eitaa logo
کانال کمیل
6هزار دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
3هزار ویدیو
113 فایل
#سلام_برابراهیم❤ ✍️سیره شهدا،مروربندگی،ارتباط با خدا.‌.. 💬خادمان‌کانال؛ @Ashena_bineshan @komeil_channel_95 ✅ موردتائیدمون👇 💢 @BASIRAT_CYBERI 👤نظرات شما👇 @nazarat_shoma کپی باذکر‌14 #صلوات برای هرپست✅ اومدنت اتفاقی نبود...😉
مشاهده در ایتا
دانلود
خادم الحسین مدافع حرم #شهید_امیر_سیاوشی که در وصیتنامه اش نوشته بود: "در تشییع جنازه ام همه زنان با #چادر باشند." خیالت راحت! نگران حجابم نباش❤️ وصیتت تاج‌ بندگی‌ من است‌ برادرم
2⃣1⃣ #2 😔تلنگر_از_نوع_شهدایی قسمــت ما میشــد اے کـاش... ❌میتــرسم از خــودم زمـانی که؛ "دلِ مــادر خـودم" را میشــ‌‌‌‌‌‌‌‌ـ‌ـ‌کنم و در عـین حـال بر احوالِ "دلِ مادران " گریـه میکنم... ❌میتــرسم از خـودم زمانی کـه؛ به نامحرم نگــاه میکنم! و در عیـن حال هیات میروم و بر امام حسین اشک میریزم و از دم میزنـم... . ❌میترسـم از خـودم زمانی که؛ از اهل بیت و‌ شهدا دم میزنـم و نمـازم اول وقت نیست... . ❌میترسـم از خودم زمانی که؛ عاشق هستم و اخلاق و ادب ندارم... تکلیف مدار نیستم... . ❌میترسـم از خـودم زمـانی که؛ از امام خامنه ای دم میزنـم و به حرف ها و خواسته هایشان بی توجهـم... . ❌میترسـم از خـودم زمانی که؛ سر می کنم ولی گفتگو بانامـحــرم برایم عادی شده... . ❌میترسم از خـودم زمانی کـه؛ حرفـ هایـم با عملــم فرسنـگ ها فاصله دارد... باید قتلگاهی رقم زد؛ باید کشت!! منیت را تکبر را دلبستگی را غرور را غفلت را آرزوهای دراز را باید از خود گذشت! باید کشت نفس را... درد دارد! دردش کشتن لذت هاست... امان از نفس توجیه گر‌‌ ... 👤 کاربر محترم ؛ خورشید ظهور
کانال کمیل
#شهید‌_محسن‌_حججی #قسمت‌_چهارم 💟جلسه #خواستگاری و #عقد شهید حججی💟 از زبان همسر شهید توی جلسه خواس
(بخش اول) از زبان دایی‌ همسر‌ شهید تازه خواهرزاده ام را عقد کرده بود. حقیقتش آن اوایل ازش خوشم نمی آمد. حتی یک درصد هم.☹️ و ها مان با هم خیلی فرق داشت.😮 من از این آدم‌های لارج و سوپر دولوکس بودم و از این های حرص درآر. هر وقت می رفتم خانه خواهرم،می دیدمش می آمد جلو، خیلی شسته رفته و پاستوریزه سلام و علیک می‌کرد.😌 دستش روی سینه اش بود و گردنش کج و انگار شکسته.😑 ریش پرپشتی داشت و یک لبخند به قول مذهبی‌ها عرفانی هم روی لبش بود😃 کلا از این فرمان آدم‌هایی که دیدنشان لج ما جوان های امروزی را در می آورد😬 بعضی موقع ها هم با زنم می رفتم خانه خواهرم. تا زن مرا میدید سرش را می انداخت پایین و همان طور با من و خانمم سلام می‌کرد.😑سرش را یک لحظه هم بالا نمی آورد لجم می گرفت با خودم می‌گفتم مگر زنم لولوخورخوره است که دارد این طور می کند؟ دفعه بعد به زنم گفتم: "یک چیزی بنداز سرت تا این مذهبی به تریج قباش بر نخوره و سر مبارکش رو یکم بیاره بالا." زنم گفت: "باشه." دفعه بعد پوشید. این بار خیلی گرم تر از قبل با من و خانمم سلام و احوالپرسی کرد. اما باز هم سرش پایین بود فهمیدم کلاً حساس است به زن نامحرم. چند ماهی از دامادی اش و آشنایی مان گذشته بود توی میدیدمش. دیدم نه آنچنان هم بچه خشکه مقدسی نیست که فکر میکردم.