eitaa logo
کانال کمیل
6هزار دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
3هزار ویدیو
113 فایل
#سلام_برابراهیم❤ ✍️سیره شهدا،مروربندگی،ارتباط با خدا.‌.. 💬خادمان‌کانال؛ @Ashena_bineshan @komeil_channel_95 ✅ موردتائیدمون👇 💢 @BASIRAT_CYBERI 👤نظرات شما👇 @nazarat_shoma کپی باذکر‌14 #صلوات برای هرپست✅ اومدنت اتفاقی نبود...😉
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از همسفرتاخدا
اگر متوجه شدید که خواندن کتاب‌های عاشقانه زندگی شهدا روی معیار‌هایتان برای انتخاب‌ همسر تاثیرگذار شده لطفا ادامه ندهید ؛ زیرا باعث نگاه کمال گونه‌ای می‌شود و معیارهای شما برای ازدواج بسیار غیر عقلانی می‌شود. -در این کتاب‌ها روزهای خوش را به تصویر کشیدند نه روزهایی که با اشک و دلخوری گذشته.همه برای انسان شدن باید روزهای سخت و پر از اشتباه را هم سپری کنند. 👈برای تغییر بخوانید نه برای رویاپردازی
-دلم می‌خواد دست خودم‌ و بگیرم ببرم حرمِ حضرتِ آسِد رضا بگم این بچه گم شده. شما نگهش می‌دارید ؟💔
چه جوری داریم زندگی میکنیم....؟! چقدر این زندگی کردن ارزش داره...؟!
والله خیلی زود دیر میشه... یهو به خودت میای میبینی ای بابا همه چی تموم شد... میبینی ای وای شد ۵۰ سالت‌ نصف بیشتر عمرت رفته...😅 غافل نشید... هیچکس واسمون نمیمونه...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یا مُجیبَ نداء یونُس فی الظُلمات... ای پاسخ دهنده به ندای یونس در دل تاریکی ها ...
چیزایی که بوی آرامش میدن رو دوست دارم مثل بارون، مثل خاک، مثل گل، مثل ... و از همه بیشتر آدمایی که از درون مهربون هستن...
مانند هوای شهر تهران شده ام... باران زده ای که همچنان آلوده است" با توبه من ، لطف و عنایات خدا... بخشش ز کریم ، خیال من آسوده است آلوده اگر روم ز دنیا چه کنم؟! با بار گنه... یکه و تنها چه کنم؟!😔
بی تو چقدر غصه به عالم اضافه شد باران گرفت و بر دل من غم اضافه شد بالا گرفت دردم و بر زخم انتظار با دست مهربان تو مرهم اضافه شد میخواستم به یاد تو باشم شبانه روز اما بر اضطرارِ دلم کم اضافه شد لعنت به نفْس ِ شعله وری که تمام عمر هم بست دست و بال مرا، هم اضافه شد... .... 💚
تازه رسیده بودم به قرارگاه همانطور که داشتم می‌رفتم ، صحنه ای عجیب دیدم. در آن هوای گرم و در آن موقع از ظهر که تمامی نیروها از شدت گرما داخل سنگر بودند، حاج احمد کنار تانکر آب نشسته بود و با عشق، ظرف های نهار بچه های قرارگاه را می‌شست. گفتم شاید حاج احمد نباشد؛ اما وقتی جلوتر رفتم ، دیدم خود اوست. آدمی مثل فرمانده تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) با آن همه ابهت و جذبه در میدان ، اومده کنار تانکر آب و بشقاب های نیروهایش را می شوید!! فوری دوربینم را آماده کردم و خیلی سریع، قبل از اینکه متوجه شود، از او در آن حالت عکسی به یادگار گرفتم.