کانال کمیل
#قسمت_اول (٢ / ١) #دختر_انگليسى_زبان_در_جبهه....! 🌷در یکی از روزهایی که صدام حسین نامرد، حسابی به
#قسمت_دوم (٢ / ٢)
#دختر_انگليسى_زبان_در_جبهه....!
🌷....این بود که بدو بدو رفتم سراغ یکی از همکارانم که داشت قهوه می خورد. اسمش سرهنگ قوی پنجه بود. او یکی از بهترین خلبانان پایگاه بود. با او رو در واسی نداشتم. در حال دویدن هی پشت سرم رو نیگا می کردم که خدای نکرده کسی نره "چیسى" خانم را حمل کنه. نذاشتم سرهنگ طفلی قهوه اش را تموم کنه. به عبارتی زهرش کردم. جریان را سریع بهش گفتم و دو نفری رفتیم داخل بیمارستان صحرایى.
🌷از اولین پاسدار پرسیدم: "چیسى" کجاست؟ با انگشت دست انتهای سالن را نشونم داد. برای این که صد در صد مطمئن بشم، بار دیگه از برادری دیگر این سئوال را نمودم. او هم همون نقطه را نشوونم داد. قند تو دلم داشت آب می شد. به سرهنگ گفتم: موقع آوردن تند تند قدم هایت را بر نداری تا بتونم کمی حرف بزنم.
🌷خلاصه به انتهای سالن رسیدیم. ولی من هیچ خانمی را ندیدم! پیش خود گفتم: دیدی بردنش!! از مسئول بخش با ناراحتی پرسیدم: برادر جان! "چیسی" کجاست؟ ما اومدیم که ببریمش. انتظار داشتم که ناراحت بشه و بگه آخه به شما چه مربوط است؟ یا چیزی تو این مایه ها! ولی با کمال تعجب دیدم، نه تنها ناراحت نشد، بلکه خیلی هم دعامون کرد که خدا خیرتون بده. اجرتون با آقام امام حسین (ع).
🌷و رفت در اطاق کوچکی را باز کرد و گفت: بفرمائید "چیسى" را این جا می زاریم تا از بقیه جدا بشه. ولی دیدم از خانم خارجی خبری نیست. در عوض یک برادر پاسدار را نشون دادن که این "چیسی" است!! یعنی چی؟ مگر ما با اینا شوخی داریم؟! طاقت نیاوردم و خطاب به مسئول برادران گفتم: "چیسی" اینه....؟ گفت: آره برادر. گفتم: آخه این که چیسی نیست؟ گفت: چیسی همین است....
🌷وقتی دید ما مات و مبهوت ماندیم گفت: رزمندگانی که گلوله یا ترکش به معده یا مثانه آنها اصابت می کنه؛ برای خروج مایعات و ادرار، ما این دستگاه "چیسی" را بهش وصل می کنیم. دیگه بقیه حرف هاش رو نشنیدم.... فقط دهان آن برادر را می دیدم که تکان می خورد. وقتی به خود اومدم دیدم یک سر برانکارد دست من است و سر دیگش را سرهنگ قوی پنجه تو دستش گرفته. سرهنگ خطاب به من گفت: بهروز! گفتی؛ یواش یواش گام بردارم....؟!
راوى: كاپيتان خلبان بهروز مدرسى
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 از شهید هادی ذوالفقاری پرسیدند: چه آرزویی داری؟/ گفت: انتقام سیلی حضرت زهرا رو بگیرم..
🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امر به معروف زیبای خانمهایی که حجاب مناسبی ندارند توسط خواهر شهید ابراهیم هادی و واکنش جالب آنها
🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
☘عاشقانه های شهدا به روایټ همسر شهید🌹ناصر کاملی
ناصر؟؟؟
جانم...
امشب چقدر خوشگل شدی❤️
خندید...صورتش را برگرداند،بلند شد رفت سمت ساکش.
امشب چت شده اکرم؟
راه رفتنش با همیشه فرق داشت حرف که میزد من رو درسٺ یاد اولیڹ بارے ڪہ خونه حاج آقا دیده بودمش انداخٺــــــــــ...
ناصر؟
جانم...
بهم قول میدے رفتے شفاعتمو بڪنے؟؟؟
چشم از چشمم برنمیداشت،گفت اونی ڪه باید شفاعت ڪنه تویے خانومم
اما اکرم جان،جوڹ ناصر اگہ نیومدم دنباڸ جنازم نگرد ...
