هدایت شده از کانال کمیل
جزء دهم(@Iran_Iran).mp3
3.65M
@salambarebrahimm
💠جز دهم قرآن کریم
به روش تندخوانی (تحدیر)
با صدای استاد #معتز_آقايی
#خاطرات_شهدا
والفجر یک بود. با گردانمان نصفه شبی توی راه بودیم . مرتب بی سیم می زدیم بهش و ازش می پرسیدیم « چی کار کنیم؟» وسط راه یک نفربر دیدیم. درش باز بود. نزدیک تر که رفتیم، صدای آقا مهدی را از توش شنیدیم . با بی سیم حرف می زد. رسیده بودیم دم ماشین فرماندهی . رفتیم بهش سلام بکنیم . رنگ صورت مثل گچ سفید بود. چشم هایش هم کاسه ی خون . توی آن گرما یک پتو پیچیده بودبه خودش و مثل بید می لرزید. بد جوری سرما خورده بود. تا آمدیم حرفی بزنیم، راننده ش گفت « به خدا خودم رو کشتم که نیاد ؛ مگه قبول می کنه؟»
#شهیدمهدی_باکری
#کلام_شهید
#آمریکا اگر می توانست چیزی
در مقابل #شهادت قرار دهد
#پیروز می شد؛
اما هیچ #قدرتی در برابر شهادت
توان #ایستادگی ندارد.
#شهید_عبدالحمید_دیالمه🕊
#خاطرات_شهدا
اولین روز عملیات خیبر بود. از قسمت جنوبی جزیره ، با یک ماشین داشتم بر می گشتم عقب. توی راه دیدم یک ماشین با چراغ روشن داشت می آمد. این طور راه رفتن توی آن جاده ، آن هم روز اول عملیات، یعنی خودکشی.جلوی ماشین راگرفتم. راننده آقا مهدی بود. بهش گفتم « چرا این جوری می ری؟ می زننت ها .» گفت « می خوام به بچه ها روحیه بدم. عراقی ها رو هم بترسونم. می خوام یه کاری کنم او نا فکر کنن نیروهامون خیلی زیاده.»
#شهیدمهدی_باکری
السلام علیک یا خدیجة الغراء
📌 زمانی که مردم، کافر بودند او به من ایمان آورد و موقعی که همه مرا تکذیب میکردند، او مرا تصدیق میکرد.
#حضرت_خدیجه
🌷شهید سید مجتبی علمدار ذاکر اهل بیت🌷
💠مجلس خیلی با حال و با صفایی بود
اما آنچه می خواستم نشد !
بعد از مراسم رفتم جلو و مداح هیئت را پیدا کردم. می گفتند نامش سید مجتبی علمدار است.
گفتم: «آقا سید من یه سؤال دارم.»
جلوتر آمد . گفتم :«من هر هیئتی که می روم ، وقتی روضه می خوانند و مداحی می کنند ، اصلا گریه ام نمی گیرد . چه کار کنم ؟!»
سید نگاهی به من کرد و گفت :« در این مراسم هم که من خواندم باز گریه ات نگرفت ؟»
گفتم : « نه ! اصلا گریه ام نگرفت.»
رفت توی فکر . بعد با لحن خاصی گفت : « می دونی چیه !؟ من گناهانم زیاده. من آلوده ام . برای همین وقتی می خوانم اشک شما جاری نمی شود. سید این حرف را خیلی جدی گفت و رفت.»
من تعجب کردم . تا آن لحظه با هر یک از بزرگان که صحبت کرده بودم و همین سؤال را از آن ها پرسیدم ، به من می گفتند : « شما گناهانت زیاد است. شما آلوده ای برو از گناهان توبه کن . آن وقت گریه ات می گیرد!.»
البته من می دانستم مشکل از خودم است اما شک نداشتم که این کلام آقا سید ، اخلاص و درون پاک او را می رساند.
از آن وقت مرتب به هیئت رهروان می رفتم ، خداوند نیز به من لطف کرد و موقع مداحی سید اشک من جاری بود.
4_5884501028295934105.mp3
8.71M
@salambarebrahimm
مادر زهرا ، کجا میری از کنار احمد..
