای خودش به زمین زد و چند قبر آن طرف تر از حسن رانشان داد! چند سال بعد، درست همان جایی که ابراهیم نشان داده بود، یک شهید گمنام دفن شد.و بعد به طرز عجیبی سنگ یاد بود ابراهیم در همان مکان که خودش دوست داشت قرار گرفت!!! ❤️ 🌷یادش با ذکر 🏴 @SALAMbarEbrahimm
وقتی همه چیز تیره و تار به نظرت میاد رو با این اسم صدا کن یا نُور