سرمو گذاشتم رو پاش هق هق گریه کردم
گفتم بس ڪڹ ناصر،اینو ازم نخواه بذار یادگارے داشتہ باشم
ڪمے مڪث ڪرد سرمو گرفت بالا
سفیدی چشماش سرخ شده بود
میدونسی شهدایی ڪه جنازشون برنمیگرده حضرت زهرا(س) میاد پیش جنازشون
دوست داری تو تشییع ناصرت حضرٺـــــ زهــــــــــرا باشه یا آدمای دیگہ؟؟
بغضمو قورت دادم ...قبول ولے یه شرط داره ؛قول بده حوری های بهشتی رو دیدی دست و دلت نلرزه
زد زیر خنده گفت:امان از دست تو حوری کیه بابا من اکرممو با دنیا عوض نمےڪنم ...
#شهیدناصرکاملی 🌷
🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
#شهیده_های_گمنام:
عده از #دختران #شهید میشوند
آن هم گمنام:❤️
.
دخترانی که چادرشان بوی #زهرا (س)میدهد.💔
.
دخترانی که کارهایشان به چشم نمی آید و با یک قدرت دیگر معامله کردند.🌷
.
دخترانی که بار سنگین #خانه_داری را به دوش میکشند.❤️
ولی به چشم نمی آید:چون #حقوق ندارد🌷
.
چون از روی #لطف این کار را انجام میدهند👌
.
چون فقط با تغییر دکور خانه،دیگران متوجه میشوند خانه تغییر کرده و کار های دیگرشان به چشم نمی آید😑
.
دخترانی که بوی غذایشان در خانه میپیچد😋
.
به فرزند کوچکشان #قرآن یاد میدهند😍
برایش کتاب میخوانند🤗
به ظاهر خود و کودکشان میرسند🌷
.
در پای #تلوزیون منتظر هستند
منتظر آمدن صدای #کلید...❤️
.
این کار ها بماند
کنارش مشغول #تحصیل هستند📚
.
دخترانی که به دور از چشم و هم چشمی زندگی میکنند و بر #همسرشان سخت نمیگیرند.👌
.
خواسته هایی که در توان همسرشان نیست را به زبان نمی آورند.
.
اینها همان شهیده های گمنامند:❤️
.
#جهاد میکنند فقط در میدان #جنگ نیستند✋️
.
کار میکنند فقط آچار به دست نیستند✋️
.
برای همین میگوییم گمنامند👌
.
آنها علاوه بر چادر خیلی صفات دیگر از مادرشان به ارث برده اند.❤️💔
.
روی مزارشان نمینویسند(شهیده)
چون مثل مادرشان گمنامند💔
این دختران مورد #ظلم واقع نشدند✋️
اینها معنی #زن بودن را درک کردند❤️
.
اینها کمی عاشقند🌷
🌷سلامتیشون #صلوات 🌸
🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
4_5832628917260779560.mp3
4.58M
دلی که از رفیقای شهیدش جامونده😭
#حاج_مهدی_سلحشور
🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
کانال کمیل
دلی که از رفیقای شهیدش جامونده😭 #حاج_مهدی_سلحشور 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
#شهیدان سخت دلتنگ و غریبم...😔
#خمار جرعه ای امن یجیبم...📿
شهیدانِ خدایی #بیقرارم...😰
#خدایا طاقت ماندن ندارم...💔😔
چه تنها مانده ام #افسرده بر خاک...😞
شما رفتید تا #افلاک چالاک...
مرا #تنها رها کردید و رفتید...😣
به #حسرت مبتلا کردید و رفتید...
شما رفتید و من اینجا #غریبم...😔
زفیض #سرخ مردن بی نصیبم....
#شهادت!!! ای شهادت ناز شصتت!!!❤️
تأسی کن مرا #قربان دستت...
💠قَوِّ عَلی خِدمَتّکَ جَوارِحی
💢حسین آقا قبل از شهادتش می رفت #ورزش_بوکس.
💢حسین یه روحیه داشت اگر مثلا ورزش #رزمی میرفت یا هر ورزش دیگه ای برای " قَوِّ عَلی خِدمَتّکَ جَوارِحی" رضای خدا و خدمت در راه خدا بود. من این رو با اطمینان میگم
💢اصلا اینطور فکر نمی کرد که ورزش کنم برای سلامتی بدنم، نه، بلکه فقط #برای_خدا که آماده باشد برای کار
💢این رو همه می دونن که حسین آقا از وقتی که خودش رو پیدا کرده بود، پاکار اسلام و انقلاب بود و #نوکری امام حسین علیه السلام رو می کرد...