😍 میگوید..می خندد..گرم می گیرد. کم کم خوشم آمد ازش ولی باز با حزب اللهی بودنش نمی‌توانستم کنار بیایم. یک بار که رفتم خانه خواهرم نشسته بود توی . رفتم داخل. تا من را دید برایم ایستاد و به هم سلام کرد و جواب سلامش را دادم و نشستم کنارش.😌 هنوز یک دقیقه نگذشته بود که آمد تو شش هفت سال بیشتر نداشت بچه مچه بود جلوی پای او هم تمام قد بلند شد و ایستاد😳 گفتم:" آقا محسن راحت باش نمیخواد بلند شی. این بچه هست." نگاهم کرد و گفت: "نه دایی جون. شما ها سید هستید. هستید شما ها روی سر ما جا داری احترامتون به اندازه دنیا واجبه"😍 این را که گفت، ریختم به هم. حسابی هم ریختم به هم. از خودم خجالت کشیدم. از آن موقع جا باز کرد توی دلم با خودم گفتم:" تا باشه از این حزب اللهی ها." ..
یکی از روزها مقداری عرق بیدمشک در به دستم رسید. مقدار زیادی تدارک دیدم و گوارایی درست کردم. برخلاف همیشه که در پخش شربت دست و دلبازی می کردم، این بار به خاطر تعداد زیاد نیروهای حاضر در منطقه نمی توانستم به هر نیرو بیش از یک لیوان شربت بدهم. بوی شربت و صدای تکبیر من که بلند شد بچه ها جلوی به صف شدند و یکی یکی سهمیه شربتشان را گرفتند و نوش جان کردند. ولی این شربت شیطنت بعضی ها را هم داد. یکی از بچه ها، بار اول بر سر گذاشت، آمد و شربتش را خورد. بار دوم به دور صورتش پیچید و دوباره شربت خورد. بار سوم گذاشت و باز هم شربت خورد. بار چهارم بدون آمد و باز هم شربت خورد. وقتی می خواست برود خطاب به او گفتم: "این بار برو سرت کن و بیا شربت بخور.😐😑" بچه ها خندیدند😂 ولی او از رو نرفت و با تعجب از من پرسید: "چه طور مرا شناختی😅؟" گفتم:"پسر جان! تو فقط پوشش سرت را عوض می کنی، بقیه لباس هایت که همان است😊😁." خاطرات
از انسان "کوه" می سازد یک کوه سیاه پر ابهت... کوه که باشی آرامش زمین میشوی و همنشین آسمان.... کوه که باشی در اوجی کوه که باشی دیگران را هم "به اوج می رسانی"
پشت این مشکی به خدا رازی هست به کبودی زده اند رنگ "غم یاسی"را •به خدا زنده کند باردگر دنیا را چادر زینبی ات عباسی را ✨ 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
گفتم: کاش میشد منم همراهت به بیام . لبخندے زد و پاسخی داد که قانعم کرد. گفت: هیچ میدونی سیاهی تو ، از خون من کوبنده تر است؟ همین را رعایت کنی، مبارزه ات را انجام داده اے .
اگه بچه هستی و یا یه جاهایی واست عزت و احترام آورده و عزیزت کرده حواست باشه یه وقت نمک دین رو نخوری و نمکدون بشکنی...
خواهــرم ... اگر به این باور برسی کـه ایــن همان چادریست که پشت دَر سوخت ؛ولی از سَرِ نَیُفتاد... هًٍرًٍگٍزً ٍ از سَرَتْ شُـــلْ نمی شود...
اگه بچه هستی و یا یه جاهایی واست عزت و احترام آورده و عزیزت کرده حواست باشه یه وقت نمک دین رو نخوری و نمکدون بشکنی...
چادری که رو سر خواهرامونه.mp3
4.87M
خواهــرم ... اگر به این باور برسی کـه ایــن همان چادریست که پشت دَر سوخت ؛ولی از سَرِ نَیُفتاد... هًٍرًٍگٍزً ٍ از سَرَتْ شُـــلْ نمی شود...