🏴 #وفات_حضرت_خدیجه (س)
🎤 #کربلایی_حمیدرضا_علیمی
دختران با آراستن خود به ؛
🎀 تقوا...
🎀 عفاف...
🎀 دانش...
🎀 ایستادگی...
🎀 تربیت صحیح فرزند...
🎀 اهمیت دادن به خانواده...
در راه حضرت زهرا حرکت کنند.😍
#حجاب
هدایت شده از کانال کمیل
جزء یازدهم(@Iran_Iran).mp3
4.06M
@salambarebrahimm
💠جز یازدهم قرآن کریم
به روش تندخوانی (تحدیر)
با صدای استاد #معتز_آقايی
5cb75eb461aeb6066e2c9a94_3017260760848922986.mp3
29.16M
@salambarebrahimm
حاج محمود #کریمی
#مناجات "الهی نگاهی،نگاهت رومیخوام... "
#ماه_رمضان ۹۸
#مناجات_با_خدا
#فرمانده_ى_يك_دست....!!
🌷نشسته بودم روی خاكريز، با دوربین آن طرف را می پاییدم. بی سیم مدام صدا می کرد. حرصم در آمده بود. _آدم حسابی! بذار نفس تازه کنم. گلوم خشک شد آخه!! گلویم، دهانم، لب هام خشک شده بود. آفتاب مستقیم می تابید توی سرم.
🌷یک تویوتا پشت خاکریز ترمز کرد. جایی که من بودم، جای پرتی بود.خیلی توش رفت و آمد نمی شد. گفتم: کیه یعنی؟!! یکی از ماشین پرید پایین. دور بود درست نمی دیدم. یک چیزهایی را از پشت تویوتا گذاشت زمین. به نظرم گالن های آب بود. بقیه اش هم جیره ی غذایی بود لابد.
🌷....گفتم: هر کی هستی، خدا خیرت بده مردیم تو این گرما. برایم دست تکان داد و سوار شد. یک دست نداشت. آستینش از شیشه ی ماشین آمده بود بیرون، توی باد تکان می خورد....
🌹شهید فرمانده حسین خرازی
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
کانال کمیل
🌷 شهید عماد مغنیه🌷 🔴 زندگینامه شبح حزب الله 🔸عماد فایز مغنیه در ۲۵ ژانویه ۱۹۶۲ در جنوب لبنان به د
شهید عماد مغنیه
🔴 آرزوی مبارزه با اسرائیل
با پدرش برای شب نشینیهای طولانی به مسجد محلهشان میرفت و همین باعث شد عزم سفر به حوزه نجف کند. آن هم وقتی که بیشتر جوانان تحت تاثیر گروههای مارکسیستی بودند. شروع جنگهای داخلی لبنان از این تصمیم منصرفش کرد.
خانوادهاش مثل بیشتر خانوادههای شیعه در لبنان آن سالها، مستضعف بودند و آسیب دیده از تجاوزهای گاه و بیگاه اسرائیل. خانوادهاش که از روستای پدری، طیردبا، به بیروت مهاجرت کردند، او هم عضو سازمان آزادی بخش #فلسطین شد.
از نوجوانی آرزوی مبارزه با اسرائیل را در سر داشت؛ برای همین، عضو الفتح شد، بزرگترین گروه مقاومت فلسطینی که بار اصلی مبارزه با صهیونیستها را به دوش میکشید. خیلی سریع در الفتح پیشرفت کرد. با آن سن و سال کم عضو «نیروی ۱۷» شده بود، نیروی ویژه الفتح.
از همان آغاز سکونت در بیروت بود که مادر عماد به نبودنش در خانه عادت کرد. اما رنج غیبت فرزندان در برابر مصیبتهایی که در راه بود، هیچ مینمود. سال ۱۹۸۴ پسر کوچکش جهاد #شهید شد و هشت سال بعد هم فؤاد. عماد در سال ۲۰۰۸ ترور شد و نوهاش جهاد در سال ۲۰۱۵.
برگرفته از کتاب ابوجهاد(روایت فتح)
#شهید_عماد_مغنیه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لحظه اصابت گلوله به شهید مدافع حرم 🌷مصطفی صدرزاده🌷 و فریادهای " نحن شیعه علی بن ابی طالب" دقایقی قبل از شهادت ....