✍به نقل از ( دوست شهید)
#شهید_حسین_معزغلامی🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
❣️عاشقانه اے به سبک شهـــدا❣️
عملیات خیبر بود...
مدتا ازش خبر نداشتم...
هر شب به بهونه ای شام نمیخوردم...
یا دیرتر میخوردم...
میگفتم صبر کنم شاید بیاد...
اون شب دیگه خیلی صبر کرده بودم...
گفتم تا حالا نیومده حتماً دیگه نمیاد...
تا اومدم سفره رو بندازم...
در زد و اومد تو...
بعد سلام و احوال گفتم...
"خیلی خسته ای انگار...❤️"
گفت...
"آره چند شبه نخوابیدم..."
رفتم که سفره رو بندازم...
پنج دقیقه بعد برگشتم دیدم...
همونجا...
دم در...
با پوتین خوابش برده...
بند پوتیناشو باز کردم...❤️
میخواستم جوراباشو در آرم...
که بیدار شد...
عصبانی گفت...
از وقتی خودمو شناختم...
به کسی اجازه ندادم که جوراب و زیر پوشمو بشوره..."
خودش لباساشو میشست...
یه جوری هم میشست که معلوم بود این کاره نیست...
ایراد که میگرفتم میگفت...
"نه،این مدل جبهه ایه..."
سر این چیزا خیلی حساس بود...
دوست نداشت زن بَرده باشه...
اون شب بعد شام و چند ساعت خواب...
بیدار شد و...
نشستیم و حرف زدیم...
از عملیات خیبر میگفت...
"جنازه ی خیلی از بچه ها رو نتونستیم برگردونیم..."
حالا من وسط این آشفته بازار پرسیدم...
"اصلاً یادت هست که منیری و لیلایی وجود داره...؟"
سکوتی کرد و گفت...
"وقتی مشغول کارم..
نمیتونم بگم که به فکرتونم...
ولی بقیه ی وقتا از ذهنم بیرون نمیرید...❤️
دوستامو میبینم که میان خونه هاشون...
تلفن میزنن و...
مثلاً میگن...
بچه رو فلان کار کن...
ولی من نمیتونم از این کارا بکنم ...."
اون شب بود که فهمیدم...
این اینجور آدما...
خیلی هم به خونواده هاشون علاقه مندن...💕
ولی تو شرایط فعلی...
نمیتونن اونطور که باید و شاید اینو بگن...
همون شب بود که گفت...
"من حالا تازه میخوام شهید شم...
گفتم...
"مگه به حرف شماست...؟😔
شاید خدا اصلاً نخواد که تو شهید شی..."
گفت...
"نه،زورکی از خدا میخوام...
راضی باش و..
تو قنوتت واسم بخون...
اَللّهُمَّ ارزُقنِی تُوفِیقَ الشَّهادَهَ فِی سَبِیلِک...
(همسر شهید مهدی زین الدین)
🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
4_650210855513751794.mp3
3.34M
🌸سوی دیار عاشقان
حاج صادق آهنگران
#پیشنهاددانلود
🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
#خاكيان_خدايى_اينگونه_اند...!
🌷تابستان سال ۱۳۶۱ بود. یک شب با هم به هیئت رفتیم. بعد هم در کنار بچه های بسیج حضور داشتیم. آخر شب هم برای چند نفر از جوانان محل، شروع به صحبت کرد. خیلی غیر مستقيم آنها را نصیحت نمود.
🌷ساعت حدود دو نیمه شب بود. من هم مثل ابراهیم خسته بودم. از صبح مشغول بودیم. گفتم: من می خواهم بروم خانه و بخوابم. شما چه می کنی؟ ابراهیم گفت: «منزل نمی روم، می ترسم خوابم برود و نماز صبح من قضا شود. شما می خواهی برو.»
🌷بعد نگاهی به اطراف کرد. یک کارتن خالی یخچال سر کوچه روی زمین افتاده بود. ابراهیم آن کارتن بزرگ را برداشت و رفت سمت مسجد محمدی. ورودی این مسجد یک فضای تقریباً دو متری بود. ابراهیم کارتن را در ورودی مسجد روی زمین انداخت و همانجا دراز کشید.
