eitaa logo
کانال کمیل
6هزار دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
3هزار ویدیو
113 فایل
#سلام_برابراهیم❤ ✍️سیره شهدا،مروربندگی،ارتباط با خدا.‌.. 💬خادمان‌کانال؛ @Ashena_bineshan @komeil_channel_95 ✅ موردتائیدمون👇 💢 @BASIRAT_CYBERI 👤نظرات شما👇 @nazarat_shoma کپی باذکر‌14 #صلوات برای هرپست✅ اومدنت اتفاقی نبود...😉
مشاهده در ایتا
دانلود
خط مقدم کارها گره خورده بود خیلی از بچه ها پرپر شده بودند خیلی مجروح شده بودند.. حاجی بی قرار بود اما به رو نمی‌آورد خیلی‌ها داشتند باور می‌کردند اینجا آخرشه.. یه وضعی شده بود عجیب تو این گیر و دار حاجی اومد بی‌سیم چی را صدا زد.. حاجی گفت: هرجور شده با بی‌سیم تورجی‌ زاده رو پیدا کن خلاصه تورجی‌ زاده را پیدا کردند حاجی بی‌سیم را گرفت با حالت بغض و گریه از پشت بی سیم گفت: تورجی‌ زاده چند خط روضه‌ حضرت‌ زهرا برام بخون تورجی فقط یک بیت زمزمه کرد که دیدم حاج‌حسین از هوش رفت..! صدا را روی تمام بی‌سیم‌ها انداخته بودند.. خدا میدونه نفهمیدیم چی شد وقتی به خودمون اومدیم دیدیم بچه‌ها دارند تکبیر میگند خط را گرفته بودند عراقی ها را تار و مار کردند.. تورجی خونده بود: در بین آن دیوار و در زهرا صدا میزد پدر دنبال حیدر می‌دوید از پهلویش خون می چکید زهرای من، زهرای من..!
ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮ بی ﻫﻮﺵ بودﻧﺪ ﻭ منم ترکش ﺗﻮی ﭘﺎم ﺧﻮﺭﺩﻩ‌ بود و خون‌ ریزی داشت حاج ﺣﺴﯿﻦ میﺧﻮﺍﺳﺖ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﺒﺮﺩ داخل ‌ماشین.. هی ﺩﺳﺖ میﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﺯﯾﺮ ﺑﺪﻥ بچه‌ها ﺳﻨﮕﯿﻦ ‌ﺑﻮﺩﻧﺪ؛ میﺍﻓﺘﺎﺩﻧﺪ.. ﺩﺳﺘﺸﺎﻥ ﺭﺍ میﮔﺮﻓﺖ می کشید ﺑﺎﺯ ﻫﻢ نمی شد.. با غصه ﺯﻝ ﺯﺩ ﺑﻪ ﻣﺎ که ﺯخمی ﺍﻓﺘﺎﻩ بوﺩﯾﻢ ﺭﻭی ﺯﻣﯿﻦ.. ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﻣﻮﺗﻮﺭ ﺳﻮﺍﺭ ﺭﺩ می ﺷﺪﻧﺪ ﺩﻭﯾﺪ ﻃﺮﻓﺸﺎﻥ.. ﮔﻔﺖ: ﺑﺎﺑﺎ..! ﻣﻦ ﯾﻪ ﺩﺳﺖ بیشتر ﻧﺪﺍﺭﻡ نمیﺗﻮﻧﻢ ﺍینها ﺭﻭ ﺟﺎ به ﺟﺎ کنم ﺍﻻﻥ میمیرند ﺷﻤﺎ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﯿﺎﯾﻦ.. ﭘﺸﺖ ﺗﻮﯾﻮﺗﺎ یکی یکی ﺳﺮﻫﺎیمان ﺭﺍ ﺑﻠﻨﺪ میکرد ﺩﺳﺖ میکشید ﺭﻭی ﺳﺮﻣﺎﻥ و می گفت: ﻧﮕﺎﻩ کن.. ﺻﺪﺍﻣﻮ میشنوی..!؟ ﻣﻨﻢ، ﺣﺴﯿﻦ ﺧﺮﺍﺯی..! می گفت و ﮔﺮیه میکرد..🌸 ..
جنگ‌ معامله‌ با‌ خداست خدا‌ خریدار ما فروشنده سند‌ قرآن بهاء بهشت
صدای تیراندازی می آید از پشت صخره سرک می‌کشم حسین و بچه هایش درگیر شده اند می گوید: چقدر بداخلاق شده ای، دیدی که زدیم بیچارشون کردیم... داد می زنم: برای چی درگیر شدی حسین..؟! با ده نفر؟! قرارمون چی بود؟! می خندد می گوید: مگه نمیدونی كَم مِن فِئَةٍ قَليلَةٍ غَلَبَت فِئَةً كَثيرَةً بِإِذنِ الله... 🌷
وسط عملیات زیر آتش فرقی‌ براش‌ نداشت اذان‌ که میشد میگفت: من میرم موقعیت الله 🕊🌷
گفت: توی عملیات خیبر، که دستم قطع شده بود بهم الهام شد: حسین میخوای شهید بشی یا نه؟! حس میکردم هر جوابی بدم همون میشه یاد بچه ها افتادم، یاد عملیات.  فکر کردم وقتش نیست حالا گفتم: نه...!! چشم باز کردم دیدم یکی داره زخممو میبنده 🕊🌹