🌷....بعد گفت: «دو ساعت دیگه اذان صبح است. مردمی که برای نماز جماعت به مسجد می آیند، مجبور هستند برای عبور، من را بیدار كنند.» بعد با خوشحالی گفت: «اینطوری هم نمازم قضا نمی شه، هم نماز صبح رو به جماعت می خوانم.» ابراهیم به راحتی همانجا خوابید.
🌹 شهید ابراهیم هادی
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
خیلے ها
آرزوهـــــایشان را
پشت #سنـگر
جا گذاشتند
شده ازخودت بپرسے
مگر آنهــا #دل نداشتند!!
#شهداشرمنده_ایم😔
حاج حسین یکتا:
بچهها! دلاتونُ تحویل ارباب بدید. دلتو بده به ارباب بگو فقط شب اول قبر سالم تحویلم بده! چشماتون رو بذارید برای خوشگل خوشگلا یوسف زهرا. چشماتون رو بذارید برای خدا...
🔻فعالان فضای مجازی بیکار نیستند !😒
گاهی از ما پرسیده می شود که:
چرا اینقدر برای فضای مجازی وقت میگذارید، مگر بیکارید؟ 😏
💎ما در فضای مجازی به دنبال #تفریح و سرگرمی نیستیم.
💎به دنبال پر کردن اوقات #فراغت هم نیستیم .
💎به دنبال #اسم و رسم نیستیم.
💎به دنبال التماس دعا از #مسؤلین نیستیم.
💎به دنبال #ریا و خودنمایی و تظاهر نیستیم.
💎نگاه ما به فضای مجازی #متفاوت است .
💎ما فضای مجازی را یک #جبهه جنگ می دانیم.
💎جنگ همیشه با #شلیک توپ و تفنگ نیست .
💎فضای مجازی میدان #مبارزه است و مبارزه بوده و هست و خواهد بود ، فقط شکل و نوع آن تفاوت کرده است .
💎مبارزه مرد می خواهد نه انسان #بیکار.
همانطور که در دوران جنگ مسلحانه و به تعبیری " #جنگ_سخت" مردانی حضور یافتند که :
خانواده داشتند،
درس و دانشگاه داشتند،
کار و زندگی داشتند.
بیکار نبودند ، ولی بزرگترین کارشان شد #دفاع از اسلام و انقلاب و از همه چیز خود گذشتند و #ایثار نمودند.
اکنون نیز در میدان " #جنگ_نرم" باید حضور یافت. ما که لیاقت بیش از این را نداریم و از هیچ چیزمان نگذشتیم جز اوقات فراغت خود برای دفاع به حد توان و وسع خود.
💠لا یکلف الله نفسا الا وسعها
به فرموده رهبر انقلاب #امام_خامنه_ای:
💠فضای مجازی به اندازه #انقلاب_اسلامی اهمیت دارد و عرصه فرهنگی عرصه #جهاد است.
اگر از فضای مجازی غافل شویم اگر نیروهای مؤمن و انقلابی این میدان را خالی کنند مطمئنا #ضربه خواهیم خورد.
هر کس به اندازه وسع و #توان و هنر خود باید در این میدان حضور یابد .
1⃣گاهی انسان حرف حق را می تواند با استدلال قوی و با زبان شیوا و هنرمندانه بیان کند که این حرف به گوش و چشم هزاران و شاید میلیونها مخاطب برسد .
2⃣گاهی شاید ما حرفی برای گفتن نداشته باشیم اما می توانیم انعکاس کارهای خوب و هنری دیگران در فضای مجازی بشویم .
3⃣گاهی با یک کلام ، یک جمله می توانیم باعث تقویت روحیه جناح مؤمن انقلابی فعال در فضای مجازی بشویم.
به اعتقاد من ، امروزه ذکر مستحبی بعد از نماز ما ، کار فرهنگی و جهادی در #فضای مجازی است...مقام معظم رهبرى
هدایت شده از همسفرتاخدا
shabiheto_1396-3-15-6-42.mp3
4.62M
#شبیه_تو
❤️ تقدیم به حضرت زهرا سلام الله علیها و همه محبانش
🎤🎤 حامد زمانی
#فاطمیه
💕 @hamsafar_TA_khoda 💕
روزی از مدرسه به خانه میآید ، درحالی که گونهها و دست های سرخ و كبودش ، حكایت از عمق سرمایی میكند كه در جانش رسوخ كرده است.
پدرش همان شب تصمیم میگیرد كه پالتویی برایش تهیه كند.
دو روز بعد ، با پالتویی نو و زیبا به مدرسه میرود ، غروب كه از مدرسه برمیگردد ، با شدت ناراحتی ، پالتو را به گوشه ی اتاق میافكند.
همه اعضای خانواده با حالت متعجب به او مینگرند و مهدی درحالی که اشك از دیدگانش جاری است ، میگوید:
چگونه راضی میشوید من پالتو بپوشم ، درحالی که دوست بغل دستی من ، در كنارم از سرما بلرزد....
شهید مهدی باکری🌷
یادش با #صلوات
🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
YEKNET.IR -Moghadam-Shab 03 Fatemiyeh Aval1397-002.mp3
5.14M
#فاطمیه
🌴با صدای مناجاتت شبا مادر بیدار میشم
🌴اشکاتو وقتی میبینم دوباره بیقرار میشم😔
🎤 #جوادمقدم
⏯ #زمینه
🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
ابراهيم به هيچ وجه گرد گناه نميچرخيد. براي همين الگویي براي تمام دوستان بود. حتي جائي که حرف از گناه زده ميشد سريع موضوع را عوض ميکرد. #شهید_ابراهیم_هادی 🌹
🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
کانال کمیل
ابراهيم به هيچ وجه گرد گناه نميچرخيد. براي همين الگویي براي تمام دوستان بود. حتي جائي که حرف از گناه
#اے_شـــهید
فاصــله ها
دروغ میگویند..
کہ بین من و تو ایستادهاند...
وقتی گرمای #حضورت
را هرلحظه احساس میکنم...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تلنگر
وصیت تکان دهنده #شهید_رضا_نادری
حتما ببینیـــد👌👌👌
#استاد_رائفی_پور
🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
هدایت شده از کانال کمیل
nasor-nas-baqra-s1-1.mp3
2.01M
شبتون آروم با نوای #قرآن که آرامش بخش دلهاست ❤️
بچّهها محاصره شده بودند. نیروهای پشتیبانی، نمیتوانستند کمک برسانند. همه تشنه و گرسنه بودند. «کارور» هرچه تلاش کرد و خودش را به آب و آتش زد تا بتواند لااقل کمی آب برای رفع تشنگی نیروهایش تهیّه کند، موفّق نشد. در همین لحظه، بچّهها «کارور» را دیدند که با قدمهای استوار، به طرف «تپّههای بازی دراز» میرود. تیمّم کرد و روی یکی از تپّهها ایستاد. «تکبیره الاحرام» را با صدای بلند گفت و شروع کرد به #نماز خواندن. مدّتی طول کشید تا به رکوع رفت و چند دقیقهای طول کشید تا سر از رکوع برداشت و به خاک افتاد. نمازش که تمام شد، دستهایش را بالای سرش برد و چشمهایش را بست. نمیدانم با چه حالی، با چه اخلاصی، چگونه دعا کرد که در همان لحظه، صدای «الله اکبر» و فریاد شادی بچّهها به گوش رسید. باران، نم نم شروع به باریدن کرد...
#شهید_محمدرضا_کارور
🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
✍شب شد منطقه خیلی خطرناک واطرافمون داعش بود و آزادسازی هنوز انجام نشده بود
❤️✨حسین نظری لوح پستی نوشت ساعت پست من هم 2- 3 شب بود، پست قبل منم بابک بود، من خوابم برد بیدارشدم دیدم نماز_صبحه
❤️✨به بابک گفتم چرا منو بیدار نکردی پست بدم؟ گفت لزومی نداشت بیدار بشی من خودم جای شماهم پست دادم، گفتم آخه این چه کاری بود
❤️✨گفت من خودم داشتم با خدای خودم درد دل میکردم و راز و نیاز میکردم و حرف میزدم و زمان هم گذشت با این که حواسمم به اطراف بود،
❤️✨بنده خدا بابک نوری از خودگذشتگی نشون داد و تو اون هوای سرد حمص و بوکمال که هواش وحشتناک سرد بود منو شرمنده خودش کرد...
#شهید_بابک_نوری_هریس🌷
#شهید_مدافع_حرم
🌷یادش با #صلوات
🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